< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

91/02/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:قول ششم در وجوب مقدمه و ثمرات بحث

بحث در قول ششم در مقدمه ی واجب است و آن اینکه مقدمه ای واجب است که در حال ایصال به ذی المقدمة باشد. مرحوم بروجردی، مرحوم آقا ضیاء عراقی، آیة الله خویی و قبل از آنها مرحوم آیة الله حائری به این قول قائل هستند. اینها قائل هستند مقدمه ی موصلة واجب نیست بلکه مقدمه فی حال الایصال واجب می باشد.

اینها چون نتوانستند اشکالات مقدمه ی موصلة را جواب دهند از این رو به این قول قائل شدند از آن طرف هم دیدند که مقدمه ای که واجب نباشد به کار مولی نمی آید تا مولی آن را واجب کند بنابراین ناچار شدند قول ششم را انتخاب کنند.

در توضیح این قول چند تقریب وجود دارد:

تقریب اول را دیروز خواندیم که همان کلام محقق بروجردی بود که مولی به خارج نگاه می کند و می بیند مقدمات در خارج بر دو گونه اند برخی از آنها به ذی المقدمة می چسبد و بعضی نمی چسبد در میان آنها، آنهایی را که به ذی المقدمة می رسد را واجب کرده است زیرا آنهایی که به ذی المقدمة نمی رسد به کار مولی نمی آید تا آنها را واجب کند. البته ایصال در این حال قید نیست تا کلام صاحب فصول ثابت شود بلکه امری است خارجی و از باب قضیه ی حینیة می باشد.

دیروز این تقریب را بررسی کردیم و اشکال آن را بیان کردیم.

التقریب الثانی للمحق العراقی: ایشان تعبیری دارد به نام حصة. از نظر ایشان کلی طبیعی حصص مختلفی دارد. زید حصه ای است و عمرو حصه ی دیگر. کأنه انسان واحدی است شخصی و افراد حصص مختلف آن هستند (این همان نظریه ی رجل همدانی است). ایشان بر اساس این مبنا می فرماید: مولی به مقدمات نظر می افکند و می گوید: من حصه ای را می خواهم که با ذی المقدمة همراه باشد. (محقق خوئی هم عین همین عبارت را در محاضرات مطرح کرده است.)

یلاحظ علیه: از اشکالی که به بیان محقق بروجردی مطرح کردیم اشکال این تقریب هم روشن می شود و آن اینکه عبارت (توأم بودن) قید است یا نه؟ اگر قید باشد که همان کلام صاحب فصول می شود و اگر قید نیست یعنی مطلق مقدمه واجب است.

به بیان دیگر اینکه می گویید: مولی الحصة التوأمة را واجب کرده است آیا به صورت قضیه ی خارجیة است یا به صورت قضیه ی حقیقیة؟ اگر به شکل خارجیة باشد تحصیل حاصل می شود و اگر به شکل قضایای حقیقیة باشد در این صورت مقدمه مبهم است و توأمة با غیر توأمة بین آنها مشخص نیست بنابراین مولی ناچار است قید بیاورد و بگوید من آن مقدمه ای را می خواهم که با ذی المقدمة توأم و همراه باشد و این همان مقدمه ی موصلة می شود که صاحب فصول قائل است.

التقریب الثالث: للعلامة الحائری (مؤسس حوزه ی علمیة)

تقریب ایشان دو مقدمه دارد. این دو مقدمه در کتاب درر ایشان وجود ندارد و امام قدس سره این دو مقدمه را از درس ایشان یادداشت کرده است. امام قدس سره کتابی دارد به نام فوائد که چاپ نشده است و در آن این نظریة را ذکر کرده است.

المقدمة الاولی: معلول نمی تواند مقید به علت شود زیرا معلول متأخر است و علت متقدم و معنا ندارد متأخر مقید به متقدم شود زیرا در تقیید باید هر دو هم زمان باشند. ولی در عین حالی که معلول مقید نیست ولی دایره اش از علت هم اوسع نمی باشد. مثلا من کبریتی را آتش زدیم و حرارتی از کبریت صادر شد. حرارت معلول است و آتش علت می باشد. در این حال حرارت نمی تواند مقید به آتشی باشد که در دست من است ولی در عین حال حرارات نمی تواند اوسع و اعم از آتش باشد یعنی نمی توان گفت این حرارت از این کبریت و کبریت دیگر تشکیل شده است.

المقدمة الثانیة: در ایجاب مقدمه یک علت داریم و یک معلول. علت همان غایت است که ایصال به ذی المقدمة می باشد. معلول آن همان اراده ی مولی است. یعنی ایصال سبب می شود که مولی اراده کند و حکمی صادر نماید.

اراده که معلول است مقید به ایصال که علت است نمی باشد ولی در عین اوسع از آن هم نمی تواند باشد یعنی اراده در محدوده ی ایصال قرار دارد و خارج از آن نمی تواند باشد.

یلاحظ علیه:

اولا: اینکه ایشان در مقدمه ی اول می فرماید: معلول نمی تواند مقید به علت باشد صحیح نیست. بله متأخر نمی تواند مقید به متقدم باشد ولی معلول و علت تقدم و تأخر زمانی ندارند و هر دو در یک زمان اتفاق می افتند (تقدم و تأخر آنها رتبی است نه زمانی)

ثانیا: درست است که اراده ی مولی که مقدمه را اراده کرده است در شعاع ایصال است ولی آیا این به صورت قضیه ی خارجیة است یا به صورت قضیه ی حقیقیة و همان اشکال قبلی دوباره زنده می شود.

فصل فی ثمرات وجوب المقدمة

ما قبلا یک بار در ثمره بحث کردیم و علت اینکه دوباره بحث می کنیم این است که آن ثمرات مربوط به مقدمه ی موصلة بود و اکنون ثمرات مطلق بحث مقدمه را مطرح می کنیم. بین این ثمرات یک ثمره ی خوب هست و بقیه ی ثمرات به کار نمی آید.

ثمره ی اول: این ثمره خوب است و جنبه ی اصولی دارد. میزان در ثمره ی اصولی چیزی است که کبرا برای مسأله ای فرعیة قرار گیرد از این رو این ثمرة کبرای مسأله ای فرعی قرار می گیرد. اگر مقدمه ی واجب واجب باشد در تمامی ابواب فقه هر جا به مقدمه رسیدیم باید بگوییم که وجوب شرعی دارد مثلا کسی می خواهد وضو بگیرد و آب ندارد، در این حال خریدن آب بر فرد واجب می باشد.

ثمره ی دوم در مورد نذر است. مثلا فردی نذر کرده است که اگر به زیارت حضرت معصومه موفق شود واجبی را انجام دهد اگر مقدمه ی واجب واجب باشد به صرف شروع در مقدمه نذر ادا می شود زیرا مقدمه واجب است و به آن اتیان واجب صدق می کند و نذر وفا می شود. ولی اگر مقدمه واجب واجب نباشد فرد با شروع در مقدمه نذرش ادا نمی شود و حتما باید واجبی نفسی را بیاورد.

یلاحظ علیه: بین وجوب مقدمه و بین وفا به نذر از نسب اربع عموم و خصوص من وجه وجود دارد بنابراین این ثمره در همه جا جاری نیست.

توضیح ذلک: اگر کسی نذر کند که اگر به زیارت حضرت معصومه رود واجبی نفسی را بیاورد در این حال به هیچ وجه آوردن وجوب مقدمه موجب ادای نذر نمی شود زیرا وجوب مقدمه غیری است نه نفسی. در این صورت وجوب مقدمه هست ولی وفا به نذر وجود ندارد.

گاهی هم عکس فرع قبلی است یعنی ممکن است وفاء به نذر باشد ولی مقدمه واجب نباشد مثلا کسی نذر کند که اگر به زیارت رود واجبی اعم از واجب شرعی یا عقلی را بیاورد در این حال اگر کسی بگوید مقدمه ی واجب، واجب شرعی نیست و وجوب عقلی دارد در این حال نذر اداء شده است ولی مقدمه واجب نمی باشد.

بله گاهی هم جمع می شود مثلا کسی نذر می کند که اگر به زیارت حضرت معصومه برود واجبی شرعی اعم از نفسی و غیری را اتیان کند در این حال اگر مقدمه واجب شرعی باشد نذر ادا می شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo