< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

93/02/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ملاقی یکی از اطراف در شبهه ی محصوره [1] [2] [3]

التنبیه الرابع: فی ملاقی احد اطراف الشبهة المحصورة

مثلا فرشی است که یکی از دو طرف آن نجس است دست تر من به یکی از دو طرف خورده است. بله اگر به هر دو طرف بخورد شکی نیست که دست نجس شده است ولی بحث در این است که به یک طرف خورده باشد آیا اجتناب از ملاقی (دست) واجب است یا نه.

برای روشن شدن مسأله مقدماتی را ذکر می کنیم:

المقدمة الاولی: توضیح معنای ملاقِی

گاه بعضی از اساتید رسائل و کفایه مثال هایی می زنند که ربطی به ملاقِی ندارد. ملاقِی این است که دست تر به یکی از دو گوشه بخورد در حالی که از ملاقَی چیزی در دست من نباشد. (مانند مثال خوردن دست تر به یک طرف فرش) ولی اگر از ملاقَی چیزی وارد ملاقِی شود دیگر سخن از ملاقات نیست بلکه ملاقِی خود یکی از اطراف علم اجمالی می شود [4] مثلا دو ظرف است که یکی از آنها نجس است و دست من هم خشک است. دستم به یکی از دو اناء برخورد می کند و تر می شود در اینجا چون از ملاقِی که آب است چیزی در ملاقَی که دست من است وارد شده است دست من خود طرف علم اجمالی می شود یعنی الآن علم اجمالی سه طرف دارد یعنی یا آن اناء نجس است و یا اناء دیگر و دست من. بله دست من از نظر لغوی ملاقِی است ولی از نظر اصطلاحی چنین نیست بلکه طرف علم اجمالی است.

بر این اساس اگر یکی از دو اناء را دو قسمت کنیم هر دو قسمت طرف علم اجمالی قرار می گیرد یعنی سابقا یک اناء آن طرف بود و یک اناء این طرف و الآن یک اناء آن طرف است و دو اناء این طرف.

مثالی دیگر: دو درخت [5] است و علم داریم یکی از این دو غصبی است. فصل بهار شده است و میوه های یکی را چیدیم. میوه ها طرف علم است نه ملاقِی با یکی از اطراف. یعنی سابقا یا آن درخت غصبی بود یا این درخت و الآن یا آن درخت غصبی است یا این درخت و محصولش.

همچنین است در مورد دو گوسفند [6] غصبی که یکی از آنها بچه دار شده است که بچه طرف علم است.

 

التنبیه الثانی: شیخ انصاری[7] قائل است که اگر بخواهیم حکم ملاقِی با شبهه را متوجه شویم باید ابتدا حکم ملاقِی با خود نجس قطعی را بدانیم.

اگر دست پاک به بول بخورد واضح است که باید از دست که ملاقِی نجس قطعی است اجتناب کرد. حال اجتناب از دست، فرد مستقلی است یعنی شارع هم فرموده است اجتنب عن النجس و بعد فرموده است: اجتنب عن ملاقی النجس یا اینکه اجتناب از ملاقِی نجس از شؤون [8] اجتناب از نجس واقعی است و خودش خطاب مستقلی ندارد؟

ابن زهره که اهل حلب است (که در سابق در زمان دولت حمدانیین مرکز تشیع بوده است) در کتاب خود به نام الغنیة [9] [10] (که کتابی است در مورد اصول دین، علم اصول و فقه) مدعی است اجتناب از ملاقِی نجس فرد مستقلی نیست و به دلیل مستقلی برای اجتناب از آن احتیاج ندارم، بلکه اجتناب از آن از شؤون اجتناب از نجس واقعی است. زیرا خداوند در قرآن می فرماید: ﴿وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ[11] رجز به معنای نجس است یعنی از نجاست دوری کن. ملاقِی با نجس، نجس است و باید از آن اجتناب کرد. [12]
نقول: در قرآن گاه رِجز به کسر رآء داریم که هشت بار [13] در قرآن تکرار شده است و در هفت مورد [14] ، مراد از آن عذاب است مانند: ﴿رِجْزاً مِنَ السَّماء[15] و یک جا به معنای نجس است: ﴿وَ يُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَ يُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطان[16] که در جنگی از جنگ های اسلامی شب که شد، جمعی محتلم شده بودند که خداوند این آیه را نازل فرمود که ما باران فرستادیم تا از نجاستی که مسبّب از شیطان بود پاک شوید و هم نجاست ظاهری را بشویید و هم نجاست باطنی که غسل کردن است.

و گاه از به ضم راء [17] است که در همان سوره ی مبارکه ی مدثر است.

مفسرین آن را به سه گونه تفسیر کرده اند:

    1. گاه گفته اند که مراد عذاب است یعنی از عذاب الهی دوری کن.

    2. گاه گفته اند که به معنای بت است یعنی از بت دوری کن.

    3. گاه گفته اند که به معنای نجس است که در شأن نزولش می گویند که وقتی رسول خدا (ص) در مکه بود یکی از مشرکین [18] نجسی را روی ایشان ریخت که آیه ی مزبور نازل شد.

اگر دو معنای اول باشد، آیه ارتباطی به کلام ابن زهره ندارد. اشکال نشود که این دو تفسیر صحیح نیست زیرا معنا ندارد که خداوند به رسولش بفرماید که از عذاب یا بت دوری کند. جواب این است که این خطاب در واقع برای این است که ما حساب کار خود را بکنیم یعنی جایی که رسول خدا (ص) مشمول چنین حکمی است ما به طریق اولی باید مواظب باشیم. [19]

بله کلام ایشان بر اساس تفسیر سوم قابل طرح است (البته اگر شأن نزول فوق صحیح باشد) ابن زهره می فرماید: بر این اساس نه تنها رسول خدا (ص) می بایست از نجاست دوری کند بلکه از ملاقی نجس که بدن ایشان بود هم می بایست اجتناب کند یعنی باید نجاست را آب بکشد.

نقول: چه مانعی دارد که نجس و ملاقِی نجس، دو موضوع [20] مستقل باشند ولی خطاب واحد داشته باشند. به عبارت دیگر، خطاب واحد دلیل بر وحدت موضوع نیست مثلا کسی است که غیبت کرده است و فرد دیگری است که دروغ گفته است و ما در خطابی واحد می گوییم: ای کسانی که گناه کرده اید توبه کنید.

بله، ما نمی گوییم که حتما قول ما صحیح است، فقط می گوییم که این احتمال هم وجود دارد و کلام ابن زهره می تواند صحیح نباشد.

جمعی به نفع ابن زهره به روایتی استدلال کرده اند و آن روایتی است که جابر جعفی [21] [22] از امام باقر علیه السلام نقل می کند:

مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى الْيَقْطِينِيِّ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ أَتَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ وَقَعَتْ فَأْرَةٌ فِي خَابِيَةٍ فِيهَا سَمْنٌ أَوْ زَيْتٌ فَمَا تَرَى فِي أَكْلِهِ قَالَ فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ ع لَا تَأْكُلْهُ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ الْفَأْرَةُ أَهْوَنُ عَلَيَّ مِنْ أَنْ أَتْرُكَ طَعَامِي مِنْ أَجْلِهَا قَالَ فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِنَّكَ لَمْ تَسْتَخِفَّ بِالْفَأْرَةِ وَ إِنَّمَا اسْتَخْفَفْتَ بِدِينِكَ إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ الْمَيْتَةَ مِنْ كُلِّ شَيْ‌ءٍ[23]
جابر بن یزید محل اختلاف است و برخی او را تأیید می کنند و بعضی تضعیف. ابن غضایری که اکثر روات را تضعیف می کند او را تأیید کرده است و می گوید او ثقه است. با این حال نجاشی [24] این را قبول ندارد و می گوید اصحاب با او به دید تردید می نگردند.

به هر حال جابر جعفی می گوید که نزد امام علیه السلام بوده است که فردی وارد شده عرض کرد: خم بزرگی وجود دارد که در آن روغن حیوانی یا زیت است که متأسفانه موشی در آن افتاد و مرد حال چه باید کنم. امام علیه السلام دستور به اجتناب داد.

استدلال این گونه است که امام علیه السلام فرمود: (إِنَّكَ لَمْ تَسْتَخِفَّ بِالْفَأْرَةِ) یعنی به جای اینکه بفرماید: (إِنَّكَ لَمْ تَسْتَخِفَّ بالطعام) فرموده است موش برای تو کم ارزش نیست (بلکه دین خدا برای تو بی ارزش است) زیرا موش که اصلا ارزشی برای فرد نداشت بعد امام علیه السلام اضافه می کند (إِنَّمَا اسْتَخْفَفْتَ بِدِينِكَ) یعنی اگر روغن را بخوری این حکم که خداوند میته را نجس کرده است زیر پا گذاشته ای. این نشان می دهد که عدم اجتناب از روغن در حکم عدم اجتناب از میته است بنا بر این اجتناب از روغن که ملاقِی میته است از شؤون اجتناب از میته می باشد که خود نجس است.

یلاحظ علیه: حتی اگر سند حدیث صحیح باشد می توان در دلالت آن نیز اشکال کرد و آن اینکه چون سائل از فاره سخن گفت امام علیه السلام نیز در جواب فاره را داخل کرد. مانند اینکه خداوند می فرماید: ﴿وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ﴾‌[25] و یا در جایی دیگر می فرماید: ﴿وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها[26] واضح است که جزاء سیئه دیگر سیئه نیست ولی ذکر سیئه در جزاء از باب هماهنگی [27] در سخن است.

بنا بر این ممکن است امام علیه السلام در مقام این نباشد که خوردن روغن فوق در باب خوردن میته است.

امام قدس سره اشکال دیگری مطرح می کرد و آن اینکه شاید فاره در روغن مدتی باقی مانده و از هم پاشیده [28] [29] باشد به گونه ای که خوردن روغن مستلزم خوردن موش بوده باشد و الا خوردن روغن ارتباطی به خوردن میته ندارد.

 

ان شاء الله در جلسه ی بعد دلائل کسانی را می خوانیم که قائلند ملاقِی نجس دلیل مستقلی [30] بر اجتناب دارد و از شؤون نجس نیست.

 

بحث اخلاقی:

عَبْدِ الرَّحْمَنِ السُّلَمِيِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص خَيْرُكُمْ مَنْ تَعَلَّمَ الْقُرْآنَ وَ عَلَّمَهُ[31]
نوع مردم در زمان رسول خدا (ص) حافظه ی قوی داشتند و قرآن را فرا گرفته بودند آیا همه بهترین مردم بودند؟ بنا بر این مراد کسانی است که قرآن را به شکل واقعی یاد گرفته باشد و آموزش دهد.

اگر قرآن خواندن بدون تأمل و دقت باشد اثری در روح انسان نمی گذارد ولی اگر به شکل ترتیب و آرام آرام خوانده شود آن موقع دارای اثر خواهد بود.

مناسب است انسان هر روز علاوه بر قرآن خواندن روز مره سوره ی یاسین را بخواند و در آیه ی ﴿سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحيم[32] تأمل کند.
در روایت است که امام رضا علیه السلام هر روز سه جزء و در هر ماه یک قرآن را ختم می کرد.

 


[23] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج1، ص206، ابواب الماء المضاف، باب5، شماره528، ح2، ط آل البیت.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo