< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

91/02/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:ثواب و عقاب در واجبات غیری

بحث در مسأله ای کلامی است و آن اینکه اگر کسی واجبات غیری را امتثال کند آیا ثواب بر آن مترتب هست یا نه. مثلا کسی به زیارت امام حسین علیه السلام می رود. خود زیارت فی نفسه ثواب دارد و مستحب نفسی است ولی بحث در این است که آیا گام هایی که بر می دارد هم ثواب دارد یا نه. همچنین است کسی که به جهاد می رود.

البته مخفی نماند که بحث ما بر حسب قواعد است نه بر اساس روایات همچنین جای این بحث در کتب اصولی نیست بلکه باید در کتاب کلامی بحث شود. این بحث در کتاب کشف المراد، کتاب معاد، فصل ششم، در مسأله ی پنجم فی الوعید و الوعد مطرح شده است.

لا شک که بر واجب نفسی ثواب بار می شود همچنین لا شک که اگر کسی واجب نفسی را ترک کند و نماز نخواند دو عقاب بر او بار نمی شود. او فقط یک عقاب دارد که همان عقاب ترک نماز است و برای ترک وضو عقاب دومی ندارد.

بحث در این است که اگر کسی واجب غیری را انجام دهد مثلا وضو بگیرد خواه بعد از آن نماز هم بخواند یا موفق به خواندن نماز نشود، در هر حال آیا بر انجام آن واجب غیری مثیب خواهد بود یا نه.

برای تحقیق در این مسأله باید دید که مبنای ما در ثواب و عقاب چیست.

در این بحث دو مبنا وجود دارد:

مبنای اول: ثواب و عقاب از قبیل تجسم اعمال است. این مبنا، مبنای عرفا و حکما می باشد.

مبنای دوم: ثواب و عقاب از مجعولات شرعیه است یعنی قراردادهایی شرعی است.

 

در مبنای اول سه قول وجود دارد:

نظریه ی اول: ثواب و عقاب تجسم عمل دنیوی است. یعنی عمل واحد دو نوع ظهور دارد یک ظهور دنیوی دارد به نام نماز و یک ظهور اخروی که به شکل نور در آخرت ظهور می کند.

این دسته می گویند که دوزخ و بهشت همان اعمال ماست ولی این عمل در دنیا یک وجود مادی دارد و همان عمل در سرای دیگر متناسب آن وجود دیگری پیدا می کند.

در منطق آمده است که هر وجودی چهار وجود دارد: وجود لفظی، وجود کتبی، وجود ذهنی و وجود خارجی. همان زیدی که در دنیا چهار نوع وجود دارد اعمال ما هم در دنیا چهار وجود دارد ولی وقتی منتقل به سرای دیگر شد وجود پنجمی پیدا می کند که همان نور می باشد.

هکذا اعمال زشت در این جهان چهار وجود دارد ولی در سرای دیگر وجود دیگری پیدا می کند که آتش می باشد.

ما در این جهان این وجود پنجم را درک نمی کنیم چون حس ششم نداریم.

قائلین به این نظریة به چند آیه از قرآن تمسک می کنند:

آیه ی اول: ﴿وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها في‌ سَبيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَليم﴾[1] ﴿يَوْمَ يُحْمى‌ عَلَيْها في‌ نارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوى‌ بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْنِزُون﴾[2]

کسانی که طلا و نقره را احتکار می کنند و زکات آن را پرداخت نمی کنند. این روز قیامت آتشی می شود که پیشانی، پهلوها و پشت آنها را داغ می گذارد. خطاب می شود که این آتش همان طلا و نقره ای است که در صندوق گذاشتید و جمع کردید.

آیه ی دوم: ﴿وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً﴾ [3]

یعنی همان عمل در روز قیامت حاضر می شود.

آیه ی سوم: ﴿يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوء﴾[4]

نظریه ی دوم: ثواب و عقاب ثمره ی اعمال است نه خود اعمال

همانند درختی که در دنیا می نشانیم و در آخرت از میوه ی آن بهره می بریم. امیر مؤمنان علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید: «الْعَمَلَ الصَّالِحَ حَرْثُ الْآخِرَة»[5]

نظریه ی سوم: این نظریة را عرفا انتخاب کرده اند و آن اینکه ثواب و عقاب مخلوق نفس می باشند.

اینها معتقدند که انسان در این دنیا هر نوع تربیتی که داشته باشد دارای ملکاتی می شود و آن ملکات در آخرت برای او جهنم و بهشت را تنظیم می کنند و صوری را برای او ترسیم می کنند.

در همین دنیا انسان های خود همواره در ذهنشان افکار خوبی وجود دارد و انسان های پلید عکس آن. خواب هم می بینند مشابه همان را خواب می بینند. این ملکات همانطور که در این دنیا در ذهن انسان اثر می گذارد در آخرت هم اثرگذار می باشد.

(البته این قول مد نظر ما نیست نهایت اینکه بخشی از معاد از این قبیل باشد ولی همه ی آن چنین نیست زیرا این قول با معاد جسمی نمی سازد بلکه با معاد روحانی می سازد زیرا از صور سخن می گوید.)

هذا کله یرجع الی القول الاول

اما القول الثانی: که ثواب و عقاب قراردادی است.

قائلین به این قسم خود دو نظریه ی متفاوت دارند:

نظریه ی اولی: هر چند قرار داد است ولی خداوند تفضلا آنها را به ما می دهد.

این دسته به آیاتی از قرآن تمسک می کنند مانند: ﴿لِلَّذينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظيمٌ﴾[6]

در آیه ی دیگر می خوانیم:﴿إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ﴾[7]
مطابق این آیات اجر همان قرارداد است زیرا مزدی است که بر اساس قرارداد اعطاء می شود.

همچنین علت اینکه می گویند این اعطاء تفضلی است این است که این قرارداد را خداوند بسته است و حال آنکه مجبور به آن نبوده است بلکه از روی تفضل و لطف خود چنین کرده است.

مرحوم علامه در المیزان در بیان دیگری می فرماید: آنچه عبد در برابر خداوند انجام می دهد مال خودش نیست بلکه مال خداست. نماز، روزه و زکات و غیره همه از باب نعمت هایی است که فرد به خدا تقدیم می کند. عبد از خودش چیزی ندارد تا به خدا اعطاء کند بلکه همه را از ناحیه ی لطف و نعمت خداوند به خود خداوند می دهد: ﴿يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميدُ﴾[8]

بنابراین ما از خدا چیزی مستحق نیستیم و چیزی از ناحیه ی خود تقدیم نکردیم که مستحق اجر باشیم. حتی حرکت دست ما هم ملک خداست. از این رو اجر و قرارداد مزبور تفضلی از ناحیه ی خداوند می باشد.

نظریه ی ثانیة:خواجه این قول را انتخاب کرده است و آن اینکه بنده مستحق می باشد. به گونه ای که اگر خداوند پاداش ندهد ظلم مرتکب شده است.

این دسته در مقام ارائه ی دلیل می گویند: العبادة مشقة و ترک الاجر علی المشقة ظلم.

نقول:هم صغری قابل خدشه است و هم کبری

اما صغری برای اینکه عبادت به ظاهر مشقت است ولی در باطن لطف می باشد. همانند مریضی که دکتر برای او داروی تلخی می نویسد که در باطن سلامت او را تضمین می کند در نتیجه همان دوای تلخ در باطن شیرین می باشد.

در رسائل آمده است که: الواجبات الشرعیة الطاف فی الواجبات العقلیة. یعنی عقل می گوید: ای بشر برو انسان کامل باش. انسان نمی داند ابزار سعادت برای کامل شدن چیست. در این حال شرع مقدس طریق و ابزار آن را در قالب تکالیف به بشر نشان می دهد. خلاصه اینکه کبری را عقل می گوید و صغری را شرع نشان می دهد.

و اما کبری قابل نفی است زیرا بشر چیزی از ناحیه ی خود نداشته است تا تقدیم خدا کند از این رو عدم ثواب موجب هیچ ظلمی نمی باشد.

در خاتمه می گوییم: ظاهر بعضی از آیات ممکن است استحقاق را برساند مانند: ﴿مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‌ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ﴾[9]

این آیات از باب احترام گذاشتن خداوند به بنده است. مانند جایی که خداوند از ما قرض می خواهد:﴿مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثيرَةً﴾[10]

خداوند به این اعمال می خواهد مقام بنده را بالا ببرد تا به اطاعت او راغب گردد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo