< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

90/12/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:مقدمه ی واجب

گفتیم بحث مقدمه ی واجب از باب ملازمه بین اراده ی ذی المقدمة و اراده ی مقدمة و به تعبیر دیگر از باب ملازمه بین وجوب ذی المقدمة و وجوب مقدمة مطرح می شود.

باید دید که این ملازمه آیا بین ذی المقدمة و مقدمه ی معلومه برای مولی مطرح است (مقدمه ای که مولی آن را شناخته است.) یا اینکه بین اراده ی ذی المقدمة و مقدمه ی واقعی ملازمه است خواه مولی بداند یا نداند.

گفتیم امام قدس سره قول اول را انتخاب می کند و دلیل آن را چنین می فرماید: اراده زائیده ی علم است و تا علم نباشد اراده ای در کار نیست از این رو ما دامی که مولی مقدمه را نشناسد نمی تواند آن را اراده کند.

یلاحظ علیه: اراده ی زائیده ی علم است ولی لازم نیست این علم تفصیلی باشد. اگر اجمالی هم باشد کافی است. مثلا مولی از غلام خود معجونی می خواهد که باعث زیاد شدن نور چشم شود. در این حال بین اراده ی ذی المقدمة (معجون) و اراده ی مقدمه (ابزار و ادوات لازم برای ساختن معجون) ملازمه است و حال که مولی تفصیلا از این مقدمات خبر ندارد و فقط اجمالا خبر دارد.

الامر الثانی: هل المسئلة اصولیة او هی من مبادی الاحکام؟

گفتیم میزان در شناسایی مسأله ی اصولیة از غیر آن این است که اگر نتیجه ی بحث کبری برای استنباط حکم شرعی واقع شد آن مسألة اصولیة است. (صغری را از علم اصول اخذ نمی کنیم بلکه مثلا از روایات قرآن، اجماع و امثال آن اخذ می کنیم)

مثلا اگر بحث شود که خبر واحد حجت است یا نه و بعد به این نتیجه برسیم که حجت است. در این صورت می توانیم آن را به عنوان کبرای حکم شرعی استفاده کنیم: وجوب صلاة الجمعة مما دل علیه خبر الواحد و کل ما دل علیه خبر الواحد فهو حجة و یجب عمل به فصلاة الجمعة یجب العمل به.

حال اگر ثابت کردیم که بین وجوب ذی المقدمة و وجوب مقدمة ملازمه است در این حال می گوییم: الوضو مقدمة للصلاة به دلیل اینکه قرآن می گوید: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِق﴾ بین وجوب وضو که مقدمه است و وجوب نماز که ذی المقدمة است ملازمه است در نتیجه اگر نماز واجب است وضو هم واجب است.
ثم ان المحقق البروجردی اعترض علی ان المسئلة اصولیة و قال: میزان در مسأله ی اصولیة این است که محمول در مسأله ی اصولیة حجیت و عدم حجیت باشد. مثلا می گوییم: خبر الواحد حجة، ظواهر الکتاب حجة، الشهرة حجة، قول اللغوی حجة ....

در ما نحن فیه محمول، حجت نیست بلکه سخن از ملازمه بین ذی المقدمة و وجوب مقدمة است. در این بحث محمول، وجود ملازمه و عدم آن است.

نقول: ما در امر اول در مقدمه ی علم اصول گفتیم: کلام آیة الله بروجردی صحیح است ولی گاه حجت مستقیما و شفاف است (مانند خبر الواحد حجة) و گاه التزاما یعنی حجیت لازمه ی کبری است. اینکه می گوییم بین وجوب ذی المقدمة و وجوب مقدمة ملازمه است نتیجه اش این است که هل ههنا حجة علی وجوب الوضوء او لا؟

مثال دیگر: در بحث اینکه هل الامر یدل علی المرة و التکرار یا هل الامر یدل علی الوجوب او الندب و موارد دیگر همه از باب مسأله ی اصولیة است و حتی خود ایشان هم قبول دارد که این مسائل، اصولیة است و حال آنکه محمول در اینها حجت نیست. ولی لازمه ی این مباحث، حجیت است. مثلا آیا مولی حجت بر تکرار دارد که در نتیجه عبد هم عمل را باید تکرار کند یا نه یا اینکه مولی حجت بر وجوب دارد یا نه.

ثم ان ههنا بحثا بین آیة الله البروجردی و آیة الله الخوئی: بعد که محقق بروجردی قائل شد که این مسأله اصولیة نیست قائل شده است که این مسأله از مبادی احکام است.

بحث در عوارض احکام خمسه (وجوب، استحباب، حرمت، کراهت و اباحة) مبادی احکام می باشد. مواردی از بحث در عوارض از این قرار است:

اگر در ذات و ذاتیات این احکام بحث کنیم مثلا بگوئیم: ما هو معنی الوجوب؟ که جواب آن گفته شده است: طلب الشیء مع المنع من الترک می باشد. اینها همه بحث از مبادی احکام خمسه می باشد.

یا اگر در لوازم اینها بحث کنیم (وجوب ذی المقدمة المقدمة ملازم با وجوب مقدمة است)

همچنین اگر در معاندات آنها بحث کنیم (مثلا امر به شیء ملازم با منع از ضد آن است یعنی محال است مولی به شیئی امر کند و بعد به ضد آن هم امر نماید)

همه ی این موارد از باب بحث در مبادی احکام خمسه است نه مسائل اصولیة. با این بیان محقق بروجردی قائل است که بحث ما نحن فیه که از باب بحث از لوازم امر به شیء است داخل در مبادی می باشد.

یلاحظ علیه: اشکالی ندارد که یک مسألة در علمی از مبادی احکام باشد و در علم دیگر از مسائل اصولیة باشد.

بحث از ذات، ذاتیات، لوازم و معاندات شیء در کتابی فقهی مانند شرح لمعة از باب مبادی احکام می شود ولی اگر همین مطالب در علم اصول بحث شود مسأله ی اصولیة است زیرا نتیجه ی آن در استنباط احکام شرعی به کار می رود.

 

آیة الله خوئی می فرماید: ما در دنیا دو مبادی بیشتر نداریم: تصوریة و تصدیقیة

فرق این دو در این است که مبادی تصوریة، تصور موضوع علم، غایة علم و تعریف علم است. مثلا اگر اینکه موضوع علم نحو، کلمه و کلام است و تعریف آن علم به اعراب آخر کلمات است و غایة آن صیانة اللسان عن الخطأ فی المقال است.

اما مبادی تصدیقیة چیزهایی است که سبب می شود انسان به مسائل علم یقین پیدا کند. مثلا یکی از مسائل علم نحو این است که کل فاعل مرفوع. مبادی تصدیقیه ی آن این است که می بینیم در قرآن، دیوان اعراب همه و همه فاعل را مرفوع می خوانند و این موجب یقین به مسأله ی فوق می شود.

با این بیان آیة الله خوئی می فرماید: مبادی احکام جزء مبادی تصدیقیة است.

یلاحظ علیه: مبادی احکام جزء مبادی تصدیقیة نیست زیرا موجب نمی شود که انسان به آنچه در مسأله است یقین پیدا کند.

 

نسبت مسائل اصولیة به مسائل فقهیة از قبیل مبادی تصدیقیة است زیرا ما به وسیله ی علم اصول به مسائل فقهیة یقین پیدا می کنیم. به این معنا که تا ثابت نکنیم خبر واحد حجت است نمی توانیم در فقه به حکمی که بر اساس خبر واحد به دست آمده است یقین پیدا کنیم.

ثم الکلام فی الامر الثانی

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo