< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

91/02/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:مقدمه ی موصلة

سخن در این است که کدام نوع از مقدمه واجب می باشد. چهار قول را بررسی کردیم و به قول پنجم رسیده ایم که عبارت است از اینکه فقط مقدمه ی موصلة واجب می باشد.

این نزاع ها مربوط به یکسری مسائل فقهی مانند ورود به زمین غصبی برای انقاذ غریق و یا کسی که قبل از ظهر وضو می گیرد در حالی که نمی خواهد غایاتی از غایات وضو (مانند صلاة فائته) را انجام دهد.

محقق خراسانی این ابحاث را بسیار مشوش مطرح کرده است و ادله را با اشکالات مخلوط کرده و آورده است.

براق قول صاحب فصول چهار دلیل ارائه شده است: (البته دلیل دوم با دلیل چهارم یکی و دلیل چهارم تفصیل دلیل دوم می باشد.

دلیل اول: وجدان حکم می کند که مقدمه ی موصلة واجب می باشد.

محقق خراسانی نیز به همین وجدان تمسک می کند و می گوید وجدان مقدمه ای واجب است که تمکن از انجام ذی المقدمة را ایجاد می کند حال چه به ذی المقدمة برسد یا نه.

نقول: ما ابتدا مسأله را تجزیه و تحلیل می کنیم تا ببینیم بین این دو ادعای وجدان کدام را باید انتخاب کرد.

در منطق می گویند: اگر علتی ذاتی برای چیزی باشد دیگر قابل سؤال نمی باشد ولی اگر علت، عرضی باشد قابل سؤال می باشد. حاجی در منظومه می فرماید: ذاتی شیء لم یکن معللا

مثال: جوانی را می بینیم که به سبب امتحان کنکور شب و روز درس می خواند وقتی از او می پرسیم چرا شب و روز مطالعه می کنی می گوید: می خواهم در کنکور قبول شوم. از او می پرسیم: چرا می خواهی در کنکور قبول شوی. می گوید: می خواهم مدرک بگیرم. بعد می پرسیم چرا می خواهی مدرک بگیری.می گوید: تا شغل بگیرم. چرا می خواهی شغل بگیری؟ تا درآمدی داشته باشم زندگی کنم. تا اینجا سؤال ها همه عرضی است از این رو می توان از آن سؤال کرد ولی دیگر نمی شود از او پرسید چرا می خواهی زندگی کنی زیرا این امر ذاتی است و جای سؤال ندارد.

عین این مسأله را در ایجاب مقدمه پیاده می کنیم. اگر از صاحب کفایة بپرسیم چرا مطلق مقدمه را واجب کردی و حال آنکه بعضی از آنها موصلة است و بعضی نیست؟

در جواب می گوید: برای ایجاد تمکن از اتیان به ذی المقدمة. می پرسیم. بعضی از ایجاد تمکن ها به درد می خورد (آنهایی که موصله است) و بعضی به درد نمی خورد حال چرا شما همه را واجب کرده ای؟اما اگر صاحب فصول بپرسیم چرا مقدمه ی موصلة را واجب کردی و غیر موصلة را حذف کردی می گوید: این سؤال بی جا است زیرا موصلة همان مطلوب می باشد و غیر موصلة اصلا به کار نمی آید.بنابراین سؤال از صاحب کفایة به جا است ولی از صاحب فصول بی جا. از این استفاده می شود که ایجاد تمکن ذاتی نیست بلکه عرضی است.

دلیل دوم: این دلیل عین دلیل چهارم است و اینجا فقط آن را اجمالا مطرح می کنیم و در دلیل چهارم تفصیلا.

دلیل اینکه مقدمه ی موصلة واجب است این است که مولی می تواند مقدمه ی غیر موصلة را تحریم کند و بگوید اگر نمی خواهی غریق را نجات دهی حرام است وارد زمین غصبی شوی. ولی نمی تواند موصلة را تحریم کند. همچنین نمی تواند مطلق مقدمه را تحریم کند.

محقق خراسانی به این دلیل اشکال می کند و می گوید: مولی نمی تواند مقدمه ی غیر موصلة را تحریم کند زیرا ملاک، ایجاد تمکن است و این ملاک در غیر موصلة هم وجود دارد.

نقول: جواب کلام ایشان از همان جواب از دلیل اول واضح می شود و آن اینکه موصلة بودن علت ذاتی است و تمکن علت عرضی می باشد. علت عرضی را می توان تحریم کرد بر خلاف علت ذاتی را. اگر علت ذاتی را تحریم کند دچار تناقض می شود زیرا از طرفی می گوید: باید پشت بام روی بعد می گوید: نصب سلم حرام است.

بعد محقق خراسانی اشکال دیگری می کند و آن اینکه موصلة بودن صفت مقدمه نیست زیرا چه بسا انسان مقدمات را بیاورد ولی به ذی المقدمة نرسد حق این است که علاوه بر مقدمه، اراده ی فاعل هم دخیل می باشد. بنابراین ما در دنیا مقدمه ی موصلة نداریم زیرا تمام مقدمات به ضمیمه ی اراده ی مکلف موصلة می شود.

جواب آن واضح است زیرا صاحب فصول هم که از مقدمه ی موصلة سخن می گوید آن را به ضمیمه ی اراده ی متکلم موصلة می داند و الا خود نردبان به تنهایی که نمی تواند موصلة باشد.

دلیل سوم: اگر کسی چیزی را برای چیز دیگر می خواهد معنایش این است که آن را در صورتی می خواهد که به آن چیز دیگر وصل و همراه شود. اگر کسی همراه یک فرد مهم راننده اش را هم دعوت می کند برای این است که آن راننده، آن فرد مهم را به منزل او بیاورد و الا اگر آن فرد نباشد یقینا راننده را کسی دعوت نمی کند.

اشکال محقق خراسانی:

اشکال اول: تکرار همان ادعای خودش است که مقدمه به سبب ایجاد تمکن است و ضمیمه شدن مقدمه با ذی المقدمة مد نظر مولی نیست.

جواب این اشکال همان است که گفتیم تمکن مرحله ی قبل است و آخرین مرحله مرحله ی توصل می باشد.

اشکال دوم: این اشکال به نظر خوب می آید و آن اینکه: اگر بگوییم مقدمه ی موصلة واجب است لازم می آید که در در ذی المقدمة دو وجوب نفسی و غیری جمع شود. ظهر در این حال که باید مقدمه به آن ضمیمه شود دو وجوب خواهد داشت یک وجوب نفسی که وجوب خود ظهر است و دیگری وجوب غیری که باید آن را به مقدمه رساند.

این اجتماع مثلین است و غیر ممکن.

یلاحظ علیه: مراد از ایصال چیزی است که تقید داخل است و قید خارج می باشد. (مثلا وضو که شرط نماز است به گونه ای است که ذات وضو که همان غسلات و مسحات است خارج از نماز است و تقید که همان طهارت است در نماز داخل است و این معنای شرط می باشد. هکذا کعبه خارج از نماز است ولی استقبال که تقید است داخل در نماز می باشد.)

ایصال هم از این قبیل است و وقتی می گوییم وضویی واجب است که به ظهر متصل باشد معنایش این است که ذات ظهر خارج است و تقید که همان ایصال است داخل می باشد. بنابراین ظهر شرط است نه جزء. اگر جزء بود اجتماع مثلین لازم می آمد ولی وقتی شرط است و ذات ظهر خارج است چنین چیزی لازم نمی آید.

بله اتصاف وجوب غیری دارد ولی خود ظهر وجوب غیری ندارد و فقط وجوب نفسی دارد.

دلیل چهارم: این دلیل همان دلیل دوم صاحب فصول است که سید طباطبایی یزدی آن را توضیح و تفصیل داده است.

ما سه نوع مقدمه داریم: موصلة، غیر موصلة و مطلق مقدمه. از میان این سه مولی می تواند غیر موصلة را تحریم کند و بگوید که اگر نخواهی غریق را نجات دهی نباید از زمین غصبی عبور کنی. مولی دیگر نمی تواند دو نوع دیگر را تحریم کند. از این عدم تحریم استفاده می شود که در موصلة ملاک وجود دارد و در غیر موصلة ملاک وجود ندارد.

محقق خراسانی با سید یزدی معاصر است و از این دلیل باخبر شده و از آن انتقاد می کند و می فرماید:

اولا: تحریم دلیل بر نبود ملاک نیست زیرا گاه می شود مولی تحریم می کند ولی ملاک همچنان وجود دارد.

مثلا مولی می گوید: از سرزمین غصبی نباید عبور کرد ولی با این حال ملاک هم چه بسا وجود داشته باشد و مولی بگوید برای انقاذ غریق از این راه غصبی نرو چون حرام است ولی از راه دیگر که حلال است باید بروی.

ثانیا: اگر مقدمه ی موصلة واجب باشد و شرط وجوب ایصال باشد در این حال دست زدن به مقدمه حرام می باشد زیرا اولین گامی که فرد در زمین غصبی بر می دارد آن گام نمی تواند موصلة باشد بنابراین باید حرام باشد بنابراین وجوب مقدمه ی موصلة ممتنع خواهد بود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo