< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

90/07/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اقسام وضع

الجهة الرابعة: فی اقسام الوضع و مناشئه

اما اقسام وضع: چهارگونه وضع داریم و ملاک آنها این است که کسی که لفظی را بر معنایی وضع می کند باید ابتدا معنا را تصور کند. حال آن معنای متصور گاهی عام است و گاهی خاص می باشد. جایی که معنای متصور عام است گاه همان معنا موضوع له هم می باشد مثل جایی که ما انسان را بر حیوان ناطق وضع می کنیم هم حیوان ناطق را تصور می کنیم و هم بر همان حیوان ناطق وضع می کنیم و گاهی معنای متصور چیزی و موضوع له چیز دیگر است مثلا لفظ (هذا) هنگام وضع کردن تصور می شود که برای هر مفرد مذکر وضع شود ولی آن را بر فرد فرد وضع می کنیم. (متصور در اینجا مفرد مذکر است ولی موضوع له مصادیق مفرد مذکر است.) از این رو:

وضع عام و موضوع له عام: (هم متصور و هم موضوع له عام می باشند.) مانند انسان نسبت به حیوان ناطق

وضع خاص و موضوع له خاص: (متصور و موضوع له خاص می باشد) مانند وضع نام حسین برای فلان کودک.

وضع عام و موضوع له خاص: (متصور عام و موضوع له خاص می باشد) مانند هذا

وضع خاص و موضوع له عام: (متصور خاص است و موضوع له عام) مثال: یک متر مساوی صد سانت است. کسی که مخترع این مقیاس است شمشی از طلا که به این اندازه است در دست دارد و می گوید من کلمه ی متر را وضع کرده ام به هر چیزی که مقدارش با این شمشی که در دست من است مساوی باشد. در این مثال متصور خاص است و همان شمش طلا است ولی موضوع له هر اندازه ای است که مساوی با آن شمش طلا باشد.

خلاصه اینکه معیار بر اینکه وضع عام است یا خاص این است که المتصور اذا کان عاما وضع هم عام می شود و اگر متصور خاص باشد وضع نیز خاص می گردد و در مورد عام هم گاه همان عام متصور موضوع له است و گاه مصدایق آن.

اذا علمت هذا فاعلم اتفق العلماء که دو مورد اول کاملا امکان پذیر است ولی در سومی و چهارمی بحث است.

محقق خراسانی قائل است سومی ممکن است ولی چهارمی امکان ندارد.

اما سومی (وضع عام و موضوع له خاص) امکان دارد: لان العام آلة للحاظ افراد و وجه من وجوهه و معرفة الشیء بوجه معرفة بوجه.

توضیح ذلک: اگر وضع عام باشد این عام، آلت برای تصور افراد و وجهی از وجوه افراد می باشد و شناسائی شیء بوجه خود یک نوع شناخت است. از این رو مفرد مذکر مرآتی است برای ملیون ها مصداقی که در خارج است و حتی حیوان ناطق هم مرآة برای میلیون ها انسان است. از این رو چه مانعی دارد که ما عام را تصور کنیم ولی به جای آنکه آن را بر کلی وضع کنیم آن را بر مصادیق باز کنیم. مانعی در کار نیست زیرا از دریچه ی عام اجمالا افراد را می بینیم (بله تفصیلا نمی توانیم افراد را ببینیم).

اضافه می کنیم: که در حروف هم می گویند که من برای ابتداء های جزئی وضع شده است زیرا یک تصور کلی وجود دارد به نام الابتداء و آن را بر مصادیق و ابتداءهای خارجی وضع می کنند.

امام قدس سره در تهذیب الاصول به این استدلال اشکال دارد و آن اینکه می فرماید: شما می گویید مفرد مذکر حاکی از افراد است. می گوییم: حکایت، فرع وضع است و از این رو می پرسیم که مفرد مذکر را بر جامع وضع کرده اند یا بر افراد؟ اگر بگویید بر افراد وضع شده است این خلف فرض است زیرا در هذا فرض این است که وضع عام می باشد و در نتیجه باید بگویید بر جامع وضع کرده اند از این رو مفرد مذکر هم از همان جامع حکایت می کند نه از افراد. بنابراین از جامع، همان جامع فهمیده می شود نه خصوصیات خارجی.

اساس استدلال ایشان بر این عبارت است: الدلالة فرع الوضع.

برخی از بزرگان نجف از اشکال امام قدس سره جواب داده اند و آن اینکه آیا عام در خارج، با مصادیق متحد است یا نه. در جواب می گوییم متحد است. از این رو عام که با افراد متحد است قهرا از آن حکایت می کند.

امام قدس سره از این اشکال جواب داده اند و آن اینکه میزان در حکایت اتحاد نیست و الا عرض هم در خارج با جوهر متحد است ولی هر وقت بگوییم سفیدی، عمامه به نظر نمی رسد.

ثم ان الشهید الصدر برای رفع این اشکال بیان دیگری ارائه کرده است.

ایشان در البحوث فی المسائل الاصولیة می فرماید: ما می توانیم از دریچه ی عام افراد را مشاهده کنیم و آن اینکه مفهوم ابتداء را مثلا از افراد خارجی و ابتداءهایی که در خارج است انتزاع کرده ایم از این رو منتزع می تواند از منشاء انتزاعش حکایت کند.

با این بیان قسم سوم قابل تحقق است و آن اینکه وضع عام است زیرا متصور ما عام می باشد و موضوع له خاص است زیرا موضوع له همان منشأ انتزاع ها می باشد.

یلاحظ علیه: ابتداء را از چه چیز انتزاع می کنیم؟ آیا از جهات مشترک انتزاع می کنیم یا از افراد با خصوصیات؟ به عبارت دیگر آیا متصور ما که همان ابتدائیت است از جهت مشترک بین افراد انتزاع می کنیم یا اینکه علاوه بر جهت انتزاع خصوصیات هم جزء منشأ انتزاع است؟

واضح است که ابتدائیت را از جهت مشترک انتزاع می کنیم نه از جهت مشترک به ضمیمه ی خصوصیاتی که در خارج است. ما هرچند ابتداء و یا مفرد مذکر را از خارج گرفتیم ولی آن دو را از وجه مشترکی که در بین افراد در خارج بود اخذ کرده ایم و خصوصیات را اسقاط کرده ایم. از این رو عام نمی تواند بر افراد و بر خصوصیات خارجی دلالت کند.

آقا ضیاء عراقی بیان دارد که بر اساس آن، اشکال امام قدس سره رفع می شود ان شاء الله آن را در جلسه ی بعد مطرح می کنیم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo