< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

93/07/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تنبیهات قاعده ی لا ضرر[1]
شیخ انصاری می فرماید: اگر کسی دیگری را اکراه کند [2] که به زور، مبلغی را از کسی بگیرد و به او بگوید که اگر چنین نکند مبلغ مزبور را از خود او می گیرند، مکرَه می تواند مبلغ مزبور را از آن فرد بگیرد و به ظالم بدهد و خودش ضامن نیست. زیرا تحمل ضرر از دیگری برای مکرَه ضرری است و لا ضرر جلوی آن را می گیرد. کما اینکه اگر سیلی وارد خانه ی دیگری می شود من لازم نیست که آب را به سمت خانه ی خود منحرف کنم تا او ضرر نکند.
بعد شیخ انصاری اضافه می کند: مباشر همیشه اضعف است و آنی که اقوی[3] است سبب است که همان ظالمی است که من را وادار کرده است.
یلاحظ علیه: از نظر صغری و کبری در کلام شیخ اشکال وجود دارد.
اما صغری این است که می فرماید: سبب از مباشر اقوی است. واقعیت این است که مباشر اقوی از سبب می باشد. ظالم که سبب است فقط دستور می دهد ولی کسی که کار را انجام می دهد همان مباشر است.
همچنین بین مثال سیل و این مورد فرق وجود دارد و آن اینکه در سیل، علت تامه وجود دارد و سیل برای ضرر علت تامه می باشد و من هیچ کاره ام از این رو لازم نیست که سیل را از خانه ی او به سمت خانه ی خودم منحرف کنم. بنا بر این سیل علت تامه است و من در صدد ایجاد مانع هستم.
ولی در اینجا علت تامه نیست بلکه سبب صرفا مقتضی است. باید علاوه بر اراده ی او عمل من نیز ضمیمه شود.
اما کبری این است که حدیث رفع که کراهت را رفع می کند فقط احکام وضعیه را رفع می کند بنا بر این اگر من را اکراه کنند که خانه ی خود را بفروشم، معامله ی مزبور صحیح نیست. اما در مورد احکام تکلیفیه، این کار بستگی به قانون اهم و مهم دارد مثلا گاه اکراه کننده به من می گوید که از فلان فرد مبلغ هنگفتی بگیرم ولی من را شلاق می زند، در اینجا باید شلاق را تحمل کرد ولی گاه می گویند که مبلغی را از کسی بگیرم و الا من را می کشند در اینجا باید پول را بگیرم.
تم الکلام فی التنبیه السابع. کلام در این تنبیه حول یک ضرر است یعنی ضرر واحدی وجود دارد که یا بر من وارد می شود و یا بر فردی دیگر. اما تنبیه بعدی در جایی است دو ضرر وجود داشته باشد.

التنبیه الثامن[4]: فی تعارض الضررین
این تنبیه چند صورت دارد:
الصورة الاولی: گاه دو ضرر متعارض، متوجه یک نفر است. مثلا کسی دستش زخمی است و تب نیز دارد، او برای غسل کردن به آب احتیاج دارد و آبی که در دسترس است نیز سرد است. او اگر با آب سرد غسل کند این کار برای زخم دست او مضر است ولی از آن سو اگر غسل را رها کند تب او بالا می رود و این کار برای او ضرر دارد.
در این حال عقل حکم می کند که باید ضرر اندک را تحمل کند و ضرر بیشتر را رها نماید. هر کسی در این حال، به حال خود نگاه می کند و ضرر کمتر را انتخاب می کند.
این در جایی است که هر دو ضرر مباح باشد ولی اگر یکی حلال و دیگری حرام باشد باید حلال را انتخاب کند. مثلا کافری است و من را مجبور می کند که یا قرآن را به او بدهد یا مبلغی از پول را. من در این حال باید پول را بدهم زیرا مسلط کردن کافر بر کتاب الله حرام است.
الصورة الثانیة: اذا کان الضرران متوجهان الی شخصین و اینکه عامل ضرر خارج از اختیار باشد. مثلا دیگی گلی داریم که قرار است در آن غذایی بپزیم. گاوی آمد و سرش را در داخل دیگ کرد و نمی توان سر او را خارج کرد یا باید سر گاو را برید و یا دیگ را شکست. گاو مال زید است و دیگ مال عمرو حال باید به کدام یک ضرر را وارد کرد؟
یا مانند اینکه اسبی وارد زیرزمین شده است و نمی توان آن را خارج کرد اسب مال زید است و خانه مال زید و یا باید اسب را کشت و تکه کرد و یا اینکه بخشی از خانه را تخریب کرد.
در اینجا نیز واضح است که باید ضرر کمتر را تحمل کرد
اما آنچه مهم است این است که ضرر کسی که متضرر شده است را چگونه باید محاسبه کرد و به او داد. در اینجا سه صورت وجود دارد:
گاه می گویند: این است که قائل به تنصیف شویم یعنی نصف یک دینار را صاحب دیگ به عهده بگیرد و صاحب فرس نصف دینار را به او بدهد.
امام علیه السلام نیز در مورد ودعی چنین کرد. ودعی کسی است که انسان امینی است و کسی یک دینار را نزد او به امانت گذاشت. دیگر نیز دو دینار نزد او گذاشت. یک دینار بدون اینکه ودعی اهمال کرده باشد از بین رفت (مثلا آن را دزد ربود) و دو دینار باقی مانده است. یکی از این دو دینار ها مسلما مال کسی است که دو دینار به امانت گذاشته باشد ولی در دینار باقی مانده تردید وجود دارد. امام علیه السلام قائل شد که آن را باید تنصیف کرد و هر کدام از دو فرد مزبور باید نصف قیمت آن را بگیرند.
راه دوم این است که قیمت دیگ یک دینار است و قیمت اسب چهار دینار. نسبت سنجی می کنیم و می گوییم صاحب دیگ یک ربع دینار را باید بپذیرد و صاحب فرس نیز سه ربع دینار را به او بدهد.
راه سوم این است که باید قیمت ها را جمع کنند مثلا یک به اضافه ی چهار می شود پنج و بعد نسبت قیمت دیگ را به مجموع که همان پنج است بسنجند. بنا بر این یک پنجم را صاحب دیگ و چهار پنجم را صاحب فرص به عهده می گیرد.
الصورة الثالثة: اذا کان الضرران متوجهان الی شخصین و اینکه عامل ضرر اختیاری است. مثلا کسی عمدا سکه ی کسی را داخل در دوات دیگری کرده است. اگر دوات را حفظ کنند، سکه در آن حبس می شود و اگر بخواهند سکه را در آورند دوات را باید بشکنند.
در اینجا نیز باید ضرر کمتر را تحمل کرد بنا بر این از آنجا که قیمت دوات کمتر از سکه است باید دوات را شکست و سکه ی را به صاحبش دارد و تمام قیمت دوات را به صاحب دوات پرداخت کنند.
حال اگر صاحب دوات حاضر به شکستن دوات او نباشد، کلام او را قبول نمی کنند زیرا این کار یک نوع ضرر به دیگری است ولی اگر او قبول نکرد باید کسی که سکه را داخل دوات مزبور انداخته است سکه ای مشابه آن را تهیه کند و به صاحب سکه دهد.
الصورة الرابعة: مالک سکه، سکه ی خود را داخل در دوات دیگری انداخت. در اینجا اگر صاحب دوات حاضر به شکستن دوات شد، آن را شکسته و هزینه ی آن را به صاحب دوات می دهند ولی اگر او حاضر به شکستن دوات نشده است صاحب سکه باید از سکه ی خود چشمپوشی کند. (بله اگر کسی به اجازه ی صاحب دوات چنین کند حکمش روشن است.)

ان شاء الله در جلسه ی بعد به سراغ تنبیه نهم[5] می رویم.

بحث اخلاقی:
امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرماید: أجملوا في الخطاب تسمعوا جميل الجواب[6] [7]
زیبا سخن بگویید تا زیبا پاسخ بشنوید. (تسمعوا مجزوم است زیرا در جواب امر آمد است.)
بنا بر این اگر بخواهیم کسی را متذکر اشتباه خود کنیم باید با او به زیبایی سخن بگوییم. اگر کسی دیگری را تحقیر کند جواب خوبی نخواهد شنید.
در حدیث دیگری می خوانیم:
عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ع أَنَّهُ دَعَا بَنِيهِ وَ بَنِي أَخِيهِ فَقَالَ إِنَّكُمْ صِغَارُ قَوْمٍ وَ يُوشِكُ أَنْ تَكُونُوا كِبَارَ قَوْمٍ آخَرِينَ فَتَعَلَّمُوا الْعِلْمَ فَمَنْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ أَنْ يَحْفَظَهُ فَلْيَكْتُبْهُ وَ لْيَضَعْهُ فِي بَيْتِهِ[8]

امام حسن علیه السلام فرزندان خود و فرزندان دیگر برادرها را جمع کرد و با ادب تمام با آنها سخن گفته فرمود: شما بچه های امروز هستید ولی به همین زودی بزرگان قوم می شوید. بنا بر این باید برای آینده سرمایه تهیه کنید و درس بخوانید.
انسان باید بر اعصابش مسلط شود و در درس دادن، موعظه، منبر و مانند آن با مردم به خوبی سخن بگوید.
آیت الله بروجردی درس می داد و کسی اشکال بی ربطی کرد و آیت الله بروجردی بر او تند شد. بعد که به منزل رفت دیده شد که از ناراحتی از اینکه به او اهانت شده باشد در حال لرزیدن است. بعد گفت درشکه ی او را حاضر کنند تا نزد منزل او رفته معذرت خواهی کند. گفتند که او الآن در شاه ابراهیم مشغول نماز خواندن است و تا ساعت سه منزل نمی آید. آیت الله بروجردی فرمود به منزل او بگویید که ما فردا صبحانه نزد او می رویم. صبح بعد رفت و مبلغی هم به او هدیه داد و عذرخواهی کرد.


[6] غرر الحکم، حدیث 9979.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo