< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

90/08/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حقیقت شرعیه، صحیح و اعم

ما قائل شدیم الفاظ عبادات قبل از بعثت پیامبر اکرم (ص) در همین معانی حقیقت بود. بنابراین طبق مبنای ما این مسأله فاقد ثمره است ولی مطابق نظر دیگران می توان ثمره ای را برای آن تصور کرد. محقق خراسانی می فرماید: ثمره در اینجا ظاهر می شود که اگر رسول خدا (ص) بفرماید: (صل عند رؤیة الهلال) اگر قائل به حقیقت شرعیه شویم در این حال صلوا به همان دو رکعت نماز حمل می شود و اگر قائل به حقیقت شرعیة نشویم باید صلوا را به دعا حمل کنیم و هنا صور اربعة:

صورت اول: هم تاریخ استعمال معلوم است و هم تاریخ وضع (هم می دانیم پیامبر اکرم (ص) کی این کلام را فرمود و هم می دانیم کی صلاة را بر معنای جدید وضع کرده است.) در این حال اگر استعمال قبل از وضع است حمل بر معنای لغوی می شود و الا حمل بر معنای اصطلاحی می شود.

صورت دوم: هر دو تاریخ مجهول است. در این صورت کلام مجمل می شود در مجمل یا باید به برائت مراجعه کنیم و یا به اشتغال.

صورت سوم: تاریخ استعمال مجهول و تاریخ وضع و نقل معلوم است. در این صورت (و صورت بعدی) قانون این است که در معلوم التاریخ اصل جاری نمی شود زیرا زمان آن معلوم است ولی در مجهول التاریخ اصل جاری می شود. (البته صاحب کفایة اصل را در هر دو جاری می داند) اصل جاری شده چنین است: اصالة عدم الاستعمال الی زمان النقل. لازمه ی عقلی آن این است که بعد از استعمال نقل صورت گرفته است.

محقق خراسانی به این اصل اشکال می کند:

اشکال اول: اصالة عدم الاستعمال با اصالة عدم النقل معارض است.

یلاحظ علیه: این اشکال وارد نیست زیرا در معلوم التاریخ اصل جاری نمی شود.

اشکال دوم: این اصل ثمره ی شرعی ندارد بلکه اثر عقلی دارد زیرا عقل می گوید: اگر پیامبر اکرم (ص) کلمه ی صلاة را تا زمان نقل استعمال نکرده و بعد از نقل استعمال کرده پس مرادش نماز است و حقیقت شرعیه ثابت می شود. از این رو اصل مثبت می شود.

این اشکال قابل قبول است.

صورت چهارم: تاریخ وضع و نقل مجهول است ولی تاریخ استعمال معلوم می باشد. در این صورت نیز در معلوم التاریخ (استعمال) اصل جاری نمی شود ولی اصل در مجهول التاریخ جاری می شود و می گوییم: اصالة عدم النقل الی زمان الاستعمال. لازمه ی عقلی آن این می شود که کلمه ی صلاة در همان معنای دعا به کار برده شده است.

محقق خراسانی اشکال می کند و می گوید: این اصل مثبت است زیرا عقل می گوید: اگر شارع مقدس تا زمان استعمال نقل نکرده است پس نقل بعد از استعمال بوده است و استعمال در همان معنای دعا می باشد.

اشکال دوم این است که اصالة عدم نقل اصل عقلائی و در فقط در جایی جاری می شود که در اصل نقل شک کنیم یعنی ندانیم کلمه ای منقول هست یا نه ولی اگر در جایی بدانیم کلمه منقول است و فقط در تقدم و تأخر شک داشته باشیم در آنجا چنین اصلی وجود ندارد.

این اشکال بسیار خوب است.

امام قدس سره اشکال بهتری مطرح می کنند و می گویند اگر هم فرض کنیم که اجرای این اصول صحیح باشد و در صورت سوم و چهارم اصل در مجهول التاریخ اجرا شود ولی این مسائل عقلی است و برای عرف ظهور نمی سازد. این خصوصیات را نوع مردم متوجه نمی شوند. ظهور امری عرفی است و با این مسائل عقلی که مردم از آنها غافلند ظهور ایجاد نمی شود.

 

الامر العاشر: اسامی العبادات اسام لخصوص الصحیح او الاعم

در این امر در دو مقام باید بحث کنیم: یک مقام در عبادات است و مقام دیگر در معاملات. محقق خراسانی این دو مقام را از هم جدا کرده است. این بحث هم در صلاة مطرح می شود و هم در بیع.

نکته ای ادبی: صاحب کفایة یک اشکالی ادبی مرتکب می شود و آن را تکرار هم می کند و آن اینکه در عنوان می گوید: او للاعم منها. افعل تفضیل یا با الف و لام است یا با من اضافه از این رو یا باید گفت: للاعم یا لاعم منها.

 

ابتدا بحث عبادات را مطرح می کنیم و عنوان بحث فقط شامل قول سوم و چهارم می شود. (همان چهار قولی که در حقیقت متشرعه مطرح کریدم. باقلانی در قول اول می گفت هیچ تغییری ایجاد نشده است و صلاة در لسان پیامبر اکرم (ص) به معنای دعا است و منتها او مصداق جدیدی را ارائه کرده است. قول دوم این بود که صلاة در لسان رسول خدا (ص) مجازا به کار رفته است و بعد در لسان اصحاب حقیقت متشرعه شده بود. طبق این دو قول عنوان صلاتی که لفظ عبادت باشد وجود ندارد زیرا طبق این دو قول یا نقلی در کار نیست و یا اگر نقلی باشد بعد از حیات پیامبر اکرم (ص) بوده است. بله طبق قول سوم و چهارم این بحث مطرح می شود. قول سوم نظر محقق خراسانی است که پیامبر اکرم (ص) این الفاظ را بداعی الوضع استعمال کرد. قول چهارم هم قول ماست که گفتیم عرب جاهلی قبل از بعثت پیامبر اکرم (ص) از این الفاظ همان معانی جدید را متوجه می شد. یعنی عرب جاهلی که این کلمات را از معنای اصلی بر این ماهیات منتقل کرد آیا از آن ماهیت صحیحه می فهمید یا اعم)

ما می گوییم عنوان بحث هر چند شامل دو قول اول نیست ولی ملاک بحث آن دو را نیز شامل می شود. به این بیان که در قول اول می گوییم باقلانی می گوید: صلاة اکنون هم به معنای دعا است و پیامبر اکرم (ص) آن را به معنای دعا به کار برد. غایة ما فی الباب او مصداق جدیدی از دعا را که عرب از آن بی خبر بود ارائه کرد. پیامبر اکرم (ص) تصور در مفهوم نکرد ولی در مصداق تصرف کرد (به شکل تعدد دال و مدلول به این گونه که اول فرمود: صلوا و همه از آن دعا کردن فهمیدند و بعد که اضافه کرد: کما رایتمونی اصلی دال جدید و مدلول جدیدی را نشان داد.) از این رو طبق این قول می توان گفت که آیا دال دوم که مصداق جدیدی را مطرح کرد اشاره به مصداق صحیح بود یا اعم از صحیح و فاسد. به گونه ای که بعدها که پیامبر اکرم (ص) کلمه ی صلاة را استعمال کرده است تابع دال دوم باشد و استعمال اول پیامبر اکرم (ص) در مورد این دال الگو برای استعمالات بعدی است یعنی اگر پیامبر اکرم (ص) در ابتدا آن را در صحیح به کار برد استعمال بعدی ایشان هم تابع همان است و هکذا اگر اولی را در اعم به کار برده باشد.

اما قول دوم می گوید: پیامبر اکرم سیزده سال در مکه و ده سال در مدینه صلاة را مجازا در معنای نماز استعمال کرد و بعد از رحلت ایشان این لفظ حقیقت متشرعه شد. این قول هم می تواند داخل در بحث باشد به این بیان که بین معنای لغوی و نماز باید رابطه باشد تا بتوان دعا را مجازا در صلاة به کار برد از این رو پیامبر اکرم (ص) این علاقه را بین دعا و نماز صحیح ملاحظه کرد یا بین دعا و نماز اعم از صحیح و فاسد به گونه ای که در مرحله ی اول به هر شک استعمال کرده است همان تا آخر عمر ایشان باقی باشد.

 

المطلب الثانی: معنای صحیح و فاسد چیست؟

محقق خراسانی بدون مراجعه به کتب لغت به بررسی معانی این دو مبادرت می ورزد و می گوید: صحت به معنای تمام است و فاسد به معنای ناتمام و ناقص است.

بعد اضافه می کند: فقها در معنای صحیح گفته اند که نماز صحیح چیزی است که احتیاج به اعاده و قضا نداشته باشد. متکلمین می گویند: صحیح و فاسد به معنای موافقت و مخالفت شریعت است.

بعد محقق خراسانی سعی در جمع بین این اقوال می کند و می گوید: هر کس از دید خود به دو لفظ نظر کرده است. فقیه به دید اعاده و عدم آن به صحیح می بیند و در نتیجه صحیح را به معنای مسقط قضا و اعاده می بیند. متکلم کاری به اعاده ندارد بلکه او از خداوند و صفات و افعال او بحث می کند. یکی از افعال خداوند ثواب و عقاب است بنابراین متکلم به مطابقت عمل با شریعت و عدم آن نظر دارد تا بتواند ثواب یا عقاب را بر آن بار کند.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo