< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

90/11/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دلالت صیغه ی امر بر وجوب

صاحب معالم ابتدا ثابت می کند که امر دلالت بر وجوب دارد ولی بعد از آن تتمه ای دارد که کلام او را نقض می کند. او در تتمه می گوید: ائمه علیهم السلام غالبا اوامر را در مندوبات به کار برده اند بنابراین مستحب، مجاز مشهور می شود در این حال هرچند امر حقیقت در وجوب است ولی به سبب استعمال کثیر آن در ندب، دیگر نمی توانیم آن را بر وجوب حمل کنیم.

محقق خراسانی در مقام جواب بر می آید و دو اشکال بر ایشان وارد می کند:

اشکال اول: این اشکال جواب نقضی است. مجاز مشهور نمی تواند با حقیقت همطراز باشد. ما باید امر را بر وجوب حمل کنیم. در علم اصول گفته اند: ما من عام الا و قد خص. با اینکه تخصیص خود یک مجاز مشهور است ولی با این حال عام بر حقیقت حمل می شود تا تخصیص ثابت نشود مطابق عام عمل می کنیم. از این رو امر همراه حقیقت در وجوب است.

اشکال دوم: این اشکال جواب حلی است. هرچند ائمه علیهم السلام اوامر را در مستحب به کار برده اند ولی این کار با قرینه بوده است. ما هم می گوییم: اگر قرینه باشد امر، به استحباب حمل می شود ولی اگر قرینه نباشد باید حمل بر وجوب شود.

نقول: هیچ یک از دو اشکال بر صاحب معالم وارد نیست (هر چند کلام صاحب معالم نیز قابل قبول نمی باشد.)

جواب از اشکال اول: محقق خراسانی می گوید: ما من عام الا و قد خص یعنی هرچند اکثر عمومات مجازا در خصوص به کار رفته است ولی با این حال عام بر حقیقت و بر عموم حمل می شود نه بر خاص.

نقول: مبنای محقق خراسانی چیز دیگری است. ایشان در مبحث عام و خاص معتقد است که عام حتی بعد از تخصیص هم حقیقت می باشد و هرگز بعد از تخصیص مجاز نمی شود.

علت اینکه صاحب کفایة چنین مبنایی دارد این است که او معتقد است عام حاوی دو اراده است: اراده ی استعمالیة و اراده ی جدیة. متکلم عام را بالارادة الاستعمالیة در عموم استعمال می کند خواه بعدا آن را تخصیص بزند یا نزند. اگر این عموم دست نخورد می گویند اراده ی جدیة با استعمالیة موافق است ولی اگر عام تخصیص بخورد این تخصیص به اراده ی استعمالیة آسیبی وارد نمی کند بلکه به اراده ی جدیة می خورد. این در حالی است که ملاک در حقیقت و مجاز اراده ی استعمالیة است نه اراده ی جدیة.

به تعبیر مرحوم مشکینی عام را به شکل اراده ی قانونی در عموم به کار می برند و تخصیص به اراده ی قانونی نمی خورد بلکه به اراده ی جدیة می خورد.

مثلا در مجلس تصویب می کنند که هر بیست ساله باید به سربازی رود. این اراده قانونی است. بعد نمایندگان می بینند که بعضی از افراد محصل هستند، بعضی کفیلند و بعضی مریض می باشند از این رو می گویند: الا المحصل ... این تخصیص ها به اراده ی قانونی نمی خورد.

جواب از اشکال دوم: صاحب کفایة گفت: ائمه علیهم السلام امر را در مستحب با قرینه استفاده کرده اند. این کلام صحیح نیست و صاحب معالم ادعا می کند که این اوامر بدون قرینه در استحباب به کار رفته است. از این رو جواب صاحب کفایة ارتباطی به ادعای صاحب معالم ندارد.

نقول: در عین اینکه اشکالات محقق خراسانی به صاحب معالم صحیح نیست با این حال کلام صاحب معالم نیز صحیح نمی باشد. ما طبق مبنای خود می گوییم: وجوب و ندب جزء موضوع له نیست بلکه وجوب از حکم عقل استفاده می شود و عقل تمام الموضوع برای اطاعت است. (یا به بیان محقق عراقی که وجوب از اطلاق فهمیده می شود و اینکه عرف از امر وجوب می فهمد)

بنابراین می گوییم هر چند اوامر اهل بیت در بسیاری موارد استحباب به کار برده شده است ولی تا وقتی که در موردی خاص مطمئن نشدیم که امر در استحباب به کار رفته است باید آن را در وجوب استعمال کنیم.

الامر الخامس فی صیغة الامر: گاه مولی به جای اینکه امر کند از جمله ی خبریة استفاده کرده است. مانند و المطلقات یتربصن بانفسهن ثلاثة قروء یعنی زنان طلاق گرفته به اندازه ی سه طهر عده نگاه می دارند. و در آیه ی دیگر می فرماید: ﴿وَ لِلْمُطَلَّقاتِ مَتاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقين﴾[1] و در آیه ی دیگر می فرماید: ﴿وَ الْوالِداتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كامِلَيْن‌﴾[2]

باید در چهار مطلب بحث کرد:

در این موارد که جمله ی خبریة به جای انشاء الطلب یا انشاء البعث به کار رود آیا این کار مجاز است یا حقیقت و یا کنایة

همچنین اگر کسی به این جمله ی خبریة عمل نکند آیا کذب لازم می آید (مثلا اگر زن فرزند خود را دو سال کامل شیر ندهد لازم می آید نعوذ بالله جمله ی خبریة مزبور کذب باشد)

همچنین آیا جمل خبریة مفید وجوب است یا نه؟

و آخر اینکه آیا جمل خبریة در افاده ی وجوب آکد هست یا نه

اما مطلب اول: محقق خراسانی و ما معتقد هستیم مجازی در کار نیست. ما قائل به عدم مجازیت هستیم زیرا گفتیم در مجاز ادعای مصداق باید باشد و حال آنکه در ما نحن فیه چنین ادعایی وجود ندارد.

محقق خراسانی قائل به عدم مجاز است زیرا می گوید: جمل خبریة در معانی خودش که خبر است به کار رفته است ولی به داعی بعث می باشد یعنی به داعی اینکه باید مفاد این خبر در خارج اجرا شود.

نقول: این کار حقیقت صرف نیست و به عقیده ی ما از باب کنایه است. همان طور که گفتیم فرق حقیقت با کنایه در این است که در حقیقت، چیزی وراء کلام وجود ندارد ولی در کنایة چیز دیگری وجود دارد و معنا از لفظ عبور می کند و به آن می رسد. ما وراء جمله ی خبریة داعی بعث وجود دارد و صرف اخبار نیست.

اما مطلب دوم: اگر مطابق جمله ی خبریة عمل نشود کذب لازم نمی آید زیرا این اخبار به داعی بعث و تحریک است نه به داعی اخبار و اطلاع رسانی.

اما مطلب سوم: جمله ی خبریة بر وجوب دلالت دارد زیرا به قدری مولی به انجام این کار علاقه مند است که از وجود خارجی آن خبر می دهد.

اما مطلب چهارم: نه تنها جمله ی خبریة بر وجوب دلالت دارد بلکه دلالت آن بر وجوب آکد است زیرا به قدری مولی به انجام این کار علاقه مند است که مطلوب خودش را مجسم می بیند.

المبحث الرابع: ما این مبحث را که در کفایة مطرح است بحث نمی کنیم محقق خراسانی در این مبحث می گوید: اگر روزی نتوانستیم امر برای وجوب وضع شده است آیا می توانیم از قرائن و شواهد وجوب را استفاده کنیم؟

ما این بحث را قبول نداریم زیرا گفتیم وجوب یا از اطلاق فهمیده می شود و یا از حکم عقل بنابراین هرگز پیش نمی آید که دچار تردید شویم تا مجبور شویم به سراغ قرائن و شواهد رویم.

المبحث الخامس: فی التوصلی و التعبدی

بحث اخلاقی:

از امام هشتم علیه السلام روایت است که فرمود: الصغائر طرق الی الکبائر

گناه صغیره را نباید کوچک شمرد زیرا همین گناه مسیری برای مرتکب شدن به گناهان کبیره است. افرادی که ملحد و یا فاسق می شوند، روز اول چنین نبودند ولی همین که مرز شکسته شد کم کم به گناه بالاتری روی آوردند و سرانجام به این درجه رسیدند. الاصرار علی الصغائر کبیرة

به محضر آیة الله بروجردی رسیده بودیم که مرحوم علامه طباطبایی و آیة الله قاضی هم بودند. آیة الله بروجردی پیشخدمتی داشت به نام حاج احمد. او وارد شد و گفت: دبیر مبارزه با موارد الکلی که اهل سوئد است می خواهد نظر شما را در مورد موارد الکلی بداند. او وارد شد و بر زمین نشست. در کنار او پسر عموی آقا سید ابو الحسن اصفهانی که دکتر و مترجم بود نشسته بود.

آیة الله بروجردی کمی فکر کرد و بعد فرمود: امتیاز انسان با حیوان در عقل است و الکل دشمن عقل می باشد.

فرد سوئدی بعد گفت: شما قائل هستید مقدار کمی از الکل هم حرام است و حال آنکه این مقدار به عقل ضرر نمی زند.

آیة الله بروجردی در جواب فرمود: انسان زیاده طلب است.

فرد مزبور گفت: این بیانات را بنویسید تا برای مسئولین بخوانم. آیة الله بروجردی نگاهی به علامه طباطبایی انداخت و فرمود:آقای سید محمد حسین طباطبایی تبریزی از علماء اسلامند و تفسیری دارند. ایشان در این موضوع می نویسند، من می بینم و به شما می دهم. علامه نیز سه صفحه مطلب نوشت و آیة الله بروجردی دید و تائید کرد و مطلب مزبور فرستاده شد و در آنکارا قرائت شد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo