< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

90/12/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مقدمه ی داخلیة و خارجیة

برای مقدمة تقسیماتی وجود دارد. اولین تقسیمی که محقق خراسانی مطرح می کند تقسیم آن به مقدمه ی داخلیة و خارجیة است.

در مورد مقده ی داخلیة باید در سه مقام بحث کنیم: مقام اول این بود که آیا اجزاء داخلیة می تواند مقدمة باشد یا نه؟ شیخ محمد تقی اصفهانی اشکالی مطرح کرده بود و در مقدمیت اجزاء داخلیة اشکالی کرده بود. گفتیم برای جواب از ایشان باید در سه محور بحث کرد:

بحث اول: آیا ملاک مقدمیت هست یا نه؟

بحث دوم: آیا مانع از وجوب غیری هست یا نه؟

بحث سوم: همچنین آیا ملاک وجوب غیری هست یا نه؟ (زیرا مقدمه، به وجوب غیری واجب است)

بحث اول را دیروز مطرح کردیم.

 

اما بحث دوم: حال که متوجه شدیم ملاک مقدمیت وجود دارد آیا مانع از وجوب غیری هست یا نه؟

محقق خراسانی که ملاک را درست کرد در این مقام می گوید: با آنکه مقتضی هست ولی مانع هم وجود دارد و اجزاء داخلیة نمی تواند وجوب غیری داشته باشد. مانع، همان اجتماع المثلین می باشد.

یعنی لازم می آید که در شیء واحد دو نوع وجود جمع شود: وجوب نفسی و وجوب نفسی. زیرا اجزاء نماز وجوب نفسی دارد و اگر وجوب غیری هم داشته باشد لازمه اش اجتماع مثلی است زیرا در خارج فقط یک چیز است. بله در عالم اعتبار دو چیز است یکی ذات الاجزاء است و دیگری الاجزاء بشرط الاجتماع است ولی در خارج یک عمل بیشتر اتیان نمی شود.

ثم ان المحقق النائینی اجاب عن اجتماع المثلین: ایشان می گوید: بله هم وجوب نفسی در کار است و هم وجوب غیری ولی وجوب غیری در وجوب نفسی مندک و ادغام می شود.

بعد ایشان مثال می زند که نماز ظهر دو وجوب دارد یکی وجوب نفسی و دیگری وجوب غیری زیرا تا نماز ظهر را نخوانیم نماز عصر صحیح نیست. در این حال وجوب غیری در وجوب نفسی مندک می شود.

هکذا اگر کسی نذر کند نماز شب را در مسجد بخواند در این حال این نافله دو حکم دارد یکی استحباب نفسی که همان نماز شب است و دیگری وجوب وفاء به نذر که وجوب نفسی است ولی وجوب نفسی در استحباب نفسی یا بر عکس ادغام می شود.

یلاحظ علیه: ایشان می فرماید: دو وجوب در هم ادغام می شود یعنی هرچند اجتماع مثلین است ولی قابل علاج می باشد. ما می گوییم: اجتماع مثلین محال است و امکان ندارد بتوان آن را تصحیح کرد.

ثانیا: مثال هایی که ایشان بیان کرده است صحیح نیست. مثلا در نماز ظهر اینگونه نیست که دو وجوب جمع شده باشد. مرکب هر یک از دو وجوب جدا است به این معنا که وجوب نفسی تعلق به ظهر گرفته است ولی وجوب غیری به تقدم ظهر بر عصر تعلق گرفته است. از این رو این دو وجوب با هم ادغام نمی شوند.

اما در مسأله ی نافله هم دو وجوب در هم ادغام نشده اند زیرا استحباب به صلاة اللیل تعلق گرفته است و وجوب به وفاء به نذر که واجب دیگری است.

 

نقول: هر چند جواب محقق نائینی صحیح نیست ولی کلام محقق خراسانی نیز برای ما قابل قبول نمی باشد زیرا اصلا اجتماع مثلینی در کار نیست. زیرا مطابق آنچه مرحوم بروجردی قائل است وجوب غیری روی جزء می رود و وجوب نفسی روی کل و جزء مثل کل نیست تا اجتماع مثلین لازم آید.

 

البحث الثالث: آیا برای وجوب غیری داعی عقلائی وجود دارد یا نه؟ به این معنا که آیا مولی علاوه بر اینکه کل را به وجوب نفسی واجب می کند آیا باید جزء جزء را هم به وجوب غیری واجب کند یا نه؟

نقول: این کار لغو است.

ان شئت فقس الارادة الآمریة بالارادة الفاعلیة. مثلا اگر من اراده کنم که معجونی را درست کنم در این حال اراده ی من به کل که همان معجون است تعلق گرفته است و دیگر لازم نیست که اراده ی من به تک تک مواد لازم در معجون تعلق بگیرد. زیرا همان اراده ی من به کل کافی است که من را به سمت اجزاء تحریک کند و دیگر به اراده ی دیگری که به اجزاء تعلق بگیرد احتیاج ندارم. حال که در اراده ی فاعلیة چنین است، در اراده ی آمریة هم همین گونه است و مولی که امر به ساختن ساختمان می کند دیگر لازم نیست به تک تک سنگ ها و آجرها امر کند.

بنابراین در مقام اول ملاک مقدمیت را تصحیح کردیم و در مقام دوم دیدیم مانعی از وجوب غیری وجود ندارد ولی در مقام سوم دیگر نتوانستیم لغویت را برطرف کنیم.

تم الکلام فی المقدمة الداخلیة فی المراحل الثلاث.

 

اما الکلام فی المقدمة الخارجیة:

برای این مقدمة دو معنا ارائه شده است:

تعریف اول المقدمة الخارجیة بالمعنی الاخص: چیزی که هم خودش و هم تقیدش خارج از ذی المقدمة باشد و متعلق امر نباشد. مانند مکان بالنسبة به نماز. زیرا مکان جزء نماز نیست و یکی از واجبات نماز، مکان نیست ولی نماز را باید حتما در مکان خواند.

تعریف دوم المقدمة الخارجیة بالمعنی الاعم: چیزی که خودش خارج است ولی تقیدش داخل می باشد مانند وضو که خودش خارج از نماز است ولی تقید آن که طهارت است در نماز داخل می باشد.

نکتة: وضو در بحث مقدمه ی داخلیة داخلیه ی بالمعنی الاعم است همچنین هنگامی که در مقدمه ی خارجیة بحث می شود خارجیه ی بالمعنی الاعم می باشد.

 

تقسیم آخر للمقدمة: تقسیمها الی عقلیة و شرعیة و عادیة

مقدمة گاه عقلیة است مانند علت بالنسبة الی المعلول. در دنیا نمی شود معلول بدون علت وجود پیدا کند.

مقدمة گاه شرعیة است مانند شروط شرعیة مانند وضو

مقدمة گاه عادیة است مثلا سابقا مردم که سفر می کردند عادة به وسیله ی اسب و کجاوه مسافرت می کردند و الآن عادة با ماشین و هواپیما.

 

محقق خراسانی در کفایة به مقدمه ی شرعیة اشکال می کند و می گوید: مقدمه ی شرعیة همان مقدمه ی عقلیة است زیرا عقل می گوید: مشروط نمی تواند بدون شرط محقق شود و بعد از اینکه شارع فرمود: لا صلاة الا بطهور، عقل می گوید: نماز بدون وضو ممکن نیست.

بعد به مقدمه ی عادیة اشکال می کند که اصولیین به نصب سلم مثال می زنند و می گوید هر چند مردم عادة برای بالا رفتن از نردبان استفاده می کنند ولی اگر چنین نکنند نمی توانند به بالا بروند زیرا کسی که قادر به پرواز کردن نیست بنابراین این هم همان مقدمه ی عقلیة می شود.

یلاحظ علیه:

نه اشکال اول ایشان وارد است نه اشکال دوم.

اما نسبت به اشکال ایشان به مقدمه ی شرعیة می گوییم: تقسیم ما به لحاظ حاکم است یعنی کسی که این شرط را به وجود می آورد که گاه شرط به حکم عقل ایجاد می شود و گاه به حکم شرع ایجاد می شود و گاه به حکم عادة. ما به این کاری نداریم که بعد از اینکه شارع آن را واجب کرده است عقل حکم می کند که باید اتیان شود بحث در ایجاد کننده ی مقدمة است.

اما نسبت به اشکال ایشان به مقدمه ی عادیة می گوییم: مثال به نصب سلم مثالی اشتباه است و در این مثال حق با محقق خراسانی است. ولی مطابق مثالی که ما زدیم واقعیت مشخص می شود و آن اینکه هر چند الآن عادة با ماشین و هواپیما مسافرت می کنند ولی می توان تصور کرد که کسی پیدا شود با همان اسب و کجاوه مسافرت کند و محالی هم پدید نیاید.

تم الکلام فی التقسیم الثانی

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo