< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

91/01/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:شک در واجب نفسی و غیری

سخن در این است که اگر واجبی مانند وضو وجود دارد و ندانیم آیا واجب مستقلی است (مثلا نذر کرده ام وضو بگیرم) یا واجب غیری است مثلا برای نماز باید بگیرم.

اگر چنین شکی رخ دارد باید چه کنیم.

گفتیم که تارة یقع الکلام فی الاصل اللفظی و تارة فی الاصل العملی.

اما الاصل اللفظی: مراد از اصل لفظی اطلاق و عدم اطلاق می باشد.

شیخ انصاری و محقق عراقی قائل هستند که در این صورت اطلاقی منعقد نمی شود تا بتوان به آن تمسک کرد و گفت که واجب مزبور، نفسی است.

دلیل شیخ انصاری را دیروز مطرح کردیم و آن اینکه هیئت افعل برای طلب حقیقی وضع شده است و طلب حقیقی در ذهن انسان است و عبارت از فرد مشخصی می باشد فرد مشخص قابل اطلاق نیست. اطلاق در جایی است که چیزی کلی باشد مانند رقبة. اما فرد حقیقی چون جزئی است قابل اطلاق نمی باشد.

اشکال محقق خراسانی و نظر خود را نیز مطرح کردیم

 

اما دلیل محقق عراقی که با شیخ انصاری هماهنگ است: در اینجا جای تمسک به اطلاق نیست تا ثابت کنیم که واجب نفسی است (زیرا نفسی قید ندارد و غیری قید دارد) به این دلیل که مفاد هیئت که همان وجوب است از معانی حرفیة است و معانی حرفیة همواره مورد غفلت است زیرا خودش آلت برای معانی اسمیة و فعلیة است. مثلا نجاری که با تیشه کار می کند و یا کسی که می نویسد تمام توجهشان به کاری است که انجام می دهد و به تیشه و یا قلم توجه ندارند.

اطلاق در جایی است که انسان به موضوعی مستقل نظر کند. مانند اعتق رقبة که رقبة مستقل در نظر گرفته می شود و بعد از آن می توان اطلاق گرفت و گفت مطلق است و کافرة و مؤمنة هر دو را شامل می شود ولی وجوب که معانی حرفیة است و مورد غفلت است نمی تواند معقد اطلاق باشد.

یلاحظ علیه: این کلام اشکالات متعددی دارد ولی ما به یک نمونه بسنده می کنیم و آن اینکه اگر ما معانی حرفیة را به کار ببندیم و بعد به آن مراجعه کنیم و آن را برای اطلاق گیری به شکل مستقل لحاظ کنیم حق با محقق عراقی است و این کار امکان ندارد زیرا معانی حرفیة با لحاظ مستقل به معنای اسمیة تبدیل می شود. ولی اگر از ابتدا که معانی حرفیة را به کار می بریم به شکل مقید به کار ببریم هیچ مانعی به وجود نمی آید.

بنابراین اینکه می گویند معانی حرفیة قابل تقیید نیست یک معنای صحیحی دارد و یک معنای باطل. معنای صحیح آن این است که از همان ابتدا معنای حرفیة را مقیدا استفاده کنیم یعنی از همان اول بگوییم: توضا للصلاة ولی قید للصلاة را نیاوردیم. با این عدم اتیان به قید، مخاطب متوجه می شود که مراد مولی نفسی بوده است.

معنای باطل ان است که ابتدا معنای حرفیة را به شکل غیر مستقل به کار ببریم بعد سعی کنیم آن را مستقلا لحاظ کنیم.

اما قدس سره می فرمود: قیود غالبا به معنای حرفیة بر می گردد نه به معنای اسمیة. به عبارت دیگر، قیود غالبا به نسبت بر می گردد و نسبت هم معنایی حرفیة است. مثلا در رایت نسبا للدار، قید للدار مربوط به نسبت رویت به زید است نه اینکه قید زید باشد.

 

اما ادله ی کسانی که قائل هستند که می توان به اطلاق لفظی تمسک کرد: محقق خراسانی، مرحوم بروجردی و محقق نائینی در این قسم قرار دارند. ایشان می گویند می توان به اطلاق تمسک کرد و مقتضای اطلاق این است که واجب مزبور نفسی می باشد.

ایشان به پنج دلیل تمسک می کنند که اطلاق وجود دارد و می توان به آن تمسک نمود:

الدلیل الاول للمحقق الخراسانی: واجب نفسی بدون قید است ولی واجب غیری به قید احتیاج دارد و آن قید لغیره می باشد. مولی هم که فقط فرمود توضا و نفرمود توضأ للصلاة بنابراین امر مولی که بدون قید است برای واجب نفسی مناسب می باشد. بنابراین حتی اگر بدانم نماز واجب نیست باز هم باید بلند شوم و وضو بگیرم.

یلاحظ علیه: مقسم دارای دو قسم است و هر قسم باید با یک قید از مقسم ممتاز شود. مثلا انسان که مقسم است دو قسم دارد به نام ابیض و اسود و این دو قسم هر دو باید قید داشته باشد زیرا قسم هرگز نمی تواند عین مقسم باشد و ناچار باید قید داشته باشد بنابراین اگر واجب غیری قید دارد واجب نفسی هم باید قید داشته باشد. بنابراین اطلاقی نمی تواند واجب نفسی را ثابت کند.

(ما بعدا این اشکال خود را جواب خواهیم داد و با محقق خراسانی هماهنگ خواهیم شد.)

الدلیل الثانی للمحقق البروجردی: در صورت شک می توان با تمسک به اطلاق می توان قائل به وجوب نفسی شد. زیرا هیئت افعل (توضأ) برای بعث حقیقی برای متعلق وضع شده است یعنی مخاطب را به انجام دادن وضو که متعلق است بعث می کند.

در واجب نفسی این بعث وجود دارد ولی در واجب غیری چنین نیست زیرا واجب غیری ما را به متعلق بعث نمی کند بلکه فقط ذی المقدمة را تأکید می کند. نصب نردبان ما را به نصب نردبان ترغیب نمی کند بلکه ما را به رفتن به پشت بام ترغیب و بعث می کند.

ظاهر توضأ بعث به متعلق است نه بعث به ذی المقدمة بنابراین باید قائل به واجب نفسی شویم.

یلاحظ علیه: اوامر غیریه بر دو قسم است. قسمی از آن همان گونه که ایشان فرمودند از باب بعث به ذی المقدمة است. مانند لا صلاة الا بطهور در اینجا طهور برای بعث به نماز است.

اما اوامر غیریه ای است که چنین نیست مانند: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ﴾

در این آیه بعث به خود وضو است و مانعی ندارد که هم بعث به خود آن باشد و هم از باب مقدمه برای چیز دیگری باشد.

همچنین نَفر، مقدمه ی جهاد است ولی خداوند عنایت مستقلی به خود نفر دارد و می فرماید: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ما لَكُمْ إِذا قيلَ لَكُمُ انْفِرُوا في‌ سَبيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْض‌﴾

یعنی چرا وقتی دستور نفر صادر می شد به زمین می چسبید؟

الدلیل الثالث: دلیلی که ما در اول بحث اوامر اختیار کردیم.

در آنجا این مسأله مطرح شد که اذا دار امر الواجب بین کونه نفسیا او غیرا، تعیینیا او تخییریا، عینا او کفائیا که واجب بر نفسی، تعیینی و عینی حمل می شود.

مسأله را اگر از دیدگاه فلاسفه بررسی کنیم حرف همان است که قبلا بیان کردیم که مقسم که دارای دو قسم هر کدام از دو قسم باید دارای قید باشد ولی اگر از منظر عرف نگاه کنیم می گوییم: عرفا وقتی توضا گفته شود که بدون قید است تصور می شود که واجب نفسی است. عرف، واجب نفسی را بی نیاز از قید می داند و غیری را محتاج قید. (هکذا در واجب عینی و تعیینی)

الدلیل الرابع: بناء العقلاء

این دلیل به همان دلیل سوم بر می گردد و آن اینکه عقلاء اگر امری را از مولی بشنوند آن را بر نفسی حمل می کنند.

الدلیل الخامس: ما افاده المحقق النائینی

ما به اطلاق توضأ تمسک نمی کنیم بلکه به اطلاق ذی المقدمة تمسک می کنیم و می گوییم: ظاهر اطلاق اقیموا الصلاة این است که وضو واجب نفسی است نه غیری. زیرا ظاهر اقیموا الصلاة این است که نماز خودش واجب است و وضو قید آن نمی باشد بنابراین وضو وصل به آن نیست و خودش واجب نفسی مستقلی می باشد و الا اگر واجب غیری بود اقیموا الصلاة می بایست مقید به وضو می شد یعنی اقیموا الصلاة مع الوضوء و از آنجا که اقیموا الصلاة مطلق است و این قید را ندارد بنابراین وضو به آن متصل نیست و خودش هم واجب مستقل دیگری می باشد.

یلاحظ علیه: کلام ایشان در وضو و سایر چیزهایی که شرط ذی المقدمة است صحیح می باشد در این موارد اگر غیری باشد نماز به وضو مقید می شود ولی یکسری مقدماتی هم وجود دارد که به آن مقدمات خارجیة می گویند مانند نصب سلم. در این موارد هنگام که شک چه غیری باشد چه نفسی در ذی المقدمة تاثیری ندارد و ذی المقدمة هرگز به این مقدمه مقید نمی شود.

تا حال بحث در اصول لفظیة بود و ان شاء الله در جلسه ی بعد به سراغ اصول عملیة می رویم.

بحث اخلاقی: قال رسول خدا (ص) «ثلاثة تحرق الحجب و تصل الی بما بین یدی الله

سه چیز است که به قدری ارزشمند است که اگر بنده ی خدا انجام دهد حجاب های هفت گانه را پاره می کند و انسان به خدا می رسد.

صریر اقلام العلماء»

صریر به معنای صدای خفیف است و مراد از آن صدای قلم دانشمندان روی کاغذ. سابقا چون با قلم می نوشتند صدای کاغذ محسوس تر بود. شیخ مفید با همان قلم نی که کتاب ها را نوشت کتاب ها را حفظ کرده است.

در زمان سابق شبهاتی در کتابچه ی اسرار هزار ساله چاپ شد و امام قدس سره در جواب آن کتاب کشف الاسرار را نوشت که بسیار تأثیر گذار بود. این کتاب های است که حجب را پاره می کند و انسان را به خدا می رساند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo