< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

93/03/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نقیصه ی سهویه و زیاده ی عمدیه و سهویه

سخن درباره ی نقیصه ی سهویه است و گفتیم گاه سخن از امکان امر به ما عدی المنسی (باقی مانده) است و گاه سخن از وجود چنین امری است.

مرحله ی اول را بحث کردیم و آنچه در این مرحله مهم است این است که برای باقیمانده (ما عدی المنسی) امر درست کنیم.

شیخ انصاری قائل شد که می توان به ناسی با عناوین ملازم و غیر از عنوان ناسی خطاب کرد که توضیح آن را بیان کردیم.

محقق خراسانی راه دیگری را پیش گرفت و قائل شد که می توان گفت که نه جزء نماز (ما عدی المنسی) بر همه واجب است و منسی را فقط بر ذاکر واجب دانست. در این حال، ناسی نسبت به باقیمانده (ما عدی المنسی) امر دارد.

ما راه سومی را انتخاب می کنیم و با این راه هم امکان را ثابت می کنیم و هم فعلیت را. این راهی است که مرحوم بروجردی و بعد مرحوم امام قدس سره انتخاب کرده اند. این راه در نقطه ی مقابل مرحوم خراسانی است. این راه به یک یا دو مقدمه احتیاج دارد:

المقدمة الاولی: الصلاة مقولة بالتشکیک.

نماز عنوانی است که هم بر ده جزء صدق می کند و هم بر نه جزء و کمتر؛ هم نماز دو رکعتی نماز است و هم نماز چهار رکعتی، هم نماز کامل، نماز است و هم نماز مضطر. این به سبب آن است که نماز اسم برای ده جزء نیست بلکه اسم برای جامعی است که هم ده تا و هم کمتر، فردی از آن می باشد البته ارکان آن باید وجود داشته باشد.

المقدمة الثانیة: متکلم دو اراده دارد: استعمالیه و جدیه

اراده ی استعمالیه این است که مولی ده جزء را از همه خواسته است چه مکلف ذاکر باشد یا ناسی و یا حاضر باشد و یا مسافر.

بعد به اراده ی جدیه چند مورد را استثناء کرده است مثلا دو رکعت را از مسافر حذف کرده است و یا قیام در نماز را از مضطر حذف کرده است و هکذا اجزایی را از ناسی حذف کرده است.

اذا علمت هاتین المقدمتین نقول: به اراده ی استعمالیه کلیه ی اجزاء نماز امر دارد. بعد به اراده ی جدیه ناسی و یک سری موارد استثناء شده است. با این بیان هم امکان امر به باقی ثابت شده است و هم فعلیت آن. بنا بر این نه جزء، هم اراده ی استعمالیه دارد و هم جدیه ولی جزء دهم که مورد نسیان قرار گرفته است امر استعمالی دارد ولی امر جدی ندارد.

 

التنبیه الثانی: فی الزیادة السهویة و العمدیة

در این تنبیه در پنج محور باید بحث کنیم:

    1. آیا زیادی در جزء یا شرط متصور هست یا نه؟

    2. آیا در جایی که زیادی با مزید فیه هم سنخ نیست زیادی صدق می کند یا نه مثلا نماز متشکل از اذکار و افعال است. اگر کسی تکتف کند یا در نماز آمین بگوید (که نه جزء افعال است و نه اذکار) آیا زیادی در نماز متصور است یا نه؟

    3. در جایی که مزید با مزید فیه هم سنخ باشد آیا قصد جزئیت شرط است یا نه؟ مثلا اگر کسی سوره یا تشهد را دو بار بخواند آیا باید قصد جزئیت یا شرطیت کند تا زیادی صدق کند یا اینکه اگر قصد زیادی هم نکند همچنان زیادی محقق خواهد شد؟

    4. مقتضای قواعد اولیه چیست؟ (مراد از قواعد اولیه اصول است مانند اصل برائت و اشتغال است که حکم عقل می باشد.)

    5. مقتضای قواعد ثانویه که ادله ی اجتهادیه است چیست؟ (مانند مقتضای حدیث لا تعاد.)

اما المقام الاول: هل یمکن تصویر الزیادة فی الجزء او الشرط او لا؟

بعضی گفته اند زیادی در جزء و شرط قابل تصور نیست زیرا جزء مانند سوره اگر لا بشرط است اگر دوبار یا بیشتر هم خوانده شود زیادی محقق نمی شود و اگر بشرط لا است یعنی جزئیت و شرطیت بشرط عدم چیز زائد باشد و دوبار خوانده شود بشرط لا تبدیل به بشرط شیء می شود در نتیجه وصف بشرط لا از بین می رود یعنی وصف جزء از بین می رود بنا بر این بازگشت آن به زیادی نیست بلکه به نقیصه است.

مرحوم شیخ انصاری در فرائد و محقق خراسانی در کفایه هر کدام یک بیان جداگانه ای دارند. محقق خراسانی می فرماید: بشرط لا قید جزء (مانند سوره) نیست بلکه قید مرکب (کل نماز) است. اگر قید جزء باشد اشکال وارد است ولی اگر قید مرکب باشد یعنی شارع می فرماید: در این مرکب هر جزء باید یک بار اتیان شود. در این حال اگر جزئی تکرار شود به جزء لطمه نمی خورد بلکه به مرکب لطمه می خورد.

یلاحظ علیه: محقق خراسانی یک مشکل را حل کرده است و آن اینکه زیاده در جزء محقق می شود ولی ولی یک مشکل دیگری اضافه شده است و آن اینکه مرکب وصف خود را از دست می دهد و باز گشت آن به نقیصه است زیرا با اضافه کردن یک جزء، مرکب که موصوف به بشرط لا بود این وصف را از دست داده است.

نقول: تمام این مشکلات یک سرچشمه دارد و آن اینکه مسائل عرفی در این موارد با مسائل فلسفی خلط شده است. عرفا اگر سوره دوبار خوانده شود زیادی محسوب می شود

 

اما المقام الثانی: اگر مزید هم سنخ با مزید فیه نباشد (مانند آمین گفتن و یا تکتف)

از لحاظ تکوین، می گوییم: اگر مولی امر کند که معجونی برایش درست کنند و این معجون متشکل از یک سری گُل باشد و فرد در آن دانه ی گندمی هم بیفکند به آن اضافه صدق نمی کند زیرا دانه ی گندم از جنس معجون نیست. در تکوین باید مزید با مزید فیه هم سنخ باشد.

اما از لحاظ امور اعتباری مانند نماز، اگر جزء، هم سنخ نباشد مانند تکتف، هنگامی زیادی صدق می کند که قصد جزئیت وجود داشته باشد. مثلا من شب های ماه رمضان در حال نماز خواندن هستم و دستم اگر آویزان باشد خون به آن نمی رسد در نتیجه آنها را بر هم می گذارم در این حال چون قصد جزئیت ندارم، جزئیت بر آن صدق نمی کند.

 

المقام الثالث: الزیادة بالجنس المسانخ

مثلا کسی نماز می خواند و در آن دو بار سوره را می خواند آیا زیاده صدق می کند یا نه و یا نه

بعضی قائلند که قصد جزئیت شرط است و الا جزئیت محقق نمی شود و بعضی (مانند ما) می گویند که چون مسانخ است قصد جزئیت شرط نیست و بعضی بین افعال و اقوال تفصیل داده اند و گفته اند قصد جزئیت در اقوال شرط است ولی در افعال شرط نیست (کما اینکه محقق نائینی به آن قائل است.)

اما قول محقق نائینی: عرفا اگر انسان ده بار قولی مانند سوره را بخواند کسی نمی گوید که در نماز اضافه کرد بلکه می گویند که همه اش قرآن است مگر اینکه قصد جزئیت کند. اما در افعال مانند رکوع، مطلقا زیادی صدق می کند بنا بر این اگر کسی دو بار رکوع کند چه قصد جزئیت داشته باشد و چه نداشته باشد اضافه صدق می کند.

نقول: سخن ایشان را در افعال قبول داریم ولی در اقوال نه زیرا علت اینکه ایشان می گوید جزئیت صدق نمی کند به دلیل روایت است که می گوید: ذکر خداوند در هر حال حسن است و الا اگر این روایت نبود عرفا در اقوال هم اضافه صدق می کرد.

 

ان شاء الله دو قول دیگر را در جلسه ی بعد مطرح می کنیم.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo