< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

92/09/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حجیّت اجماع محصّل

بحث در مبنای حجیّت اجماع محصّل است. مبنای اهل سنت را بیان کردیم و گفتیم آنها اجماع را در عرض کتاب و سنت می دانند و صرف اتفاق را یکی از ادوات تشریع به حساب می آورند. آنها می گویند که ابتدا باید اجماع در خصوص منطقة الفراغ باشد و بعد دلیلی از قیاس و استحسان داشته باشد و بعد که مورد اتفاق قرار گیرد دلیلی قطعی شده و خداوند نیز آن را حکمی واقعی به حساب می آورد.

این دلیل را نقل و نقد کردیم.

 

اما دلیل حجیّت شیعه بر اجماع محصّل:

علماء شیعه از دو راه بر حجیّت اجماع استدلال می کنند:

راه اول: قاعده ی لطف

این عده معتقد به یک قاعده ی کلامی هستند که قاعده ی لطف نام دارد.

 

راه دوم: ملازمه ی عقلی

این عده می گویند که اگر جمعیتی بر مسأله ای فتوا دهند انسان حدس می زند که این حکم مطابق واقع می باشد.

 

اما راه اول که عبارت است از قاعده ی لطف:

ابتدای به شکل مختصر قاعده ی لطف را تعریف می کنیم سپس به سراغ دلالت آن بر اجماع می رویم.

 

لطف در لغت: لطف یا از باب فَعَلَ یَفعَلُ می باشد و یا از باب فَعُلَ یَفعُلُ. اگر از باب اول باشد به معنای این است که انسان با نرمی و ملایمت به یک نفر نیکی کند.

اما اگر از باب دوم باشد به معنای نازک و لطیف شدن است و در مقابل غلظت می باشد.

در اینجا مناسب، همان معنای اول می باشد. هنگامی که می گوییم فلانی با ما لطف دارد در واقع همان معنای اول را اراده کرده ایم.

 

تاریخچه ی قاعده ی لطف: این قاعده، یک قاعده ی کلامی است و از زمان ابن شاذان در کلام شیعه وارد شده است. او در سال 260 در گذشته است و از اصحاب امام عسکری و امام هادی علیهما السلام می باشد. در کتب او کتابی وجود دارد به نام کتاب اللطیف. ظاهرا این از باب غلط در نسخه برداری باشد و نام کتاب در واقع کتاب اللطف بوده است.

بعد از ایشان، این نکته در کلام شیخ مفید که متوفای 413 است آمده است و بعد از او سید مرتضی در سال 436 و بعد شیخ طوسی در سال 460 آن را مطرح کرده اند.

 

اقسام لطف: لطف بر دو قسم است: لطف محصِّل و لطف مقرِّب

لطف محصِّل به معنای یک نوع عنایت از جانب خداوند نسبت به بنده است که موجب می شود بنده به اطاعت او موفق شود.

در مقابل، لطف مقرِّب است یعنی خداوند وسائل امتثال او را فراهم آورده است و فقط مسیر را برای بنده مهیا کرده است به گونه ای اگر او بخواهد و استفاده کند می تواند به مقصد برسد.

 

محل جریان قاعده ی لطف: قاعده ی لطف در جایی است که مکلف تحت تکلیف باشد و الا اگر تکلیفی در کار نباشد، قاعده ی لطف معنا ندارد.

مرحوم خواجه در عبارات خودش به این نکته اشاره کرده است.

 

گاه اشتباه می کنند و تصور می کنند که لطف، ایجاد قدرت می کند به گونه ای که اگر لطف نباشد مکلف دیگر قادر نیست.

این نکته صحیح نیست زیرا تکلیف بدون قدرت قبیح است. لطف درجایی است که مکلف، قادر هست غایة ما فی الباب الطاف خداوند به او بیشتر می باشد. بنا بر این لطف، تولید کننده ی قدرت نیست و قدرت همواره باید قبل از لطف موجود باشد.

 

نکته ی دیگر این است که گاه تصور می شود که ما در اثبات قاعده ی لطف برای خداوند تکلیف مشخص می کنیم. مثلا وقتی می گوییم: یجب اللطف علی الله تعالی سبحانه. در مقام این هستیم که وظیفه ای برای خداوند ایجاد کنیم.

جواب این است که اینها با اصطلاح این علم آشنا نیستند. (یجب) به این معنا نیست که ما تکلیفی برای خدا مشخص کنیم بلکه مراد این است که وقتی ما به صفات خداوند نظر می کنیم و می بینیم خداوند حکیم است متوجه می شویم که او بر اساس آن صفات باید نسبت به بندگانش مهربان باشد و آنها را کمک کند. بنا بر این ما در مقام کشف حکم هستیم نه ایجاب حکمی بر خداوند.

مثلا می گوییم: سه زاویه ی مثلث مساوی با دو زاویه ی قائمه است بعد می گوییم: واجب است که سه زاویه ی مثلث مساوی با آن باشد. کسی به ما نمی گوید که ما در قوانین طبیعت حکمی را واجب کرده ایم. واجب بودن در موارد فوق تکلیفی نیست بلکه از باب استکشاف می باشد.

بنا بر این اگر می گوییم: واجب است خداوند برای هدایت بشر نبی بفرستد و مانند آن همه از باب استکشاف است زیرا وقتی خداوند آن صفات را دارد از آن صفات باید این آثار سر زند.

 

اذا علمت هذه الامور: قاعده ی لطف قاعده ای کامل و ارزشمند و ثابت شده است (البته کاری به اجماع نداریم و بعدا آن را بحث می کنیم)

مثلا گاه کسی را می خواهیم دعوت کنیم. برای دعوت گاه فردی عادی را به سراغ او می فرستیم و می دانیم اگر چنین کنیم او نمی آید ولی اگر صاحب خانه پسرش را بفرستد او به مهمانی می آید. در این عقلاء می گویند اگر صاحب خانه واقعا می خواهد آن فرد به مهمانی بیاید باید پسرش را بفرستد و او را دعوت کند و یا خودش شخصا تماس بگیرد.

بر همین اساس، خداوند علاقه دارد ما او را بشناسیم و خداوند خلق را آفریده است تا شناخته شود و می داند عقل برای شناخت او کافی نیست انبیاء هم باید بیایند تا عقل را کمک کنند. بنا بر این خداوند هم باید انبیاء را نازل کند تا بشر را کمک کنند تا خدا را بشناسد.

بعد عقل می تواند منعم را بشناسد تا او با بپرستد.

همچنین خداوند میداند وقتی انبیاء و اولیاء آمدند نوع مردم به حرف آنها گوش نمی دهند و مانند علی علیه السلام نیستند که خدا را فقط به خاطر خدا پرستش کنند. مردم غالبا خدا را به سبب شوق به بهشت و خوف از نار عبادت می کنند. بر همین اساس قاعده ی لطف ایجاب می کند که مردم را ترغیب و ترهیب کند و بهشت و دوزخ را بیافریند و مردم را به حسنات و سیئات بیازماید.

بنا بر این هر جا که غرض مهم باشد و تکلیف کننده هم تشخیص دهد که غالب مردم به آن تکلیف عمل نمی کنند باید تکلیف خود را مجهز کند و قاعده ی لطف چنین اقتضایی دارد.

بله اگر اقلیتی باشند که برای عبادت تقاضاهای غیر معقولی داشته باشند لطف خداوند ایجاب نمی کند که لطف را در حق آنها اعمال کند. مثلا اقلیتی بگویند که ما در صورتی خدا را عبادت می کنیم که در دنیا هم به آلاف و الوف برسیم.

 

با این حال می گوییم: تطبیق قاعده ی لطف بر اجماع محصّل محل بحث است.

ما قبل از بیان دلیل قائلین به اجماع محصّل می گوییم: خداوند دو حجّت دارد: حجّت ظاهره و حجّت غائبه. سؤال نشود که چه فایده ای در حجّت غائبه می باشد زیرا می گوییم: داستان موسی و خضر در قرآن آمده است و موسی حجّت ظاهره و خضر حجّت غائبه می باشد. همین ولی غائب در ظرف یک روز سه کار عجیب انجام داد که برای موسی نگران کننده بود. هم کشی را سوراخ کرد، بعد غلامی را کشت و کسی او را ندید و کسی او را تعقیب نکرد سومین کار او هم این بود که دیواری را تعمیر کرد و کسی هم متوجه نشد. هر سه کار او مخفی بود.

هر ولی غائبی شبانه روز به فکر امت است ولی امت متوجه آن نمی شود.

قائلین به حجیّت اجماع از طریق قاعده ی لطف می گویند اگر مولی ببیند که علمای یک عصر بر مسأله ای اجماع کردند او باید به سبب لطفی که بر آنها دارد اتفاق آنها را بر هم بزند تا همه بر امر اشتباهی اجماع نکنند که این کار موجب شود به سبب وجود اجماع، بر آن اشتباه اعتقاد پیدا کنند.

بنا بر این از اینکه مخالفی در میان مجمعین ایجاد نشده است علامت آن است که اجماع آنها حجّت است و حکمی که به آن رسیدند حکم خداوند می باشد.

ان شاء الله در جلسه ی بعد این دلیل را بررسی می کنیم.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo