< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

90/03/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: لزوم تقلید از اعلم

 قائلان به اینکه تقلید اعلم واجب است به سه دلیل استدلال کرده اند. دلیل اول اصل عقلی است و آن اینکه رای هیچ کس برای هیچ کس حجت نیست و از این اصل قول فاضل خارج شده است.

دلیل دوم سیره ی عقلاء است زیرا عقلاء در امور مهم آنجا که بدانند بین فاضل و مفضول اختلاف است به سراغ فاضل می روند و با وجود فاضل به مفضول مراجعه نمی کنند و شارع هم این سیره را رد نکرده است (مانند جایی که دو پزشک که یکی بالاتر است و یکی پائین تر دو تشخیص متفاوت در مورد یک بیماری مهم می دهند.) (البته باید به این دو قید توجه داشت: مورد از مهام امور باشد و بین آن دو اختلاف باشد.)

امام قدس سره بر این دلیل اشکالی وارد کرده اند و آن اینکه رجوع به افضل از باب احتیاط است و از این رو الزامی نیست. رجوع به افضل از این باب نیست که عقل حاکم است که با وجود فاضل نوبت به مفضول نمی رسد.

 بعد اضافه می کند که عقلاء در حالی که این سیره را دارند در بسیاری از موارد به این سیره عمل نمی کنند. مثلا مسیر دکتر فاضل دور است ولی مفضول در همسایگی ما است در این هنگام به فاضل مراجعه نمی کنند. این دلیل بر این است که رجوع به افضل از باب احتیاط است که صرفا راجح و مستحب می باشد.

یلاحظ علیه: این سیره از باب احتیاط نیست بلکه از باب الزام عقلی است. اما در این موارد که می بینیم به خاطر اعذار مختلف به سراغ مفضول می روند به خاطر یکی از این دو جهت است: یا مسئله از مسائل مهمی نیست و از مسائلی که خطا در آنجا به انسان صدمه ی قابل توجهی وارد نمی کند. مثلا فرد می خواهد خانه ای بسازد و دو مهندی که یکی خبره تر است وجود دارند ولی خانه اش محقر است زیاد به نوع ساخت آن اهمیت نمی دهد و یا اینکه علم به خلاف ندارد مثلا علم ندارد که پزشکی که مفضول است نظرش با پزشکی که فاضل است فرق دارد. ولی در جایی که هر دو مورد وجود داشته باشند کسی مفضول را به فاضل ترجیح نمی دهد.

دلیل سوم: (این دلیل خیلی خوب نیست) و آن اینکه قول اعلم اقرب به واقع است.

 مخالفین به عدم وجوب تقلید از اعلم این دلیل را رد کرده است و گفته است گاه ممکن است قول مفضول اقرب به واقع باشد چون ممکن است قول او با یکی از علماء اسلام موافق باشد. مثلا ممکن است قول مفضول با قول علامه ی حلی موافق باشد.

یلاحظ علیه: این اشکال وارد نیست زیرا بحث ما در اقربیت داخلی است یعنی اقربیتی که با خود مفتی قائم است ولی اینکه قول او چون موافق با یکی از فقهاء بزرگ هماهنگ است دیگر خارج از بحث است زیرا این مورد اقربیت خارجی است نه داخلی.

 نقول: هر چند ما اشکال مستشکل را رد کردیم ولی با این حال دلیل سوم را قبول نداریم زیرا این اقربیت جزئی است و به آن اعتنا نمی کنند. بله اگر این اقربیت به حدی باشد که قول او را تبدیل به قول مشهور کند در این صورت باید به آن اهمیت داد ولی اگر این اقربیت جزئی باشد نمی توان گفت الزام آور می باشد.

اما دلیل قائلان به تخییر بین فاضل و مفضول:

 ایشان به آیات، روایات ارجاعیه، ارجاع ائمه و سیره ی اصحاب ائمه استدلال کرده اند.

اما استدلال به آیات: قرآن می فرماید: (فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون) این آیه اطلاق دارد و نمی گوید از اهل ذکری که اعلم باشند سؤال کنید. همچنین در آیه ی نفر می خوانیم: (فلینذروا برزگ قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون) این آیه نمی گوید انذار فقط باید از قول فاضل باشد.

یلاحظ علیه: این آیات به صورت معارضه ی قول اعلم با غیر اعلم نظارت ندارد. این آیه منظور به جایی است که اهل ذکر با هم اختلاف ندارند.

استدلال به روایات ارجاعیه: مخالف عین همین استدلال را در ارجاع امام علیه السلام به اصحاب خود کرده اند و گفته اند که امام علیه السلام به چند نفر از اصحاب ارجاع داده است و حال آنکه از آنها اعلم هم وجود داشت اصحاب ائمه درجات مختلف داشتند و امام علیه السلام به همه ارجاع داده است.

یلاحظ علیه: همان جواب قبلی در اینجا هم پیاده می شود و آن اینکه روایات ارجاعیه ناظر به مقام تعارض به دو نفر نیست.

 به عبارت دیگر این روایات مطلق نیست که بشود به آنها استدلال کرد که حتی اگر بین فاضل و مفضول اختلاف بود باز هم می توان به مفضول مراجعه کرد. این روایات در مقام بیان صورت تعارض نیست تا اطلاق داشته باشد.

استدلال به سیره ی ائمه و ارجاع ایشان: سیره ی ائمه این بود که افراد را به شاگردان خود ارجاع می دادند که دیگران از آنها سؤالات خود را از آنها بپرسند. (این غیر از دلیل دوم است در دلیل دوم به روایات ارجاعیه تمسک می کردیم و در این دلیل به سیره ی ائمه تمسک می کنیم که مردم را به اصحاب خود ارجاع می دادند و هرگز نمی گفتند که حتما باید به سراغ اعلم روید.)

یلاحظ علیه: ائمه که ارجاع می دادند آیا در جایی بود که خود اصحابش با هم اختلاف دارند و با این حال به آنها ارجاع می دادند یا نه؟ لعل ارجاع ائمه علیهم السلام مربوط به طبیعت قضیه بود یعنی برای سؤال نزد علماء بروید. با بررسی اخبار به این نتیجه می رسیم که نظر ائمه به این بود که افراد دنبال طاغوت نروند و در عوض به شاگردان خودشان مراجعه کنند و این سیره ناظر به مقام تعارض بین اصحاب نبود تا به آن استدلال شود که به غیر اعلم هم ارجاع می دادند و در نتیجه با وجود اعلم تقلید از او هم جایز است.

اما استدلال به سیره ی اصحاب ائمه: نوع مردم با وجود فاضل به افضل مراجعه می کنند.

یلاحظ علیه: آیا ایشان در صورت علم به اختلاف و در مهام امور هم به مفضول مراجعه می کردند؟ این امر ثابت نیست.

 دلیل پنجمی هم ارائه شده است: تشخیص اعلم مشکل است و عمل به تقلید از اعلم مشکل تر.

 اما در مورد تشخیص اعلم بعدا بحث می کنیم و خواهیم دید تشخیص او مشکل نیست. اما در مورد عمل به تقلید از اعلم چون در زمان های قبل تلگراف و دسترسی به مجتهد اعلم سخت بود و هر کس به عالم شهر خود علم می کرد.

یلاحظ علیه: در زمان قدیم می شد به این استدلال تمسک کرد ولی در زمان ما تقلید از اعلم هیچ عسری ندارد.

اما در مورد مشکل نبودن تشخیص اعلم: اولا اعلم به معنای اکثر علما نیست بلکه اعلم عبارت است از کسی که خبرویت بیشتری در فقه دارد و به عبارت دیگر: اقوی ملکة، اکثر خبرة، اعرف بدقائق الفقه و مبانی الاستنباط.

 مثال: زنی فوت کرده است و اولادی ندارد و یک شوهر و دو خواهر دارد که از او ارث می برند. شوهر نصف می برد و دو خواهر هم دو ثلث. دو ثلث می شود چهار ثلث و نصف ما ترک هم می شود سه ثلث و نیم. واضح است که مالی وجود ندارد که هفت ثلث و نیم بشود.

 اگر این مسئله را دست انسان خبره ندهیم می گوید از هر دو طرف این مقدار ما زاد را کم کنید. از این رو عمر بن خطاب به همین عمل کرد و گفت مال شش ثلث دارد و ما زاد را بر خواهران و بر زوج کم کنیم.

 مردم به سراغ ابن عباس رفتند که خبرویت بیشتری داشت او گفت قرآن مجید دو نوع وارث معرفی کرده است یکی وارثی است که در یک حالت یک چیز ارث می برد و در حالت دوم چیز دیگر (وارثانی داریم که اگر از درجه ی خود پایین آیند باز برای آنها سهمی هست مانند زوج که اگر زوجه فرزند ندارد نصف می برد و اگر دارد ربع او اگر نصف پائین آید باز فریضه اش در قرآن هست. این نشان می دهد که اسلام برای زوج اهتمام بیشتری دارد که دو فرض برای او معین کرده است.

 ولی وارثی هم داریم که در قرآن فقط یک فرض دارد مانند خواهران. مثلا یک خواهر نصف می برد و دو خواهر ثلثان و فریضه ی دیگری هم ندارند. از این رو اینها از باقیمانده ارث نمی برند ولی زوج می برد.

 تا اینجا معنای اعلم واضح شد. حال اگر کسی می گوید شناخت اعلم مشکل است می گوییم پس از کجا امام معصوم را می شناسید. اگر بگویید وسائلی در کار نیست تا انسان سراسر جهان را بگردد و اعلم را پیدا کند.

 در جواب می گوییم اگر چنین است می توان به اعلم منطقه ی خود مراجعه کرد هر چند در ما نحن فیه جهان به شکل یک دهکده شده و شناخت اعلم راحت است و اگر دسترسی به اعلم سخت است می گوییم به راحتی می توان به توضیح المسائل او مراجعه کرد.

بقیت هنا کلیمة: گفته شده است در زمان ائمه اجتهادی در کار نبوده است. در کتابی که از امام قدس سره تحت عنوان الرسائل چاپ شده است دلائل بسیاری برای وجود اجتهاد در زمان ائمه ارائه شده است.

 مثلا ابن ابی یعفور از امام علیه السلام سؤال می کند (مِنْ أَيْنَ عَلِمْتَ وَ قُلْتَ إِنَّ الْمَسْحَ بِبَعْضِ الرَّأْس‌) امام علیه السلام در جواب می فرماید: (لمکان الباء) زیرا خداوند می فرماید: (فامسحوا برؤسکم) یعنی امسحوا خود متعدی است و برای تعدی به باء احتیاج ندارد و مراد از باء تبعیضیه است یعنی باید بعضی از سر را مسح کرد.

 همچنین راوی از امام علیه السلام سؤال می کند: که از کجا می فرمایید قصر واجب است زیرا خداوند می فرماید: (وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاة) و لا جناح دلالت بر استحباب دارد.امام علیه السلام در جواب می فرماید: این مانند (لا جناح) در مورد سعی است (فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما) و حال آنکه همه قائل هستند سعی واجب است.

 در کتاب ارث کافی در عرض چند صفحه فتاوای زراره در مورد ارث نقل شده است. از این رو اجتهاد از زمان اهل بیت بوده و تا به امروز همچنان تکامل یافته است. (همانند سایر علوم)

سؤال دیگر این است که چرا ائمه یک فقه از اول طهارت تا آخر دیات ننوشتند تا مردم راحت شوند. کسی این سؤال را از امام قدس سره پرسید و ایشان در جواب گفت: اگر امام علیه السلام این کار را می کرد اسلام خاموش می شد و فقه از بین می رفت. آنی که علم را زنده کرده است همین مباحث فقهی و ان قلت و ان قلت ها است.

 ان شاء الله فردا به بحث تقلید ابتدایی و استدامه ای از میت می پردازیم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo