< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

90/08/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تنصیص اهل لغت، تعارض احوال و حقیقت شرعیه

یکی از وسائل شناسایی موضوع له از غیر آن تنصیص اهل لغت می باشد. علماء غالبا این علامت را قبول نکرده اند و آن را علامت شناسائی حقیقت از مجاز نمی دانند. شیخ انصاری پرچم دار این نظریه است و آنجا که حجیت قول لغوی را بحث می کند می گوید: قول لغوی حجت نیست زیرا اهل لغت موارد استعمال را بیان می کنند نه صرف موضوع له را و حال آنکه استعمال اعم از حقیقت است. مثلا در کتاب قاموس آمده است که کتاب وطن یا صعید در این موارد به کار رفته است که اکثر آن موارد استعمال است و حال آنکه فقیه به دنبال موضوع له است.

البته شیخ انصاری در آخر عمر حاشیه ای دارد و تقریبا سعی دارد از این نظر بر گردد.

یلاحظ علیه: این نظریه صحیح نیست زیرا کتبی که در لغت است بر دو قسم است. بعضی از آنها موارد استعمال را ذکر می کنند. مانند لسان العرب، نوشته ی ابن منظور مصری (متولد سال 707) به دنبال آن قاموس فیروزآبادی است و هکذا نهایه ی ابن اثیر، مجمع البحرین تألیف طریحی و امثال آن موارد استعمال را بیان می کنند. از این رو این کتب لغت به کار فقیه نمی آید. زیرا استعمال اعم از حقیقت و مجاز است.

در مقابل، کتب لغت دیگری وجود دارند که برای بیان موضوع له تدوین شده اند. ابتدا موضوع را بیان می کنند و بعد معانی ای که از آنها مشتق می شود را ذکر می کنند. از این قسم کتاب های لغت، مقاییس ابن فارس را می توان نام برد که ابتدا لفظ را ذکر می کند و بعد مثلا می گوید: لهذا اللفظ اصل واحد. بعد معانی دیگری که متفرع بر این معنا هستند را ذکر می کند که گاه حقیقت هستند و گاه مجاز.

مثلا ابن فارس در معنای قضاء می گوید: هذا اللفظ له اصل واحد و حال آنکه شهید ثانی در شرح لمعه برای قضاء ده معنا ذکر می کند مانند صنع، حتم، بیان، موت، بلوغ النهایة، العهد، الایصاء، الاداء و غیره. واقعیت این است که این ده معنا همه به یک معنای اصلی بر می گردد و ما بقی مشتقات آن معنای اصلی هستند.

در کتاب المقاییس آمده است: له اصل واحد و هو کل فعل متقن.

مثلا در قرآن آمده است: ﴿وَ قَضى‌ رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاه‌ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا﴾[1] قضی در این آیه به معنای فعل متقن است یعنی حکم خداوند در این مورد تغییر پذیر نیست.

هکذا در آیه ی ﴿فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماوات﴾[2] علامت این است که فعل خداوند در این مورد فعلی است متقن.

در مورد مرگ هم می گویند:﴿فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‌ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِر﴾[3] یعنی مرگ مری است اجتناب ناپذیر.

مثالی دیگر: وحی

وحی در قرآن در چهار معنا به کار رفته است و باید دید که آیا برای آنها اصل واحد وجود دارد یا نه.

الاشارة السریعة: ﴿فَأَوْحى‌ إِلَيْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُكْرَةً وَ عَشِيًّا﴾[4] خداوند به زکریا که نود سال دارد و همسرش که پیر و نازا است وعده داد که که فرزندی به آنها می دهد و علامت آن این بود که زکریا تا سه روز قادر به تکلم کردن با مردم نبود. مردم منتظر بودند که زکریا بیاید و آنها نمازشان را با او بخوانند. زکریا بیرون آمد و به آنها اشاره که خودتان نمازتان را بخوانید.

صوت خفی: ﴿وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحي‌ بَعْضُهُمْ إِلى‌ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورا﴾ این آیه نشان می دهد که همه ی انبیاء دارای دشمن بودند و اگر کسی دشمن دارد نباید ناراحت باشد. این دشمنان آهسته همدیگر را خبر می کردند.

القاء بر قلب: ﴿وَ أَوْحَيْنا إِلى‌ أُمِّ مُوسى‌ أَنْ أَرْضِعيهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقيهِ فِي الْيَم‌﴾[5] یعنی بر قلب مادر موسی این مسأله را القاء کردیم.

تسخیر: ﴿وَ أَوْحى‌ في‌ كُلِّ سَماءٍ أَمْرَها﴾[6] یعنی آسمان ها را تسخیر کرد که هر کدام کار خود را انجام دهند.

با مراجعه به کتب اصیل می بینیم که وحی یک معنا بیشتر ندارد و آن کلامی خفی است که حتی لازم نیست از جنس لفظ باشد و همه ی موارد فوق مشتقات آن معنا هستند. اشار، القاء بر قلب و سایر موارد همه از باب کلام خفی است.

بنابراین برای دیدن معنای اصلی باید به مقاییس یا اساس اللغة نوشته ی زمخشری مراجعه کرد.

و ههنا نکتة اخری: اگر انسان با کتب لغت انس بگیرد و مراجعه ی آن به کتب لغت زیاد باشد به تدریج می تواند با دقت و تفکر، معنای اصلی را به دست آورد.

بحث مفصل تر در مورد اهل لغت را در مباحث ظن در حجیت قول لغوی بحث می کنند. عجیب این است که غالبا قول لغوی را حجت نمی دانند ولی در مقام عمل همه به کتب لغت مراجعه می کنند.

الامر الثامن فی تعارض الاحوال: حالت هایی که بر لفظ عارض می شود عبارت است از: التجوز، التخصص، التعیین، الاشتراک، النقل و الاضمار

مثلا در قرآن آمده است: ﴿اسئل القریة﴾ و می دانیم قریه قابل سؤال نیست. گفته شده است که احد الامرین را باید به کار ببریم یا اینکه بگوییم اضماری در کار است و مراد اهل قریه می باشد و یا اینکه مرتکب مجاز شویم و بگوییم مراد از قریة اشخاص قریه است. حال اگر امر دائر بین اضمار و مجاز شود کدام را باید مقدم کنیم؟ صاحب قوانین و دیگران وجوه متعددی را بر تقدم هر یک بیان کرده اند. صاحب قوانین پانزده صورت برای تعارض احوال ذکر می کند: به این گونه که تجوز را با پنج تای بعدی هر کدام مقایسه کرده است. بعد تخصیص را با چهار تا، بعد تقیید را به سه تا و هکذا اشتراک را به دو تا و نقل را با اضمار. روی هم رفته پانزده صورت می شود. صاحب قوانین دلیل هایی عقلی بر تقدم هر کدام هنگام تعارض بیان می کند.

محقق خراسانی می فرماید: این مبحث را باید از اصول بیرون کرد. زیرا وجوهی که در تعارض احوال بیان می شود غالبا وجوهی است عقلیة و وجوه عقلیة ظهور ساز نیست. ما به دنبال ظهور عرفی هستیم. یعنی فردی که در میان مردم بزرگ شده است ظهور را از آن بفهمد.

الامر التاسع: فی الحقیقة الشرعیة

برای این بحث و هکذا بحثی که در آینده مطرح می کنیم که آیا الفاظ عبادات و معاملات بر صحیح وضع شده است یا اعم از آنچه قبلا خواندیم استفاده می کنیم و آن اینکه تبادر و صحة حمل علامت حقیقت است.

مقدمة: آیا شارع مقدس به مردم گفته است من لفظ صلاة را از معنای دعا به این حقیقت شرعیة نقل می دهم یا اینکه شارع صلاة را در ابتدا در معنای جدید مجازا به کار برد زیرا بین معنای حقیقی (که دعا است) و معنای مجازی (که نماز است) رابطه ای وجود داشته است. بعد به سبب کثرت استعمال حقیقت متشرعه به وجود آمد.

باید دید آیا حقیقت شرعیة صحیح است که پیامبر اکرم (ص) صریحا آن را در معنای جدید وضع کرد و یا حقیقت متشرعه صحیح است یعنی در لسان مسلمین بر اثر کثرت استعمال به معنای جدید منتقل شد.

هکذا در بحث آیند که می گوییم آیا الفاظ صلاة و بیع بر صحیح وضع شده است یا بر اعم از صحیح و فاسد.

ما هیچ کدام را قبول نداریم و می خواهیم از بحثی که در تبادر مطرح کردیم استفاده کنیم و معتقد هستیم این الفاظ قبل از رسول خدا (ص) در میان عرب بود و در همین ماهیات به کار می رفت.

ان شاء الله خواهیم گفت که هم بعید است پیامبر اکرم (ص) این الفاظ را صریحا بر معانی جدید وضع کرده باشد و هم بعید است که سیزده سال پیامبر صلاة را در ارکان مخصوص استعمال کرده باشد و همچنان لفظ صلاة در این ارکان مخصوص مجاز باشد.

ما قائل هستیم این الفاظ در معانی جدیدی وضع نشده است بلکه همان معنای قبلی را اصلاح کرد.

ان شاء الله در جلسه ی بعد این نظریه را شرح می دهیم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo