< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

90/12/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دلالت امر بر مرة و تکرار

المبحث السابع: (این مبحث در کفایه مبحث هشتم است) هل الامر یدل علی المرة و التکرار او لا؟

اگر مولی به چیزی امر کند آیا این دلالت بر این دارد که آیا باید یک بار یا چند بار بیاوریم یا اینکه اصلا بر این مطلب دلالتی ندارد.

بنابراین سه احتمال وجود دارد: دلالت بر مرة، دلالت بر تکرار، عدم دلالت بر هیچ کدام بلکه باید مرة و تکرار را از قرینه ی خارج به دست آوریم.

قبل از ورود به بحث چند مطلب را به عنوان مقدمه بیان می کنیم:

المطلب الاول: این بحث در جایی است که قرینه ی خارجی بر مرة و تکرار نباشد و الا مطابق همان قرینه عمل می کنیم و بحثی نیست. مثلا در نماز قرینه داریم که باید هر روز آن را تکرار کرد و یا در حج قرینه ی خارجی داریم که یک بار کافی است. این موارد از بحث خارج است.

 

المطلب الثانی: محل نزاع در کجاست؟ آیا محل نزاع در هیئت امر است یا در ماده ی امر یا اینکه نزاع در هر دو جاری است؟

صاحب فصول مدعی است که محل نزاع هیئت امر می باشد. به این دلیل که علماء ادب متفقند که ماده فقط بر طبیعت دلالت می کند و اضرب فقط دلالت بر طبیعت زدن دارد و در آن نه وحدت وجود دارد و نه کثرت. سکاکی می گوید: مصدری که مجرد از الف و لام و تنوین باشد فقط دلالت بر طبیعت صرف می کند. (زیرا الف و لام ممکن است دلالت بر کثرت کند مانند احل الله البیع و تنوین نیز ممکن است دلالت بر وحدت داشته باشد.)

بنابراین بحث فقط در هیئت است.

محقق خراسانی بر ایشان ایراد کرده می فرماید: این مسأله مبنی بر این است که ماده ی مشتقات مصدر باشد. در این حال اضرب که امر است ماده ای دارد که همان مصدر است و مصدر دلالت بر طبیعت می کند.

ولی از کجا که ماده ی مشتقات مصدر باشد؟ این احتمال هست که مصدر، خود جزء مشتقات باشد و ماده ی اضرب عبارت از ضاد، راء و باء باشد که هیئتی ندارد.

امام قدس سره در تهذیب اشکال محقق خراسانی را رد کرده است. می فرماید: هرچند ماده ی مشتقات مصدر نیست ولی آن ماده (ضاد، راء و باء) در مصدر هم وجود دارد. بنابراین وقتی مصدر دلالت بر مرة و تکرار نکند از این رو ماده هم دلالت بر مرة و تکرار نخواهد کرد.

 

المطلب الثالث: ما الفرق بین الدفعة و الدفعات و الفرد و الافراد؟

گاه می گویند: آیا امر دلالت بر دفعة و دفعات می کند یا نه و گاه می گویند: آیا امر دلالت بر فرد و افراد می کند یا نه.

اگر سخن از حرکت واحده باشد مثلا غلامی با یک حرکت کاری را انجام دهد به آن دفعة می گویند و اگر دوبار حرکت کند به آن دفعات می گویند.

اما فرد یک مصداق است و افراد چند مصداق. بنابراین گاه دفعه یک فرد است مثلا غلامی در یک دفعه یک چایی می آورد و گاه دفعة همرا با افراد است مثلا همان غلام در یک دفعه چند چایی می آورد.

بنابراین در هر فرد دفعه وجود دارد ولی دفعه گاه فرد است و گاه افراد.

 

المطلب الرابع: هل المراد من المرة و التکرار، الدفعة و الدفعات او الفرد و الافراد؟

صاحب فصول قائل است که مراد دفعه و دفعات می باشد زیرا اگر مراد فرد و افراد باشد دیگر نمی توان این مسألة مسأله ی مستقلی باشد بلکه باید در ذیل مسأله ی آینده مطرح شود که عبارت است از اینکه هل الاوامر تتعلق بالطبیعة او تتعلق بالفرد و علی القول بتعلقه بالفرد آیا مراد فرد واحد است یا اینکه افراد متعدد مراد هستند.

این در حالی است که علماء این مسأله را مستقلا عنوان کرده اند بنابراین معلوم می شود که مراد از مرة و تکرار فرد و افراد نیست بلکه مراد دفعه و دفعات می باشد.

صاحب کفایة همین مقدار از کلام صاحب فصول را نقل می کند و بعد به آن اشکال می کند. محقق خراسانی کلام صاحب فصول را کامل نقل نمی کند باید مطلب دیگری از کلام ایشان را نیز بیان کرد بعد از آن اشکال محقق خراسانی واضح خواهد شد.

آن مطلب این است که صاحب فصول اضافه می کند: اگر مراد از مرة و تکرار فرد و افراد باشد این مسأله باید علی کل تقدیر و در هر دو شق در مسأله ی آینده بحث شود و حال آنکه در شق ثانی مطرح است ولی بنا بر شق اول که طبیعت است مطرح نیست زیرا مراد از طبیعت یک مفهوم مجرد و لیسیده از فرد است و طبیعت تناسبی با فرد و افراد ندارد.

اما اشکال محقق خراسانی به صاحب فصول: صاحب فصول مسأله ی دوم را خوب معنا نکرده است. از طبیعت دو معنا اراده می شود گاه طبیعت می گویند و از آن مفهومی که در ذهن است اراده می شود در این صورت حق با صاحب فصول است زیرا طبیعت در این صورت مفهوم است و مفهوم مجرد از فرد و افراد می باشد.

ولی طبیعت گاه معنای دیگری دارد و آن طبیعت موجودة است. بله طبیعت موجودة مشخصاتی دارد و آن طبیعتی که متعلق امر است همراه با خصائصی است. مثلا مولی می گوید: چایی بیاور. طبیعت آوردن چایی متعلق امر است ولی این طبیعت خصوصیاتی دارد مانند باریک بودن لیوان و امثال آن.

قائل به طبیعت می گوید: متعلق امر وجود چایی در خارج است ولی قائل به افراد می گوید: علاوه بر وجود مشخصات آن هم متعلق امر است.

مثالی دیگر: در صل، کسی که قائل است متعلق امر طبیعت است می گوید: وجود نماز متعلق امر است ولی کسی که می گوید: متعلق امر افراد است می گوید: وجود نماز با مشخصات بنابراین مکان مصلی و لباس او همه متعلق امر می باشد. بنابراین بحث در این است که آیا وجود طبیعت متعلق امر است یا اینکه علاوه بر آن مشخصات و لوازم هم متعلق امر می باشد.

بنابراین اگر طبیعت را وجود الطبیعة بحث کنیم هم علی القول بالطبیعة این بحث مطرح می شود هم علی القول بالافراد. قائل به طبیعت می گوید وجود واحد یا وجودات (وجود واحد فرد است و وجودات افراد است.)

کسی که می گوید: علاوه بر طبیعت مشخصات هم داخل در امر است می گوید: ایا یک فرد با مشخصات و یا افراد متعدد با مشخصاتشان. اشکال صاحب فصول این بود که تصور کرد مراد از طبیعت مفهوم لیسیده از همه چیز حتی وجود است که فقط امری است ذهنی که در این حالت فرد و افراد در آن تصور نمی شود.

 

اذا عرفت هذا نقول: الحق الامر لا یدل علی المرة و لا علی التکرار

باید برای دلالت بر مرة و یا تکرار دالی وجود داشته باشد. اگر این دال هیئت افعل است می گوییم: هیئت افعل وضع شده است بر طلب (و مطابق ما بر بعث وضع شده است) ماده هم بر طبیعت وضع شده است. بنابراین بر مرة و تکرار دالی وجود ندارد.

با این حال می گوییم: اگر عبد یک بار اتیان کند امتثال حاصل می شود زیرا عقل می گوید: مولی طبیعت را خواسته است و طبیعت هم با وجود فرد واحد اتیان می شود. اگر مولی فرد دیگری می خواست می بایست بیان می کرد.

 

ان شاء الله در جلسه ی بعد بحث الامتثال بعد الامتثال را مطرح می کنیم و می گوییم که ما قائل شده ایم طبیعت به فرد واحد متحقق می شود و با یک امتثال امر ساقط می شود از این رو چرا در شریعت مواردی خلاف آن وارد شده است مثلا اگر کسی نماز را فرادی بخواند می تواند دوباره آن را به جماعت بخواند و حال آنکه بعد از فرادی خواندن امر ساقط شده است.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo