< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

92/09/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حجیّت اجماع محصّل

سخن در حجیّت اجماع محصّل از نظر شیعه است. اجماع محصّل چیزی است که توسط فرد تحصیل می شود و فرد خودش اقوال علماء را می بیند.

گفتیم علماء امامیه از دو راه حجیّت آن را ثابت کرده اند: ملازمه ی عقلیه و ملازمه ی عادیه.

بحث در ملازمه ی عقلیه است که می گویند: بین اتفاق علماء و نظر امام معصوم ملازمه است. مبنای این ملازمه، قاعده ی لطف می باشد. حاصل آن این است که امام معصوم وظائفی دارد و از جمله آن وظائف، حفظ شریعت و حفظ علماء از لغزش است. اگر این اتفاق مطابق واقع است فبها و الا باید کاری کند که یک نفر مخالف باشد تا اجماع محقق نشود. حال که کسی اظهار مخالفت نکرده است متوجه می شویم که متفق علیه مورد رضایت امام علیه السلام می باشد.

گفتیم: قاعده ی لطف قاعده ای است صحیح. ابتدا باید آن قاعده را بحث کرد و بعد دید که آیا شامل اجماع هم می شود یا نه.

مثلا خداوند باید شناخته شود کما اینکه می فرماید: كنت كنزا مخفيا فأحببت أن أعرف فخلقت الخلق لكي أعرف.[1]

همچنین بعد از ارسال انبیاء می بیند که مردم به راحتی به انبیاء ایمان نمی آورند مگر اینکه معجزه و کرامتی برای آنها مهیا کند. بنا بر این قاعده ی لطف اقتضا می کند که به آنها معجزه را اعطاء کند.

همچنین خداوند می داند که مردم به راحتی به اوامر و نواهی او عمل نمی کنند مگر این که در کنار آن وعده و وعید وجود داشته باشد. بنا بر این خلق بهشت و جهنم از لوازم قاعده ی لطف است.

خواجه در متن تجرید می گوید: وجود الامام لطف لانه غایة للخلقة (چون غرض از خلقت، انسان کامل است و خداوند جهان را برای انسان کامل خلق کرده است بنا بر این وجود او لطف است.) و تصرفه لطف (زیرا اینکه امام در عالم تصرف می کند و امت را کمک می کند و با خطابات و نامه ها امت را هدایت می کنند همه لطف است. بر این اساس تصرف خضر در سوراخ کردن کشتی و مانند آن همه لطف بود) و عدمه منا (یعنی اگر می بینیم که امام علیه السلام غائب است و تصرف نمی کند علتش کوتاهی و تقصیر ماست بنا بر این ضمیر در عدمه به عدم تصرف امام علیه السلام بر می گردد. البته مراد تک تک امت نیست بلکه همه ی مردم اراده شده است یعنی کافرانی که او را به قتل می رسانند.)

بر همین اساس امام غائب هنگامی ظهور می کند که عقلها کامل شده باشد:

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنِ الْمُثَنَّى الْحَنَّاطِ عَنْ قُتَيْبَةَ الْأَعْشَى عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ مَوْلًى لِبَنِي شَيْبَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ يَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ كَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُمْ[2]
خلاصه اینکه اگر امت اجماع کردند و به ضلالت افتادند مشکلی ایجاد نمی شود و قاعده ی لطف اقتضا نمی کند که اجماع صورت نگیرد زیرا عدم بهره مندی از امام غائب به سبب تقصیر خود ماست. قاعده ی لطف در جایی مانند ارسال رسل و مانند آن جاری است که امت مقصر نیستند. بر این اساس مدتها اجماع بر این بود که آب چاه از نجس منفعل می شود.

ما اضافه می کنیم: حتی اگر یک نفر در میان مجمعین مخالفت کند، مخالفت او اثر ندارد زیرا همه فتوای خود را دادند و از آن بر نمی گردند و او هم فتوای خود را داده است و مخالفت او باعث نمی شود که بقیه نیز از فتوایشان عدول کنند.

بله در نسل های بعد مخالفت او می تواند اثر داشته باشد زیرا می گویند اجماع محقق نشده است

تم الکلام فی حجیة الاجماع لجهة الملازمة العقلیة

 

الثانی: حجیّة اجماع المحصل للملازمة العادیة بالحدس

حاصل اینکه می گویند: اگر همه ی علماء بر مسأله ای اتفاق پیدا کنند انسان حدس می زند که مفتی به آنها مطابق واقع است. زیرا وقتی این همه از علماء فرهیخته بر یک مسأله اتفاق دارند بعید است که همه اشتباه کرده باشند. این حدس عادی است نه عقلی.

بیان ذلک: این ملازمه به سه نوع بیان شده است

البیان الاول: تراکم الظنون یفید القطع بالحکم

مثلا صد نفر خبر می دهند که ماه را رویت کرده اند. ما حدس می زنیم که بعید است این همه جمعیت همه تواطیء بر دروغ داشته باشند مخصوصا که از هم فاصله دارند. همچنین بعید است همه که در نقاط مختلف هستند اشتباه کرده باشند. بله هر کس که ماه را دیده است و برای ما نقل کرده است قول او به تنهای مفید ظن است ولی وقتی این ظنون را با هم جمع کنیم مفید اطمینان و یقین می باشد.

در مورد اجماع هم همین نکته را می گوییم که علماء بزرگ وقتی بر یک مسأله اجماع پیدا کردند، آراء آنها با هم مفید قطع و اطمینان می باشد.

سید مرتضی به این راه اشکالی وارد کرده است که ظاهرا صحیح نیست. فرموده است: اگر تک تک آراء مفید ظن باشد مجموع آراء که تشکیل شده از همان آراء ظنیه است مفید ظن است.

این اشکال صحیح نیست زیرا حکم مجموع با حکم فرد متفاوت است. مثلا یک من گندم وزن قابل توجه دارد در حال که تک تک دانه های گندم وزن قابل توجهی ندارد.

اشکال دیگر این است که بین اجماع علماء و بین خبر متواتر فرق است و آن اینکه در خبر متواتر، هر کدام ادعای قطع می کنند و هر کسی می گوید: من با چشم خودم ماه را رویت کرده ام ولی تک افراد که حکمی را به دست آورده اند ادعای قطع ندارند بلکه با ظنون شرعی به آن رسیده اند. بنا بر این بین مقیس و مقیس علیه فرق است.

 

البیان الثانی: اتفاق العلماء یلازم عادة وجود دلیل معتبر وصل الیهم و لم یصل الینا.

وقتی تمام علماء در یک قرن یا قرونی به حکمی فتوا دادند این علامت آن است که آنها دلیلی قانع کننده داشتند که به دست ما نرسیده است.

مرحوم نائینی این راه را قبول می کند.

یلاحظ علیه: ظاهرا این مسیر صحیح نیست زیرا شیخ طوسی که جزء مجمعین است و هکذا سایر علماء که به فتوایی دست یافتند اگر دلیل قابل توجهی داشتند چرا آن را در کتاب خود ذکر نکرده اند.

بله ادعا نداریم که مؤلفین کتب اربعه تمام روایات شیعه را در کتب خود ذکر کرده باشند زیرا کتاب وسائل و کتاب مستدرک که نوشته شده است حاوی روایات بسیاری است که در کتب اربعه نیست.

 

البیان الثالث: اگر بخواهیم فتوای کسی را به دست بیاوریم آن را از شاگردانش اخذ می کنیم زیرا شاگردان هر کس به دانستند فتوای او از دیگران اولی هستند.

بر این اساس اگر بخواهیم فتوای امام صادق علیه السلام را به دست آوریم باید ببینیم شاگردان آنها چه می گویند. اگر بین شاگردان ایشان اتفاق باشد کشف می کنیم که حکم امام علیه السلام نیز همان است.

بنا بر این مراد از حجیّت اجماع حجّیت کسانی است که به عصر ائمه متصل بوده اند. از این رو اگر مجمعین قبل از شیخ طوسی و یا مفید باشند اجماع آنها حجّت است.

 

ان شاء الله فردا این نظر را توضیح می دهیم.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo