< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

93/07/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: وجود قید فی الاسلام در حدیث لا ضرر[1] و بررسی واژه های چهارگانه
سخن در این است که آیا قید (علی مؤمن) یا (فی الاسلام) در روایت لا ضرر و لا ضرار آمده است یا نه. این عبارت در اکثر روایات لا ضرر نیست و فقط در بعضی آمده است.
در مورد قید (علی مؤمن) گفتیم که نقیصه مقدم بر زیاده است یعنی اگر بگوییم که در روایاتی این واژه بوده و راوی سهوا آن را انداخته است بهتر است از اینکه بگوییم که این واژه نبوده و راوی اشتباها اضافه کرده است زیرا غالبا روات، عبارتی را از قلم می اندازند و کم پیش می آید که عبارتی را که نبوده اضافه کنند.
اما از آنجا که لفظ (علی مومن) از عباراتی است که غالبا بر زبان رایج است این احتمال تقویت می شود که این عبارت در واقع نبوده باشد و اشتباها زراره آن را اضافه کرده باشد.
ثمره ی این بحث در این است که اگر قید (علی مؤمن) باشد، ضرر باید طرفینی باشد بنا بر این اگر کسی وضوی ضرری می گیرد و یا روزه ی ضرری می گیرد، قاعده ی لا ضرر آن را شامل نمی شود.
اما واژه ی فی الاسلام: این عبارت، در حدیثی که صدوق نقل می کند وجود دارد:
صدوق می فرماید: المسلم یرث الکافر، لقول النبی ص: الاسلام یزید و لا ینقص (یعنی نباید مسلمان بودن وارث سبب شود که از پدر کافر ارث نبرد زیرا اسلام، انسان را بالا می برد و پائین می برد) وَ مَعَ قَوْلِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: لَا ضَرَرَ وَ لَا إِضْرَارَ فِي الْإِسْلَامِ فَالْإِسْلَامُ يَزِيدُ الْمُسْلِمَ خَيْراً وَ لَا يَزِيدُهُ شَرّاً.[2]
در عبارتی که ایشان دارد هم (فی الاسلام) وجود دارد و هم (فالاسلام)
صدوق روایت لا ضرر را در جایی دیگر نیز بیان کرده است که دو نفر در یک دُرّ شریکند. یکی از شرکاء می گوید که آن را بشکنیم و هر یک نصفی را بگیریم. امام علیه السلام می فرماید: این کار صحیح نیست زیرا نوعی ضرر محسوب می شود. در اینجا باید دُرّ را فروخت و ثمن آن را تقسیم کرد و سپس امام علیه السلام به حدیث لا ضرر اشاره می کند و در آن واژه ی فی الاسلام وجود دارد.
علاوه بر آن، شیخ در خلاف و علامه در کتاب های فقهی خود هنگام نقل لا ضرر، آن را با (فی الاسلام) ذکر کرده اند.
به نظر می آید که عبارت (فی الاسلام) عبارتی است که در ارتکاز افراد وجود داشته است و زیاد استعمال می شود مانند: (لا رهبانیة فی الاسلام) و یا (لا رضاع بعد الفطام فی الاسلام) و مانند آن. بنا بر این ممکن است از باب ارتکاز بر قلم صدوق و دیگران جاری شده باشد.
امام قدس سره در روایت صدوق در من لا یحضر، احتمال دیگری داده است و آن اینکه عبارت صدوق در واقع عبارت بود از (لا ضرر و لا ضرار) سپس خود صدوق اشتباها اضافه کرده است: فالاسلام فالاسلام یزید و لا ینقص. یعنی واژه ی فالاسلام را سهوا دوبار اضافه کرده است. بعدها، دیگران که به نسخه ی صدوق مراجعه کردند، دیدند که معنا ندارد که این واژه دو بار نوشته شود از این رو اولی را فی الاسلام کردند و به روایت ملحق نمودند و در نتیجه چنین شد: : لَا ضَرَرَ وَ لَا إِضْرَارَ فِي الْإِسْلَامِ فَالْإِسْلَامُ يَزِيدُ الْمُسْلِمَ خَيْراً وَ لَا يَزِيدُهُ شَرّاً.
نقول: این توجیه ایشان فقط در من لا یحضر صحیح است ولی در روایت معانی الاخبار صحیح نیست.
البته مخفی نماند که اینکه شیخ در خلاف و علامه و سایرین، این روایت را با فی السلام ذکر کرده اند، اینها ارزشی ندارد زیرا این کتب، کتب فقهی اند نه روایی و مؤلفین این کتاب، آن را با ارتکاز خود نوشته اند.
ثمره ی این بحث[3]در این است که اگر عبارت (فی الاسلام) وجود داشته باشد نظر شیخ انصاری صحیح در می آید و آن اینکه معنای قاعده ی فوق این است که (لا حکم ضرری فی الاسلام) یعنی لا ضرر، از باب نفی الحکم به لسان نفی الموضوع می باشد.
بنا بر این نظریه ی شیخ شریعت که می گوید: لا ضرر نفی به معنای نهی است (لا تضر) و همچنین قول امام قدس سره صحیح در نمی آیند که قائل است که لا ضرر از باب حکم حکومتی و به معنای لا تضر می باشد.
خلاصه اینکه اگر قید فی الاسلام باشد، نفی در لا ضرر به معنای خود نفی است نه نهی که لا تضر باشد.

المقام الثالث[4] فی معانی الکلمات الاربع:
فرق (الضَرّ)، (الضَرر)، (الضُرّ) و (الضرار) چیست؟
الضَرّ: برای فهم این کلمه می توان به قرآن و اصحاب لغت مراجعه کرد. ازهری می گوید: الضَرّ ضد النفع. [5] [6] [7] یعنی معنای نفع که روشن است، ضَرّ بر خلاف آن می باشد. همچنین ابن اثیر در النهایه فی غریب الحدیث[8] و طریحی در مجمع البحرین هر دو می گویند: الضَرّ ضد النفع.
اما بررسی این واژه در قرآن[9]: در ده مورد این لفظ وارد شده است. یک مورد مقابل رشد است و نه مورد در مقابل نفع است.
خداوند به افراد بت پرست می گوید: ﴿قُلْ أَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً وَ اللَّهُ هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ[10]
در آیه ای دیگر می خوانیم: ﴿قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسي‌ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا إِلاَّ ما شاءَ اللَّه‌[11]
و در آیه ای دیگر آمده است: ﴿قُلْ أَ فَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ لا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعاً وَ لا ضَرًّ[12]
الضَرر: اسم مصدر الضَرّ می باشد. حاصل مصدر را اسم مصدر می نامند یعنی اگر نسبت مصدر را به فاعل قطع کنیم، به اسم مصدر دست می یابیم. مثلا شستن که مصدر است با فاعل ارتباط دارد ولی شستشو که اسم مصدر است با فاعل ارتباط ندارد. بنا بر این الضَرّ به معنای کاستن و نقص است ولی الضرر به معنای کاهش می باشد.
الضُرّ: به معنای سوء الحال و بدبختی است. این واژه در قرآن گاه در مقابل نعمت و گاه در مقابل رحمت استعمال شده است.
الضرار: در معنای این کلمه شش[13] قول وجود دارد:
1.ضرر یک طرفه و ضرار طرفینی می باشد. یعنی اگر یکی به دیگری ضرر بزند آن را ضرر و اگر دو نفر به یکدیگر ضرر بزنند آن را ضرار می نامند.
یلاحظ علیه: در بحث های سابق آیاتی از قرآن را خواندیم که در آنها باب مفاعله یک طرفه بوده است. در آن بحث، شش آیه را خواندیم که باب مفاعله در آنها یک طرفه بوده است. حتی محقق اصفهانی برای اینکه بداند باب مفاعله در قرآن یک طرفه است یا دو طرفه، قرآن را یک بار یا بیشتر خواند. آیاتی مانند: ﴿وَ لا تُمْسِكُوهُنَّ ضِراراً[14] که شوهر فقط به همسرش ضرر می زد و این ضرر یک طرفی است.
2.ضرار طرفینی است ولی دومی به عنوان جزاء به اولی ضرر می زند یعنی چون طرف مقابل ضرر زده است او هم در مقام مؤاخذه و تلافی به دیگری ضرر می زند.
یلاحظ علیه: این معنا نیز که مانند معنای اول است باطل می باشد.
3.سوم اینکه ضرر چیزی است که انسان از آن ضرر نفع می برد مثلا آب که مال دیگری است را به صاحبش نمی دهم و با این کار، خودم نفع می برم. اما ضرار چیزی است که فرد به دیگری ضرر می زند ولی خودش از آن نفعی نمی برد.
یلاحظ علیه: بالاخره انسان از ضرری که می زند نفعی می برد. این نفع لازم نیست که همواره مالی باشد بلکه گاه روحی و نفسانی است. کسی که به دیگری ضرر می زند از این کار نوعی لذت می برد و محال است که عاقل، کاری را انجام دهد که هیچ انگیزه ای برای آن نداشته باشد.
4.این دو عطف تفسیر می باشند و به یک معنا می آیند و با هم مترادف می باشند.
یلاحظ علیه: امام علیه السلام در روایت شکستن دُرّ فرمود: هذا هو الضرار و نفرمود: هذا هو الضرر. همچنین در مورد شتر بیمار که ارزان خریده شده بود و خریدار آن دو نفر بودند که یکی سر و پوست آن را خریده بود و بعد شتر، خوب شد و قیمتش بالا رفت که صاحب سر و پوست شتر می گفت که سرش را ببرند و به او بدهند که امام علیه السلام فرمود این کار ضرار است. این نشان می دهد که خصوصیتی در ضرار است که در ماده ی ضرر نیست و الا امام علیه السلام به جای ضرار از لفظ ضرر استفاده می کرد.
5.ضرار به ضرر عمدی گفته می شود.
این قول، مختار ماست. یعنی ضرر گاهی عمدی است و گاهی سهوی ولی ضرار همیشه عمدی است. دلیل ما روایت سمره است که او عمدا می خواست به انصاری ضرر بزند و بدون اجازه وارد خانه شود تا به درخت خود رسیدگی کند.
همچنین در آیه ی ﴿وَ الَّذينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً[15] سخن از کسانی است که تعمد داشتند در مقابل مسجد قبا مسجد دیگری بسازند تا به رسول خدا (ص) و اصحابش ضرر وارد کنند و آنجا را پایگاهی علیه اسلام قرار دهند.
همچنین در آیه ی ﴿وَ لا تُمْسِكُوهُنَّ ضِراراً لِتَعْتَدُوا[16] یعنی زنان را طلاق ندهید تا معطل بمانند و عده ی خود را بگذرانند و بعد رجوع کنید و سپس دوباره طلاق دهید تا باز همچنان در طول عده معطل بمانند. ﴿لِتَعْتَدُوا[17] تفسیر ﴿ضِراراً﴾ است و غایت آن می باشد و به این معنا است که ضرر مزبور عمدی و به نیّت تجاوز به حقوق زن می باشد.
همچنین در ﴿مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصى‌ بِها أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ[18] یعنی وصیتی که به نیّت اضرار به ورثه باشد مثلا صاحب مال وصیت می کند که تمام اموال او وقف مسجد شود. یا مثلا دین ضرری ایجاد کند مثلا به فرزند بزرگ علاقه دارد و وصیت می کند که من به او چند میلیون بدهکار می باشد.
6.امام[19] قدس سره قائل بود که ضرار به معنای ایجاد ضیق و فشار در طرف مقابل است.
ان شاء الله این نظریه را در جلسه ی بعد بررسی می کنیم.

بحث اخلاقی: در کتاب قابوس نامه که مربوط به قرن چهارم است و حاوی داستان های خوبی است آمده است: مرد است و یک کار
امسال ابتدای سال تحصیلی است و اگر متمرکز درس بخوانیم بیش از 150 جلسه بالغ نمی شود. بنا بر این باید سعی کرد که به تحصیل پرداخت و سایر کارها را جنبی قرار دهند. مطالعات سیاسی و اطلاعات از اوضاع جهان همه باید در حد ضرورت باشد. البته باید توجه داشت که حقوق خانوده نیز نباید ضایع شود.
انسان نباید به بحث های ارائه شده در دروس اکتفاء کند بلکه باید کتاب های مرتبط را نیز بررسی کرد.
اساس شیعه به اجتهاد و فکر و فقاهت است و باید نسبت به این ستون فقراتی حوزه به قدر کافی اهتمام داشت.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo