< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

90/03/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تقلید از اعلم

 گفتیم تقلید از اعلم سه صورت دارد.

 صورت اول این است علم داریم فتاوای اعلم با عالم یکی باشد. این صورت جای بحث ندارد.

 صورت دوم جایی است که فتاوای آن دو با هم فرق دارد. در اینجا قائل شدیم که باید از اعلم تقلید کرد.

 صورت سوم آن است که نمی دانیم فتاوای آن دو با هم فرق دارد یا نه.

 ما در صورت سوم معتقد هستیم تقلید از اعلم واجب نیست و می توان به عالم هم مراجعه کرد.

 اصل عقلی در مسئله ی قبلی این بود که رأی هیچ کس بر دیگری واجب نیست مکه رأی خداوند. از این اصل تقلید از علم خارج شده است.

 این اصل عقلی در صورت سوم هم جاری می شود زیرا قول عالم مشکوک الحجیة است و قول اعلم قطعی الحجیة و عقل می گوید اذا دار الامر بینهما باید قطعی الحجیة را اخذ کرد.

 به تعبیر دیگر تقلید اعلم یقینا عند الله عذر می باشد ولی در تقلید از غیر اعلم به این علم پیدا نمی کنیم.

 بنابراین از نظر حکم عقلی این مسئله با مسئله ی قبل یکسان بود. اما از جهت دیگری بین این دو مسئله فرق است و آن اینکه اطلاقات آیات سؤال و نفر هرچند شامل صورت مخالفت قول عالم با اعلم نیست اما صورتی که علم به مخالفت نداریم را شامل می شود. از این رو این آیات صورت سوم را شامل می شود.

 از این رو گفته شده است که در مسئله ی دوم مقتضی وجود ندارد ولی در مسئله ی سوم وجود دارد (مقتضی همان اطلاق آیات است.)

 علاوه بر آیات، روایات ارجاعیه هم به همین گونه است. این روایات که می گوید به سراغ محمد بن مسلم و دیگران بروید ناظر به صورتی که علم به مخالفت داریم نیست ولی صورتی که علم به مخالفت نداریم را شامل می شود. از این رو اگر در منطقه ای عالم و اعلم وجود دارد و ما علم به مخالفت بین فتاوای آن دو نداریم و به عبارت دیگر شک در مخالفت داریم به نظر ما می شود از عالم هم تقلید کرد و مقتضی در تقلید از هر دو وجود دارد.

ان قلت: سیره ی عقلاء این بود که در مهام الامور این بود که به افضل مراجعه می کردند.

قلت: سیره هم مانند آیات و روایات است و در جایی است که بین عالم و اعلم به اختلاف داشته باشیم که در این صورت به اعلم مراجعه می کنند ولی اگر این علم نباشد سیره ای بر رجوع به اعلم وجود ندارد. اگر لازم باشد مردم در همه ی موارد به اعلم مراجعه کنند لازم می آید که مثلا تمام دکترهای غیر متخصص و مفضول بی کار باشند. و هکذا بین مهندس ها فقط به یک نفر مراجعه کنند و بقیه را کنار بگذارند.

 حتی ائمه علیهم السلام هم افراد را به کسانی ارجاع می دانند که از آنها عالم تر هم بود ولی چون علم به اختلاف بین آنها نبود این کار بلا مانع بود.

وجوب الفحص عن الاعلم:

 این بحث در این است که آیا فحص از اعلم واجب است یا نه؟ از آنجا که در مسئله ی دوم قائل به تقلید از اعلم شدیم این بحث مطرح می شود فنقول:

ههنا صور اربع:

الصورة الاولی: عدم العلم بالتفاضل و الاختلاف. علم نداریم که در میان آنها عالم و عالمی وجود دارد یا اینکه همه عالم و در یک سطح هستند. همچنین علم به اختلاف بین آنها هم نداریم.

 در این صورت تقلید از اعلم واجب نیست و فحص هم واجب نیست. علت آن این است که علم به برتری و اختلاف نداریم از این رو فحص معنا ندارد. فحص در جایی است که حکم منجزی در کار باشد و ما در این صورت علم به حکم منجز نداریم.

الصورة الثانیة: هم علم به برتری یکی بر دیگران داریم و هم علم به اختلاف در فتوا.

 در این صورت واضح است که فحص واجب می باشد. در مبحث اشتغال در لزوم فحص و عدم آن خواندیم که فحص در شبهه ی بدویه لازم نیست ولی در اطراف علم اجمالی واجب است زیرا در اولی حکم منجز نیست ولی در اطراف علم اجمالی حکم منجز وجود دارد در نتیجه فحص هم واجب می باشد.

الصورة الثالثة: علم به برتری داریم اما علم به اختلاف فتوا در میان آنها نداریم.

 این صورت همان صورت سومی است که در ابتدای بحث امروز مطرح کردیم و گفتیم تقلید از اعلم در آن واجب نیست از این رو پس فحص از اعلم هم واجب نمی باشد.

الصورة الرابعة: علم به برتری نداریم اما علم به اختلاف نداریم.

 در این صورت بعید نیست قائل به وجوب فحص شویم زیرا آن دو نفر که با هم اختلاف دارند اگر هر دو متساوی باشند تقلید از هر جایز است ولی اگر یکی از آنها اعلم باشد تقلید از آن واجب می باشد و چون واقع بین تساوی و برتری مردد است عقل می گوید باید فحص کنی تا به حکم منجز دست یابی.

مسئلة: اگر کسی از مجتهد اعلم تقلید کرده است ولی متاسفانه به دلائلی اعلم، عالم شد و مجتهد عالم، اعلم شد آیا من باید به تقلید خودم باقی بمانم یا نه.

 ههنا اقوال ثلاثة:

قول اول: به همان مجتهد اعلم که الان عالم شده است باقی باشد زیرا استصحاب می کنیم و می گوییم سابقا قول او حجت بود الان هم حجت است.

قول دوم: باید به عالم که الان اعلم شده است مراجعه کرد زیرا همان دلیلی که می گفت باید از اعلم تقلید کرد الان هم می گوید باید از اعلم تقلید کرد.

قول سوم: قائل به تخییر می شویم زیرا این از باب دوران امر بین المحذورین است یعنی نمی دانیم بقاء واجب است یا بقاء حرام است. در این حال مخیر هستیم.

نقول: ما قول دوم را انتخاب می کنیم زیرا دلیل اول به استصحاب روی می آورد و حال آنکه استصحاب در جایی است که دلیل اجتهادی در کار نباشد و حال آنکه دلیل اجتهادی وجود دارد.

 سومی هم گفت این از باب دوران امر بین المحذورین است و ما می گوییم چنین نیست زیرا دلیل بر تقلید از اعلم وجود دارد. بنابراین باید به مجتهد اعلم جدید رجوع کرد.

مطلب دیگر این است که آیا می توان به تبعیض در تقلید قائل شد یعنی از یک مجتهد در باب معاملات تقلید کنیم و از مجتهد دیگر در باب عبادات و از مجتهد سوم در مورد احوال شخصی مانند طلاق و عتاق و از مجتهد چهارمی در مورد احکام سیاسی اسلام مانند حقوق و دیات و غیره؟

نقول: مجتهدین الان با مجتهدین زمان سابق فرق دارد. مجتهدین سابق با این همه اختلافات فرهنگی و محیطی و وسائل گوناگون که هر یکی از آنها احتیاج به مطالعه دارد مواجه نبوده است. الان یک انسان نمی تواند در همه ی این مسائل اعلم باشد.

 از اینها گذشته ذوق اجتهاد در عبادات و معاملات و سایر موارد مختلف است. در ابواب عبادات فرد باید روایات را ببیند، رجال سند را بشناسد و اموری از این قبیل ولی در باب معاملات نه احتیاج چندانی به رجال و درایه است و نه روایات بسیاری وجود دارد. از این رو فقیهی که به تمامی مبنای لازمه در همه ی این موارد قوی و اعلم باشد به سختی پیدا می شود از این رو بعید نیست که تبعیض در تقلید جایز باشد.

البته باید به مسئله ی دیگری هم توجه داشت و آن اینکه قدرت نظام با مراجع قائم است و اگر مرجع واحد باشد و همه متوجه او باشند او از نفوذ بیشتری برخوردار می شود. مثلا زمان مرحوم بروجردی یک رای بیشتر نبود و شاه هم نمی توانست تخلف کند مثلا شاه می خواست تقسیم اراضی را اعمال کند و آیة الله بروجردی نامه ای به مرحوم بهبهانی نوشت که این کار خلاف شرع است.

 بنابراین اگر ما در تقلید قائل به تبعیض شویم هم کار مجتهد کمتر می شود و هم ما در آن فصل از اعلم تقلید کرده ایم ولی این نکته را که ذکر کردیم هم باید در نظر گرفت که اگر یک مجتهد وجود باشد که مردم همه از او تقلید کنند او از نفوذ بیشتری برخوردار است.

اما تقلید از میت:

 هم باید تقلید ابتدایی از میت و هم تقلید استدامه ای از او را بحث کنیم. هر چند امر اول اجماعی است که تقلید ابتدایی از میت جایز نیست مثلا کسی نمی تواند الان از شیخ انصاری تقلید کند. تقلید استدامه ای به این معنا است که بعد از فوت مجتهد به مجتهد حی مراجعه می کنیم و اگر او اجازه داد می توان از میتی که سابقا از او تقلید می کردیم کما فی السابق تقلید کنیم و این در واقع خود نوعی تقلید از حی است زیرا مجتهد حی به ما اجازه می دهد که در تقلید بر میت باقی باشیم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo