< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

93/07/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مفاد هیئت ترکبیة در لا ضرر[1]
بحث در هیئت ترکیبیه ی لا ضرر است. در جلسات قبل نظریه ی شیخ انصاری [2] [3] و محقق خراسانی[4][5] را بررسی کردیم و اکنون به سراغ نظریه ی سوم می رویم.
النظریة الثالثة[6]: صاحب وافیه به این قول قائل است و آن اینکه ایشان کلمه ی تدارک را قید کرده و می فرماید مراد (لا ضرر غیر متدارک) می باشد.
مثلا اگر کسی فرش خود را به قیمت روز و یا بالاتر بفروشد به او نمی گویند که ضرر کرده است زیرا هرچند فرش را از دست داد ولی آن اگر تدارک کرده است به این گونه که در مقابل، ثمن آن را گرفته است.
همچنین شارع می فرماید: من اتلف مال الغیر فهو له ضامن.یعنی اگر کسی مال دیگری را تلف کند، شارع آن را با جعل ضمان تدارک کرده است
همچنین اگر کسی در معامله مغبون شود، شارع آن را با جعل خیار جبران کرده است.
نتیجه اینکه در شرع ضرری که غیر قابل تدارک باشد وجود ندارد.
شیخ انصاری به آن اشکال می کند و می فرماید: اگر ضرر در خارج باشد، تدارک خارجی آن را می تواند تدارک کند و جبران نماید. مانند فرش که وقتی فرد آن را معامله می کند و از دست می دهد، ضرر از دست دادن آن در خارج، با گرفتن ثمن آن در خارج جبران می شود.
ولی اگر ضرر خارجی و تکوینی باشد ولی جبران آن تشریعی باشد، این به درد نمی خورد و به آن تدارک نمی گویند. مثلا اگر من مال کسی را تلف کنم و او متضرر شود، شارع هر قدر بگوید که من ضامن هستم این کار موجب جبران ضرر فرد نمی شود و باید در خارج و در تکوین من مال او یا قیمت او را به فرد پس دهم.
اقول: ما می توانیم این اشکال را به گونه ی دیگری مطرح کنیم و آن اینکه منشأ ضرر اگر تکوین و خارج باشد حق با شیخ است یعنی اگر ضرر تکوینی باشد جبران آن هم باید تکوینی باشد. اما اگر ضرر از ناحیه ی شارع باشد، مسلما ضرر تشریعی جبرانش هم تشریعی خواهد بود.
مثلا مردی زنی را کشته است. اولیاء زن حق دارند که مرد با بکشند، در اینجا مرد متضرر می شود زیرا دیه ی او دو برابر دیه ی زن است. در اینجا شرع آن را جبران کرده و می فرماید: نصف دیه را باید به ولی قائل بدهند و بعد قاتل را بکشند.
همچنین اگر ده نفر، یک نفر را بکشند در اینجا اولیاء مقتول می توانند در صورتی که نُه دهم دیه ی هر یک از آن ده نفر را پرداخت کنند، همه ی آنها را بکشند.
اشکال دیگری که بر کلام صاحب وافیه وارد است این است که معنایی که ایشان ارائه می دهد قابل تطبیق نیست. زیرا محصّل کلام ایشان که می گوید: مراد لا ضرر غیر متدارک است این می باشد که ضرری وجود دارد ولی غایة الامر قابل جبران می باشد.
حال در صوم ضرری، روزه و یا حج ضرری چه باید گفت؟ طبق نظر ایشان باید گفت که باید متحمل ضرر شد و بعد شارع هم باید جبران کند نتیجه اینکه باید روزه ی ضرری را گرفت و بعد منتظر جبران از ناحیه ی شارع بود. این چیزی است که احدی به آن قائل نشده است و همه می گویند که روزه ی ضرری جایز نیست.

النظریة الرابعة[7]: النفی بمعنی النهی.
باید توجه داشت که وجه مشترک سه نظریه ی قبل این بود که که نفی در لا ضرر به معنای نفی می باشد ولی صاحب این نظریه که شیخ شریعت است قائل است که نفی در لا ضرر به معنای نهی است.
سپس اضافه می کند که گاه می توان گفت که این از باب مجاز است یعنی لا ضرر به معنای لا تضر می باشد. مانند استعمال اسد و اراده ی رجل شجاع.
گاه می توان گفت که از باب کنایه است یعنی به دلالت استعمالیه همان نفی است ولی به اراده ی جدیه ی نهی می باشد. مثلا می گویند که فلانی خاکستر خانه اش زیاد است که مراد اصلی این است که او پخت و پز در خانه اش زیاد است که در نتیجه او جواد و مهمان دوست بوده به افراد زیادی غذا می دهد.
فرق مجاز و کنایه در این است که مجاز از باب استعمال لفظ در غیر ما وضع له است ولی کنایه از باب استعمال لفظ در ما وضع له می باشد با این فرق که در کنایه آن اراده ی جدی غیر از اراده ی استعمالیه است.
شیخ شریعت سپس دو دلیل بر ادعای خود می آورد.
دلیل اول: قرآن مجید این هیئت را استعمال کرده است و در آن از نفی، نهی اراده کرده است.
قرآن مجید در مورد جریان سامری می گوید که بعد از ساختن گوساله، مورد خطاب موسی قرار گرفت که به او فرمود: ﴿قالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَياةِ أَنْ تَقُولَ لا مِساسَ وَ إِنَّ لَكَ مَوْعِداً لَنْ تُخْلَفَهُ[8]
عبارت ﴿لا مِساسَ﴾ که نفی است به معنای نهی است یعنی موسی به او گفت که خداوند تو را به یک نوع بیماری مبتلا می کند که هر کس که نزدیک تو بیاید می گویی: لا تمسنی و لا تقربنی (کما اینکه صاحب مجمع البیان به آن تصریح می کند) یعنی نزد من نیایید.
دلیل دوم[9]: این هیئت در روایات، هرچند نفی است به شکل نهی به کار رفته است. مثلا در روایت است (لا اخصاء فی الاسلام( یعنی در اسلام نباید کسی را خصی و اخته کنند لا اخصاء به معنای لا تخصوا است. و یا (لا بنیان کنیسة) یعنی در اسلام نباید کنیسه سازی شود و یا (لا طاعة لمخلوق فی معصیة الخالق) و (لا غش).
همه ی این موارد حرام است و در این موارد نمی توانیم (لا) را به معنای نفی بگیریم بلکه به معنای نهی است زیرا آنچه بعد از کلمه ی (لا) قرار می گیرد حکم تکلیفی است.
همچنین در روایت زراره آمده است: فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّكَ رَجُلٌ مُضَارٌّ وَ لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَارَ عَلَى مُؤْمِنٍ[10]
بدین گونه که طبق نظریه ی ما می توان صغری و کبری درست کرد و آن اینکه پیامبر اکرم (ص) ابتدا می فرماید: انک رجل مضار، و لا تضر علی مؤمن. زیرا ضرر زدن حرام است و تو نباید مصداق این کبری باشد.
ولی آن گونه که شیخ انصاری و محقق خراسانی و صاحب وافیه می گوید: صغری و کبری نمی تواند صحیح باشد زیرا معنای آن چنین می شود: انک رجل مضار و لا حکم ضرری فی الاسلام. یعنی رسول خدا (ص) ابتدا می فرماید: تو ضرر زننده هستی و بعد به جای اینکه بگوید نباید ضرر بزنی می فرماید: در اسلام حکم ضرری نیست.
محقق خراسانی و شیخ شریعت با هم معاصر هستند. رساله ی لا ضرر شیخ شریعت به دست محقق خراسانی رسیده بود و او برکلام ایشان اشکالی وارد کرده است که در کفایه است و آن اینکه نفی می تواند به معنای نهی باشد ولی در این گونه ترکیب ها مانند لا ضرر و لا غش و مانند آن چنین نیست.
یلاحظ علیه[11]: کلام شیخ شریعت سه اشکال دارد. البته او شأن عظیمی دارد و فقیه نوآوری است و بعد از هزار سال، برای اولین بار در مورد لا ضرر موج جدیدی ایجاد کرده است و الا همه قائل بودند که نفی، به معنای نهی است. ان شاء الله در جلسه ی بعد به اشکالات کلام ایشان می پردازیم ولی مناسب می بینیم قبل از آن در مورد ایشان سخنی بگوییم:
شیخ شریعت اصفهانی نامش فتح الله بوده است او در اصل شیرازی و از خانواده ی نمازی است. او در سال 1266 متولد شد و بعد از آنکه در اصفهان درس خواند به نجف رفته و در آن زمان حوزه به دست سید یزدی، محقق خراسانی و ایشان بوده است. او از نظر تتبع بر همه ی مراجع نجف مقدم بوده است و مراجع نجف اذعان داشتند که کسی از نظر اطلاعات به پای او نمی رسیده است. محقق خراسانی در مورد او گفته است که من هرچه از او سؤال می کردم، اقوال مسأله و حدود و صغور آن را بیان می کرد.
او در زمانی که انگلیسی ها عراق را گرفتند تصمیم داشتند که عراق را مستعمره ی خود قرار دهند. علماء نجف و شیعه علیه آن برخواستند. اول کسی که اعتراض خود را بیان کرد مرحوم شیخ محمد تقی شیرازی بود. بعد تمامی عشایر عراق و خصوصا کسانی که در جنوب بودند پشت سر او حرکت کردند. بعد از فوت او، شیخ شریعت پرچم دار این حرکت شد. بنا بر این به برکت این دو مرجع بود که عراق از حالت مستعمره بودن درآمد و مستقل شد. انگلستان هم که می دید اگر بخواهد مقابله کند، کشت و کشتار و مخالفت، بسیار می شود از کار خود منصرف شود.
شیخ شریعت در مورد عصیر عنبی کتابی دارد که در آن نوآوری دارد و قائل است اگر عصیر عنبی خود به خود بجوشد، تبدیل به شراب می شود و نجس است و باید سرکه شود تا پاک شود ولی اگر با آتش بجوشد هرگز شراب نمی شود و فقط اکل آن حرام است ولی نجس نیست. هر وقت دو ثلث آن برود خوردنش حلال می شود. او بعد از ششصد سال این نظریه را ارائه کرد و بعد از ایشان مراجعی مانند سید ابو الحسن و مانند او این نظر را قبول کردند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo