< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

93/08/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تقسیمات استصحاب[1] [2] و دلیل استصحاب
سخن درباره ی مقدماتی است که قبل از ورود به مبحث استصحاب لازم است.
الامر الرابع: فی تقسیم الاستصحاب.
استصحاب را از سه نظر می توان تقسیم کرد:
التقسیم الاول[3]: التقسیم باعتبار المستصحب
·مستصحب گاه حکم است و گاه موضوع:
مستصحب گاهی متضمن حکم شرعی است. مثلا نماز جمعه در زمان حضور، وجوب تعیینی دارد و ما همان را در زمان غیبت استصحاب می کنیم.
مستصحب گاه موضوعی از موضوعات خارجیه است مثلا زنی شک می کند که شوهرش مرده است یا نه که در این صورت حیات زوج را استصحاب می کند که در نتیجه نمی تواند ازدواج کند و یا لازم نیست عده نگه دارد.
·اگر مستصحب حکم باشد خود به دو قسم تقسیم می شود یعنی گاه حکمی است کلی و گاه حکمی است جزئی:
حکم کلی مانند همان مثال قبلی در مورد نماز جمعه.
حکم جزئی مانند اینکه من به زید بدهکار بودم و نمی دانم بدهی خود را داده ام یا نه که استصحاب وجوب دفع دین را جاری می کنم.
·مستصحب گاه متضمن حکمی تکلیفی است و گاه وضعی
حکم تکلیفی مانند (وجوب، استحباب، حرمت، کراهت و اباحه) و گاه متضمن حکمی وضعی است مثلا آبی بود که رنگ، بو و طعمش به نجاست تغییر کرد و بعد این تغیّر خود به خود از بین رفت، شک داریم که آیا آب، پاک شده است یا نه که نجاست را استصحاب می کنیم.
·مستصحب گاه امری است وجودی و گاه عدمی
وجودی مانند مثال های فوق و گاه امری است عدمی مثلا شک دارم آیا دعاء عند رؤیة الهلال واجب است یا نه که عدم وجوب را استصحاب می کنم. یا مثلا قبل از آمدن رسول خدا (ص) سوره بر من واجب نبود و نمی دانم بعد از تشریع اقم الصلاة آیا سوره واجب شده است یا نه که عدم وجوب را استصحاب می کنیم.

التقسیم الثانی: التقسیم باعتبار دلیل المستصحب[4] [5]
دلیل مستصحب یا کتاب الله است یا سنت و یا عقل و یا اجماع. بنا بر این یکی از این ادله بر یقینی بودن متیقن در گذشته دلالت داشت. حال شک داریم آیا حکم کتاب و سنت و عقل و اجماع باقی است یا نه.

التقسیم الثالث: التقسیم باعتبار منشأ الشک[6] [7]
سخن در این است که اگر چیزی در گذشت متیقن بود و الآن مشکوک شده است به چه دلیل مشکوک شده است.
گاه منشأ شک به سبب شک در اقتضاء است مثلا انسانی است که صد و بیست سال عمر کرده است و نمی دانیم همچنان زنده است یا نه یعنی وجود آن انسان قابلیت زندگی بیش از آن مقدار را داشته است یا نه.
سید مرتضی در معالم مثال می زند به اینکه خانه ای را در کنار دریا ساخته بودیم و موجی از دریا به آن برخورد کرده است که نمی دانیم آیا آن خانه همچنان باقی است یا نه زیرا شک داریم که خانه ی مزبور قابلیت تحمل آن موج را دارد یا نه.
یا اینکه چراغی در سابق روشن بود و نمی دانیم همچنان روشن است یا نه زیرا نمی دانیم نفت آن تمام شده است یا نه.
گاه شک در رافع است یعنی می دانیم که مقتضی وجود داشته است مثلا چراغ مزبور به اندازه ی کافی نفت دارد ولی نمی دانیم که آیا بادی آمده است آن را خاموش کرده است یا نه. یا وضو داریم و توان نگه داشتن آن را هم داریم ولی نمی دانیم آیا حدثی از انسان سر زده است یا نه.
شک در رافع خود به اقسام پنج گانه[8] تقسیم می شود.
1.گاهی شک در وجود رافع است.
مثلا شک داریم که آیا باد آمده است و چراغ را خاموش کرده است یا نه. اگر باد نیامده باشد چراغ حتما روشن است. یا مانند اینکه وضو دارم و نمی دانم از من حدثی سر زده است که موجب بطلان وضو شده باشد یا نه.
2.گاهی شک در رافعیت شیء موجود است. مثلا چیزی هست ولی نمی دانیم رافع هست یا نه. این خود بر چهار قسم است.
·شک در رافعیت موجود به سبب این است که امتثالی را انجام داده ام ولی نمی دانم آیا موجب رافعیت هست یا نه. مثلا جمعه هست و نماز ظهر را خوانده ام ولی نمی دانم آیا نماز ظهر رافع وجوب جمعه هست یا اینکه باید نماز جمعه را بخوانم.
·شک در رافعیت موجود به سبب جهل به حکم است. مثلا کسی دیده که از او مذی خارج شده است ولی نمی داند آیا این کار موجب ناقضیت وضو هست یا نه.
·شک در رافعیت موجود به سبب جهل به وصف است هرچند حکم را می دانم. مثلا فرد می داند که از او رطوبتی بیرون آمده است ولی نمی داند آیا بول است یا مذی هرچند حکم هر دو را می داند.
·جهل به سبب ندانستن مفهوم است مثلا فردی با آجر تیمّم کرده است و نمی داند که آیا تیمّم او صحیح است یا نه زیرا نمی داند آیا صعید به آجر اطلاق می شود یا نه.
امور تمهیدیه تمام شده است و اکنون به اصل بحث می پردازیم.
اذا علمت ذلک فاعلم انه استدل للاستصحاب بوجوه مختلفه:
الوجه الاول: بناء العقلاء[9] [10]
بناء عقلاء بر این است که اگر چیزی در سابق وجود داشته باشد همان را به زمان حال می کشانند. مثلا سابقا اگر منزل برادرم در جایی بود می گویم الآن هم در همان جا هست تا خلاف آن ثابت شود.
به بیان دیگر، عقلاء ظن را در این مورد حجّت می دانند و آن را از تحت قاعده ای که می گوید: اصل در ظنون عدم حجیّت است خارج می دانند.
از آن طرف شارع نیز عقلاء را در این بناء رد نکرده است. بنا بر این هم باید بناء عقلاء باشد و هم باید ردعی از طرف شارع وجود نداشته باشد و الا بناء عقلاء به تنهایی کافی نیست مثلا رباخواری در میان عقلاء وجود دارد ولی شارع آن را رد کرده است.
یلاحظ علیه: معلوم نیست که عقلاء همه جا به استصحاب عمل کرده باشند. بله عقلاء در امور جزئیه به استصحاب عمل می کنند مثلا اگر کسی به دوستش نامه می نویسد به همان آدرس قبلی آن می فرستد. اما در امور مهم چنین نمی کنند مثلا اگر بخواهند مبلغ هنگفتی را برای کسی بفرستند تا مطمئن نشوند که فرد در همان مکان قبلی اش است اقدام به این کار نمی کنند.
مرحوم محقق خراسانی در کفایه بر این استدلال اشکال کرده می فرماید: خداوند در قرآن می فرماید: ﴿وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْني‌ مِنَ الْحَقِّ شَيْئا[11] بنا بر این هرچند عقلاء به استصحاب عمل می کنند ولی شارع آن را رد کرده است و آیه ی فوق و آیات ناهیه از ظن در واقع نوعی مردود شمردن بناء عقلاء در عمل به استصحاب است.
ثم ان المحقق النائینی اورد[12] علی المحقق الخراسانی اشکالا: محقق نائینی بر استاد خود اشکال کرده است و می فرماید: شما در حجیّت خبر واحد گفته اید که آیات نهی از ظن نمی تواند جلوی بناء عقلاء را بر عمل به خبر واحد بگیرد و حتی گفته اید که اگر بخواهد جلوی آن را بگیرد این کار مستلزم دور می باشد. چرا در اینجا عکس آن سخن را قبول کرده اید؟ بین باب خبر واحد و باب استصحاب چه فرقی از این جهت است؟
ما خدمت آیت الله گلپایگانی کفایه می خواندیم و ایشان وقتی به مبحث فوق رسید اشکال محقق نائینی را مطرح کرده و رد کرده است و حاصل آن این است[13] که از نظر عقلاء، خبر ثقه نوعی علم به حساب می آید. این بر خلاف استصحاب است که از نظر عقلاء علم محسوب نمی شود و فقط ظن می باشد.
نقول: به نظر ما، آیات ناهیه نه خبر واحد را شامل می شود و نه استصحاب را. آیات ناهیه از ظن چیزهایی را شامل می شود که دارای توهم بوده و بی اساس و بی پایه باشد مثلا اعتقاد به اینکه ملائکه دختر هستند که خداوند این توهم را نوعی ظن می داند. به همین دلیل در قرآن می خوانیم: ﴿إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ[14] و خرص و تخمین زدن به همین معنا است یعنی چیزی که هیچ اساس و پایه ای ندارد و بر اساس خیال است. چنین چیزی ظن است و حجّت می باشد.
ولی خبر واحد و استصحاب هرگز چنین نمی باشد.




BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo