< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

93/08/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ضرر به نفس[1]
آخرین بحث در قاعده ی لا ضرر در مورد اضرار به نفس است. این مسأله بسیار محل حاجت است مثلا زنی است پاکدامن که برای حفظ عفت خود تصمیم به خودکشی می گیرد تا مورد تجاوز قرار نگیرد. یا افرادی هستند که بیماری های سختی دارند که تحملش مشکل است آیا می توانند خودکشی کنند؟
در یک نگاه این مسأله می تواند فروعاتی[2] داشته باشد که اهمیت بحث را روشن می کند:
1.انتحار و خودکشی در درجه ی اول نوعی ضرر بر نفس است.
2.کسانی ممکن است در خود نقص عضو ایجاد کنند مثلا کسی کلیه ی خود را می فروشد.
3.کسانی که بعضی از قوای انسانی را از بین می روند مثلا خود را از رجولیت و مردانگی می اندازند مانند بستن لوله ها و مانند آن.
4.استعمال داروهای مخدر که باعث اعتیاد می شود.
5.تحمل ذلت نفس و ذلت شخصت برای به دست آوردن مال و مقام
سه صورت اول جای بحث ندارد و هرگز جایز نمی باشد.
خودکشی یقینا جایز نیست.
نقص عضو هم در غیر حالت ضرورت و جایی که غرضی عقلائی بر آن بار باشد جایز نیست. مثلا کسی است که پدرش احتیاج به کلیه دارد که در نتیجه یک کلیه را به او می دهد در غیر این موارد نقص عضو (مانند بریدن گوش) یقینا جایز نیست.
همچنین از بین بردن قوای انسانی جایز نمی باشد. علمایی که اقوالشان را دیدیم بجز یک نفر، اضرار بر نفس را حرام می دانند.

اقوال علماء[3]:
شیخ انصاری در رساله ی لا ضرر می فرماید: فکل اضرار بالنفس او الغیر محرم غیر ماض علی من اضره[4].
همچنین در مکاسب می فرماید: إنّ العلماء لم يفرّقوا في الاستدلال بين الاضرار بالنفس والاضرار بالغير.[5]
امام قدس سره در تحریر الوسیلة می فرماید: «يحرم تناول كلّ‌ما يضرّ بالبدن، سواء كان موجباً للهلاك كشرب السموم القاتلة وشرب الحامل ما يوجب سقوط الجنين أو سبباً لانحراف المزاج أو لتعطيل بعض الحواس الظاهرة أو الباطنة، أو لفقد بعض القوى، كالرجل يشرب ما يقطع به قوّة الباه والتّناسل أو المرأة تشرب ما به تصير عقيماً لا تلد.[6]
آیت الله خوئی در این مقام در رساله ی عربی خود به نام منهاج الصالحین می فرماید: تحرم السّموم القاتلة وكلّ ما يضرّالإنسان ضرراً يعتدّ به ومنه الأفيون المعبّر عنه بالتّرياك سواء أكان من جهة زيادة المقدار المستعمل منه أم من جهة المواظبة عليه[7]. (یعنی چه بدون اعتیاد باشد و چه با اعتیاد.)
ما اقوال علماء را در کتاب خود به نام الرسائل الاربع[8] در مبحث قاعده ی لا ضرر از صدر اسلام تا زمان حال آورده ایم.
به هر حال آیت الله خوئی در عبارتی دیگر در تقریراتش در مصباح الاصول عبارتی مخالف آن دارد و قائل است که هر ضرر به نفسی که داعی عقلایی[9] دارد جایز می باشد. بعد اضافه می کند که انسان گاه برای تجارت به چین مسافرت می کند (مخصوصا در زمان قبل که سفرشان هوایی نبود) مسلما اگر منفعی در کار نباشد این کار ضرر دارد و حرام می باشد ولی چون داعی عقلایی در کار است این نوع ضرر بلا اشکال می باشد.
یلاحظ علیه: این کلام دو پهلو می باشد. بحث ما در جایی است که داعی عقلائی وجود نداشته باشد و الا اصلا ضرر به آن اطلاق نمی شود.

به هر حال به نظر ما ضرر به نفس مانند ضرر به غیر است و حرام می باشد و آیه ی قران و روایات بر حرمت آن دلالت دارد.
خداوند در قرآن می فرماید: ﴿وَ مَنْ يَعْمَلْ سُوءاً أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ يَجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَحيما[10]
مراد از عمل سوء اضرار به غیر و مراد از ظلم به نفس اضرار به نفس است. هر دو کار بدی کرده اند که اگر استغفار کنند خداوند از آنها می گذرد.
سپس خداوند در آیه ی بعد می فرماید: ﴿وَ مَنْ يَكْسِبْ إِثْماً فَإِنَّما يَكْسِبُهُ عَلى‌ نَفْسِهِ وَ كانَ اللَّهُ عَليماً حَكيماً[11]
کسب اثم بیان می کند که دو عمل قبل گناه بوده است. کسی که گناهی را کسب کند بر علیه خودش عمل کرده است.
آیه ی اول با غفور و رحیم خاتمه یافته است و آیه ی دوم با علیم و حکیم و یقینا علتی برای آن وجود دارد. اسمعی می گوید من در بیابان بودم و این آیه را قرائت می کردم: ﴿وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما جَزاءً بِما كَسَبا نَكالاً مِنَ اللَّهِ[12]
بعد به اشتباه انتهای آن را چنین قرائت کردم: و الله غفور رحیم. پیرزنی بیابان نشین در آنجا بود و گفت: این آیه از قرآن نیست زیرا اگر غفور و رحیم بود دستور به قطع دست دزد نمی داد. بعد اسمعی می گوید: قرآن را باز کردم دیدم نوشته شده است: ﴿وَ اللَّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ﴾ زیرا خداوند در آیه ی فوق با قدرت سخن می گوید.
به هر حال در آیه ی اول محل بحث سخن از غفور و رحیم بودن خداوند زیرا فرد مزبور به خود و دیگری ضرر رسانده است و بعد استغفار کرده است بنا بر این جای غفران و رحمت است ولی در آیه ی بعد که سخن از کسب اثم و گناه کردن است چون این امر یک مسأله ای سری است و دیگران از آن باخبر نیستند خداوند به علیم و حکیم بودن خود توجه می دهد یعنی خداوند از آن کار سری باخبر است.
به هر حال وقتی در آیه ی اول سخن از استغفار است و بعد سخن از غفران به میان می آید علامت آن است که ظلم بر نفس مانند ظلم بر دیگری حرام می باشد. مخصوصا که در آیه ی بعد اضافه می فرماید: که هر دو داخل در اثم است.
اما دلیل بر اینکه اثم، حرام است این است که گفته شده است که هارون الرشید به امام رضا علیه السلام عرض کرد که مسکر چرا باید حرام باشد و حال آنکه خداوند در قرآن می فرماید: ﴿وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما[13] بنا بر این خمر اگر چه کار بدی است ولی حرام نیست.
امام علیه السلام آیه ی دیگری را خواند: ﴿قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْإِثْمَ[14]
نتیجه اینکه هر ظلم به نفسی داخل در اثم است و اثم نیز بر اساس آیه ی فوق حرام می باشد.
بعضی گفته اند که مراد از ظلم به نفس، روزه نگرفتن و نماز نخواندن و یا همان گناه کردن است و ارتباطی به نقص عضو و اضرار به نفس ندارد.
ما در جواب می گوییم که این یک نوع تفسیر به رأی است. ظلم در زبان عرب به معنای نقص است کما اینکه شاعر می گوید:
بابه اقتدی عدی فی الکرم و من یشابه ابه فما ظلم
(ای فما نقص) بنا بر این ظلم به نفس یعنی کاستی های نفس را مرتکب شدن که گاه مربوط به آخرت است مانند ترک نماز و روزه و گاه مربوط به دنیا است مانند ناقص کردن بدن.
دلالت روایات[15]:
اولین دلیل ما روایات قاعده ی لا ضرر می باشد. استدلال به این روایات بر حرمت نقص عضو، قطع قوای بدنی، زیر بار ذلت رفتن به این گونه است که کسی اگر به خودش ضرری غیر عقلایی و جبران ناپذیر بزند این عمل یا حرام است یا واجب و یا مستحب، مکروه است و یا مباح. اگر حکم مزبور واجب، مستحب، مکروه و یا مباح باشد این حکم ضرری است و در اسلام ضرری وجود ندارد. بنا بر این تنها موردی که باقی می ماند همان حرمت است.
بعضی اشکالی وارد کرده اند و آن اینکه لا ضرر، ضرر به نفس را شامل نمی شود زیرا لا ضرر می گوید که از ناحیه ی شارع ضرری وضع نشده است مثلا اگر شارع اجازه دهد که سمره بدون اجازه وارد منزل انصاری شود این یک نوع ضرر خواهد بود و حال آنکه در ضرر به نفس، شارع مبدأ ضرر نیست بلکه مکلف است که به خودش ضرر می زند.
جواب این است که اگر شارع ضرر به نفس را اجازه دهد این یک نوع حکم ضرری است که باید در شرع وجود نداشته باشد. ما اعتقاد داریم که هیچ واقعه ای نیست مگر اینکه شارع در مورد آن حکم دارد زیرا رسول خدا (ص) در حجة الوداع فرمود که هیچ چیز نبوده که شما به بهشت نزدیک و از جهنم دور کند مگر اینکه من شما را به آن امر کرده ام و هیچ چیزی نبوده که شما را از بهشت دور و یا به جهنم نزدیک کند مگر اینکه شما را از آن نهی کرده ام. بنا بر این حکم ضرر به نفس یقینا در اسلام وجود دارد. اگر حکم آن حرمت نباشد علامت آن است که در اسلام حکمی ضرری است و حال آنکه روایات لا ضرر آن را نفی می کند.
ان شاء الله در جلسه ی بعد این بحث را ادامه می دهیم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo