< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

90/12/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مقدمه ی داخلیة

الامر الثالث فی تقسیمات المقدمة:

تقسیم المقدمة الی داخلیة و خارجیة:

مقدمه ی داخلیة آن است که در خود ذی المقدمة موجود است. مقدمه ی خارجیة در ذی المقدمة موجود نیست. مثلا اگر کسی بخواهد به مشهد برود باید سوار ماشین شود. سوار شدن بر ماشین و حرکت به سمت مشهد داخل در زیارت نیست.

اما مقدمه ی داخلیة را به دو جور تفسیر کرده اند:

تفسیر اول مقدمة الداخلة بالمعنی الاخص: هم وجود شیء هم تقید آن داخل در مأمور به باشد. مانند رکوع که هم ذات رکوع در نماز داخل است و هم تقید آن. تقید به معنای اتصاف سایر اجزاء با رکوع است. یعنی نماز رکوع دار. با این تفسیر، مقدمه ی داخلیة یک مصداق بیشتر ندارد که همان اجزاء مأمور به می باشد.

تفسیر دوم مقدمة الداخلة بالمعنی الاعم: لازم نیست خود شیء داخل در مأمور به باشد ولی اتصاف آن باید در مأمور به داخل باشد. مانند شروط. وضو مثلا داخل در نماز نیست ولی تقید آن داخل در نماز است. یعنی نماز ما باید وضو دار باشد و این تقید باید در نماز وجود داشته باشد. این تفسیر را بالمعنی الاعم می گویند زیرا هم اجزاء را شامل است و هم شروط و هم عدم مانع را. مثلا اگر هیزم بخواهد بسوزد نباشد تر باشد. حتی مُعِدّ را هم شامل می شود. بعضی از مقدمات جنبه ی معدّی دارد مثلا پله ی اول معدّ برای پله ی دوم است و ما را آماده می کند که به پله ی دوم برسیم.

 

ثم ان ههنا شبهة اثارها صاحب الحاشیة: شیخ محمد تقی اصفهانی که از اعاظم اصولیین قرن سیزدهم است (متوفای 1248) می باشد در کتاب هدایة المسترشدین که حاشیه بر معالم است می گوید: باید بین مقدمه و ذی المقدمة یک نوع تباینی و اثنینیتی وجود داشته باشد مانند وضو نسبت به نماز. اما اجزاء نمی تواند مقدمه باشد زیرا اجزاء همان کل است و کل هم همان اجزاء می باشد. بنابراین مقدمه ی داخلیة ای به نام اجزاء وجود ندارد.

نقول: باید از سه نظر بحث کنیم:

بحث اول: آیا ملاک مقدمیت هست یا نه؟

بحث دوم: همچنین آیا ملاک وجوب غیری هست یا نه؟ (زیرا مقدمه، به وجوب غیری واجب است)

بحث سوم: آیا مانع از وجوب غیری هست یا نه؟

 

اما بحث اول: شیخ محمد تقی گفت ملاک مقدمیت در اجزاء وجود ندارد زیرا ایشان معتقد بود که بین مقدمه و ذی المقدمة باید اثنینیت باشد.

ثم ان المشایخ بعد الشیخ صاحب الحاشیة اجابوا عن تلک الشبهة بوجوه اربعة:

الجواب الاول: شیخ انصاری در جواب می فرماید: بین مقدمه و ذی المقدمة فرق است: المقدمة هو الجزء بشرط لا و ذی المقدمة هو الجزء لا بشرط.

توضیح ذلک: گاه رکوع را بشرط لا و مجرد از هر چیزی ملاحظه می کنیم در این حال رکوع به تنهایی ملاحظه می شود و می تواند مقدمه باشد.

اما اگر رکوع را لابشرط ملاحظه کنیم. لابشرط یجتمع مع الف شرط و یکی از شرایط انضمام با دیگری است. در این حال وقتی رکوع با دیگر اجزاء و شرایط جمع شود در این حال ذی المقدمة می شود. یعنی رکوع وقتی همراه سجده و غیره باشد همان نماز می شود که ذی المقدمة است.

یلاحظ علیه: نقطه ی قوت کلام شیخ در این است که هر یک از اجزاء را مقدمه شمرده است. رکوع یک مقدمة، سجده یک مقدمة و تشهد یک مقدمه و هکذا. (بر خلاف محقق خراسانی که همه را با هم یک مقدمه شمرده است.)

اما کلام ایشان دو نقطه ی ضعف دارد:

اما الاول: ایشان فرمود: جزء بشرط لا مقدمة است. ما می گوییم: بشرط لا یعنی چیزی همراه آن نباشد و در این حال امکان ندارد که مقدمه باشد. زیرا رکوع باید در خدمت نماز باشد و وقتی به شرط لا شد دیگر نمی تواند جزء نماز باشد. رکوع به تنهایی به درد نمی خورد بلکه باید منضم به سایر اجزاء و شرایط باشد.

اما الثانی: ایشان فرمود: رکوع لابشرط مقدمه است زیرا لابشرط یجتمع مع الف شرط و یکی از از آن شروط انضمام است. ما می گوییم: لابشرط که با هزاران شرط میتواند جمع شود چرا در میان آنها انضمام را قبول کنیم ما می گوییم: شرط دیگر هم انفراد است. آیا می توان گفت که چون رکوع بشرط لا است می توان آن را انفرادا تصور کرد؟ واضح است که نمی شود زیرا در این صورت نمی تواند ذی المقدمة باشد.

 

الجواب الثانی: محقق خراسانی در جواب می فرماید: الاجزاء بالأسر مقدمة و الاجزاء بشرط الاجتماع ذو المقدمة.

توضیح ذلک: نمازی که مثلا ده جزء است اگر ذات این بسته ی ده جزئی را جداگانه ملاحظه کردیم (الاجزاء بالأسر) در این حال، مقدمه می شود. یعنی ذات این ده جزء را بررسی کنیم و اینکه این ده جزء کنار هم قرار گرفته اند بگوییم از باب اتفاق بوده است در این حال این ده جزء مقدمه می شوند. ولی اگر آنها را به شرط اجتماع ملاحظه کنیم ذی المقدمة می شود.

یلاحظ علیه: اگر محقق خراسانی به یک نکته توجه می کرد دیگر نیازی به این جواب نبود و آن اینکه محقق اشتباه کرد و تصور کرد مجموع یک مقدمه است و در نتیجه گفت اگر این اجزاء با هم مهربان نباشند و در کنار هم لحاظ نشوند و کنار هم بودنشان اتفاقی باشد مقدمه می شوند ولی اگر با هم مهربان باشند و در کنار هم قرار گیرند ذی المقدمة می شود.

ما می گوییم: چرا هر ده تا را یک مقدمه حساب کردید؟ اگر تک تک را یک مقدمه ی جداگانه حساب می کردید دیگر نیاز به این جواب نبود. (کما اینکه در جواب مرحوم بروجردی مشخص می شود.

 

الجواب الثالث: آیة الله بروجردی ابتکاری به خرج داد که امام قدس سره نیز همان را قبول کرد و می فرماید: اساس شبهه ی شیخ اصفهانی در این بوده که تصور کرده است مجموع هر ده تا یک مقدمه است و در نتیجه گفته است که مجموع ده تا هم ذی المقدمة است و اجزاء عین کل است. ولی اگر بگوییم: تک تک اجزاء هر کدام یک مقدمه ی جداگانه است در این حال تباین بین مقدمه و ذی المقدمة واضح می شود. زیرا مقدمة حمد به تنهایی است ولی ذی المقدمة حمد با دیگر اجزاء می باشد. (البته مراد حمد بشرط لا نیست که جوابش را ذکر کردیم)

بعد ایشان در توضیح می فرمود: اگر ما اراده ی فاعلیة را بررسی کنیم اراده ی آمریة را می توانیم کشف کنیم: اراده ی فاعلیة عمل انسان است. من که می خواهم کاری را انجام دهم و عمل من ده مقدمه دارد به تک تک آن مقدمات اراده تعلق می گیرد.

از این، اراده ی آمریة که اراده ی خداوند باشد کشف می شود. مولی که به مرکبی امر می کند مسلما تک تک آن اجزاء متعلق امر مقدمی توسط مولی می باشد. بنابراین اگر عمل ما ده جزء دارد هم ده مقدمه هست و هم ده اراده. بنابراین واضح است که اجزاء تک تک عین کل نیست و بین مقدمة و ذی المقدمة تباین است.

 

الجواب الرابع: آیة الله خوئی می فرماید: مراد از مقدمه ی داخلیة دو چیزی می تواند باشد:

اول اینکه وجود مقدمة مغایر با وجوب ذی المقدمة باشد. در این صورت اجزاء، مقدمه نیست زیرا اجزاء با کل مغایر نیست. مقدمه ی داخلیة عین ذی المقدمة است.

دوم اینکه که مقدمه چیزی است که چیز دیگری بر وجود آن متوقف است. در این صورت اجزای داخلیة می تواند مقدمة باشد زیرا وجود کل متوقف بر وجود اجزاء است. مانند اینکه اثنین متوقف بر واحد است.

یلاحظ علیه: این جواب خوب است ولی نیازی به این جواب نیست و آنچه محقق بروجردی فرموده است کافی می باشد.

 

بحث اخلاقی: در مشکاة الانوار ص 247 آمده است: قال امام الرضا علیه السلام: لیس منا من لم یحاسب نفسه فی کل یوم فلو عمل خیرا استزاده الله و ان عمل سیئا استغفر الله و تاب الیه.

امام علیه السلام می فرماید: کسی که هر روز حساب نفس خود را بررسی نکند از شیعیان ما نیست. امام علیه السلام نمی فرماید که این کار باید هر هفته و یا بیشتر انجام گیرد بلکه توصیه می کند که باید هر روز انجام شود.

قرآن مجید به نفس لوامة قسم می خورد: لا اقسم بیوم القیامة و لا اقسم بالنفس اللوامة.

نفس لوامة هم در این دنیا انسان را ملامت می کند و آن اینکه وقتی انسان ها گناه می کند پشیمان می شوند و هم در در آخرت. در آخرت نفس لوامه هم در نیکان وجود دارد و هم در بدان. نیکان وقتی صفحه ی اعمال خود را می بینند خود را ملامت می کنند که چرا عمل خوب بیشتری انجام نداند. بدان هم وقتی اعمال بد خود را می بینند خود را ملامت می کنند که چرا کار بدن کردند.

علامة طباطبائی در شبانه روز ساعتی را به تنهایی در اتاقی به سر می برد و فکر می کرد و به مراقبات و مشاهدات خود می رسید.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo