< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

92/08/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حرمت بدعت

دیروز ثابت کردیم که چیزی که حجیتش مشکوک است نباید به حجیت آن اعتقاد پیدا کرد زیرا این کار موجب بدعت می شود و بدعت حرام است.

شیخ انصاری در رسائل از چهار دلیل بر حرمت بدعت استدلال می کند و به کتاب، سنت، عقل و اجماع استدلال می کند.

بدعت عبارت است از: ادخال ما علم انه لیس من الدین فی الدین. گاه هم می شود که گاه چیزی را که می دانم جزء دین نیست را از دین خارج کنم ولی غالبا همان مورد اول است.

اما استدلال به کتاب:

آیه ی اول: وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَيْها آباءَنا وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ[1]

بنا بر این نسبت دادن ما لا یعلمون به خداوند حرام است. این حتی از بدعت هم فراتر است زیرا بدعت چیزی است که بدانیم از شرع نیست و با این حال به شرع نسبت دهیم. آیه ی مزبور می گوید: حتی اگر شک هم دارید که آیا جزء دین هست یا نه نباید به دین نسبت دهید زیرا مورد مشکوک جزء ما لا تعلمون است.

آیه ی دوم: آللَّهُ أَذِنَ لَكُمْ أَمْ عَلَى اللَّهِ تَفْتَرُونَ[2]

این آیه نشان می دهد که فعل انسان دو حالت دارد: یا در آن اذن از طرف خداوند هست و به انسان رسیده است یا نیست. اگر نباشد و ما به خدا نسبت دهیم این کار موجب افتراء می شود که همان بدعت است. البته گاه می شود که اذن هست ولی به دست ما نرسیده است در این حال هم نباید عمل را به خدا نسبت داد زیرا او دلیلی بر این انتساب ندارد.

 

اما استدلال به سنت:

شیخ حر عاملی در ابواب صفات قاضی باب چهارم روایات بسیاری در این مورد نقل کرده است.[3]

 

اما استدلال به عقل: حق تشریع منحصر به خداوند است و هیچ بشری حق ندارد در مورد بشر دیگر قانون گذاری کند.

توحید برای خود مراتبی دارد: یکی توحید در ذات است یعنی خداوند یکی است و دومی ندارد.

دیگری توحید در خالقیت است یعنی بجز خداوند کس دیگری خالق اصیل نیست. البته بجز خداوند خالق غیر اصیل هم هست مانند آنچه حضرت عیسی علیه السلام انجام داد: وَ رَسُولاً إِلى‌ بَني‌ إِسْرائيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْر[4]
احسن الخالقین[5] معرفی می کند یعنی بجز او خالق های غیر اصیل دیگری هم هست.

نوع دیگر توحید، توحید در ربوبیت است. یعنی فقط خداوند پرورش می دهد. بر این اساس وقتی حضرت ابراهیم ستاره را دیدند نفرمود: هذا خالقی بلکه فرمود: هذا ربی[6] . این برای آن بود که افراد سرزمین بابل همه توحید در خالقیت را قبول داشتند ولی در ربوبیت مشرک بودند و می گفتند: خداوند زمین و آسمان را آفرید ولی اداره ی آن را به دست ستارها سپرده است. بله ربوبیت مستقل از آن خداست و در عین حال رب غیر مستقل هم داریم که به اذن خداوند ربوبیت را به عهده دارند کما اینکه خداوند در مورد فرشتگان می فرماید: فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً[7]

نوع دیگر توحید، توحید در حاکمیت است یعنی حکم از آن خداست. تشریع و قانون گذاری هم یکی از مراتب حکم است. خداوند می فرماید: أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ[8]

ان قلت: اگر قانون گذاری از آن خداست چرا در مجلس شورای اسلامی قانون گذاری می کنند.

قلنا: اینها همه برنامه ریز هستند یعنی در حدود قوانین الهی و قانون اساسی که مطابق شرع است برنامه ریزی می کنند. حتی مجلس تشخیص مصلحت هم اشکالات قانون را رفع می کند.

بنا بر این تشریع با توحید در تشریع مخالفت می کند.

 

اما استدلال به اجماع: استدلال به آن در جایی مناسب است که دلیل از کتاب و سنت و عقل نباشد و الا اجماع مزبور مدرکی و بی اثر است و صرفا مؤید می باشد.

 

بحثی اجمالی حول بدعت:

در مورد بدعت می گویند: ادخال ما لیس فی الدین فی الدین و به عبارت کوتاه تر: البدعة التدخل فی دین الله. یعنی کاری نو و جدید و بی سابقه را به خداوند نسبت دهیم. خداوند که خود را بدیع السماوات و الارض معرفی می کند به این معنا است که کاری کرده است که در سابق وجود نداشته است.

بنا بر این بعضی چیزها نو است و بدعت لغوی است مانند بازی های ورزشی که در صد سال اخیر به وجود آمده است به این نوع کارها بدعت اصطلاحی و شرعی نمی گویند زیرا پایه گذاران این بازی ها آن را به خدا و رسول نسبت نمی دهند.

بله بعضی از این ورزش ها که موجب صدمه می شود مانند بوکس بدعت لغوی است ولی حرام است.

همچنین در زمان حکومت پهلوی و قبل از آن در ضیافت های اشراف دختر و پسر با هم مخلوط بودند. این خود نوعی بدعت لغوی است نه شرعی زیرا آن را به شارع نسبت نمی دادند ولی با این حال حرام بوده است.

بنا بر این بین بدعت لغوی و شرعی فرق است.

همچنین گاهی از اوقات بدعت به چیزی اطلاق می شود که نوآوری باشد ولی در دین دلیلی بالخصوص و بالعموم بر آن نباشد. اگر چیزی نوآوری باشد ولی ریشه در قرآن و سنت باشد بدعت نیست. مثلا آلات مدرن جنگ در زمان رسول خدا (ص) نبود اینها لغتا بدعت است ولی شرعا نیست زیرا ریشه در قرآن دارد و خداوند می فرماید: وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُم‌[9]

بنا بر این بوسیدن ضریح مطهر رسول خدا (ص) و ائمه بدعت نیست (کما اینکه وهابی ها آن را نوعی بدعت می دانند.). این عمل بدعت نیست چون ریشه در قرآن دارد و حب النبی اصلی از اصول اسلام است و خداوند می فرماید: قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ في‌ سَبيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقينَ[10]

اگر انسان آن عناوین را بیشتر از خدا و رسول دوست بدارد باید منتظر عذاب باشد.

بنا بر این تقبیل ضریح و بوسیدن قرآن و مانند آن همه به این سبب نیست که آنها خودشان مؤثر هستند بلکه به سبب آن است که آنها به محبوب متصل هستند و دست ما که به محبوب نمی رسد به آثار آن روی می آورد.

خداوند در آیه ی دیگر می فرماید: الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتي‌ كانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذينَ آمَنُوا بِهِ (به خداوند) وَ عَزَّرُوهُ (به رسول خدا (ص) احترام بگذارند) وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[11]

ابن حجر در کتابی خود بر شرح صحیح بخاری می گوید: هر چیزی که در اسلام اصل و ریشه داشته باشد هرچند نعا تازه باشد بدعت نیست.

ائمه ی مکه و مدینه قبل از خطبه غالبا این حدیث را می خوانند: ایاکم و الامور المستحدثة کل مستحدثة بدعة و کل بدعة ضلالة و کل ضلالة فی النار.

آنها با این کار می خواهند به شیعیان طعنه بزنند که نباید مقابل ضریح ایستاد، سلام کرد و مانند آن.

ما می گوییم: بدعت دخالت در دین است یعنی باید به دین منتسب باشد و الا نوع نوآوری اگر به دین منتسب نباشد بدعت نیست ثانیا آن هم دخالتی که اصلی در مورد آن به شکل خاص یا عام در دین نباشد.

نکته ی دیگر این است که در شرح لمعه آمده است که بدعت بر دو گونه است بدعة حسنة و بدعة سیئة.

یلاحظ علیه: این اشتباه است و بدعت اصطلاحی همیشه بد است. بله بدعت لغوی گاه خوب است و گاه بد.

نکته ی آخر این است که خلیفه ی ثانی از اینکه نماز تراویح فرادی خوانده می شود خوشش نمی آمد یک روز دید که ابیّ بن کعب با جمعی نماز تراویح می خواند و گفت این بدعت خوبی است.

ما می گوییم: این بدعت سیئه است و نباید آن را در دین وارد کرد.

 

ان شاء الله در جلسه ی بعد به سراغ حجیت ظواهر می رویم.

 


[2] سوره یونس، آیه ی 59.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo