< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

89/12/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مراد از غیر در قاعده ی تجاوز

 بحث در این بود که اگر قاعده ی تجاوز دخول در غیر را شرط بدانیم مراد از غیر چیست. در جلسه ی قبل چهار نظریه را بیان کردیم و از میان آنها دو نظریه را بررسی نمودیم. در بیان نظریه ی دوم گفتیم که شیخ انصاری قائل است که مراد از غیر واجبات بعدی نماز است (نه مستحبات نماز و نه مقدمات واجب)

 مرحوم شیخ به دو روایت استناد می کند و یکی از آنها روایت اسماعیل بن جابر است

 باب 13 از ابواب رکوع

 ح 4: ِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ قَالَ (قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع) إِنْ شَكَّ فِي الرُّكُوعِ بَعْدَ مَا سَجَدَ فَلْيَمْضِ وَ إِنْ شَكَّ فِي السُّجُودِ بَعْدَ مَا قَامَ فَلْيَمْضِ كُلُّ شَيْ‌ءٍ شَكَّ فِيهِ مِمَّا قَدْ جَاوَزَهُ وَ دَخَلَ فِي غَيْرِهِ فَلْيَمْضِ عَلَيْهِ در این روایت امام علیه السلام می فرماید اگر بعد از اینکه در سجده است در رکوع شک کند نباید اعتنا کند و این نشان می دهد که بیان رکوع و سجده غیری وجود ندارد بنابراین اگر هوی به سمت سجده به معنای دخول در غیر بود امام علیه السلام می بایست آن را غیر می دانست و حال آنکه سجده را عمل بعدی می داند. همچنین حضرت می فرماید بعد از ایستادن اگر در سجده شک کند نباید به آن اعتنا کند و اگر بلند شدن به معنای دخول در غیر بود امام می بایست آنها را متذکر می شد.

 بنابراین مراد از غیر عمل واجب بعدی است نه مقدمه ی واجب و یا عمل مستحب.

 روایت دیگری که شیخ به آن تمسک می کند روایت زراره است. بله در روایت زراره مثال در کلام ذکر نشده است و خود زراره مثال می زند.

 : باب 23 از ابواب خلل

 ح 1: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ شَكَّ فِي الْأَذَانِ وَ قَدْ دَخَلَ فِي الْإِقَامَةِ قَالَ يَمْضِي قُلْتُ رَجُلٌ شَكَّ فِي الْأَذَانِ وَ الْإِقَامَةِ وَ قَدْ كَبَّرَ قَالَ يَمْضِي قُلْتُ رَجُلٌ شَكَّ فِي التَّكْبِيرِ وَ قَدْ قَرَأَ قَالَ يَمْضِي قُلْتُ شَكَّ فِي الْقِرَاءَةِ وَ قَدْ رَكَعَ قَالَ يَمْضِي قُلْتُ شَكَّ فِي الرُّكُوعِ وَ قَدْ سَجَدَ قَالَ يَمْضِي عَلَى صَلَاتِهِ ثُمَّ قَالَ يَا زُرَارَةُ إِذَا خَرَجْتَ مِنْ شَيْ‌ءٍ ثُمَّ دَخَلْتَ فِي غَيْرِهِ فَشَكُّكَ لَيْسَ بِشَيْ‌ءٍ یلاحظ علیه: در کلام شیخ سه نظر وجود دارد:

اولا: این جواب نقضی است و آن اینکه روایتی است که حضرت در آن به هویّ اکتفا کرده است:

 باب 13 از ابواب رکوع

 ح 6: عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ أَهْوَى إِلَى السُّجُودِ فَلَمْ يَدْرِ أَ رَكَعَ أَمْ لَمْ يَرْكَعْ قَالَ قَدْ رَكَعَ همچنین در روایت فضیل بن یسار آمده است:

 ح 3: عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبَانٍ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَسْتَتِمُّ قَائِماً (یعنی در حال بلند شدن هستم) فَلَا أَدْرِي رَكَعْتُ أَمْ لَا قَالَ بَلَى قَدْ رَكَعْتَ فَامْضِ فِي صَلَاتِكَ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنَ الشَّيْطَانِ

 در این روایت هم استتمام در حال قیام به معنای دخول در غیر می باشد.

ثانیا: شیخ انصاری به دو روایت استدلال کرده است: یکی روایت اسماعیل بن جابر و یکی روایت زراره و حال آنکه در روایت زراره قید در کلام امام ذکر نشده است و راوی چون معصوم نیست و نمی دانست هوی کافی است یا نه از این رو فقط روی سجده انگشت گذاشته است از این رو نمی توان از کلام او استفاده کرد که هویّ غیر نیست.

ثالثا: علت اینکه امام علیه السلام هویّ و با نهوض را مطرح نکرد به دلیل این بود که شک در این موارد نادر است. زیرا کمتر کسی پیدا می شود که در حال هویّ شک کند رکوع انجام داده است یا نه.

 (بعد می گوییم که جواب سوم خود ایجاد مشکل دیگری می کند.)

ان قلت: در بعضی از روایات است که اگر کسی در سجده بعد از آنکه سرش را بلند کرده است شک کند او باید برگردد.

 باب 15 از ابواب سجود

 ح 6: عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ رَفَعَ رَأْسَهُ عَنِ السُّجُودِ فَشَكَّ قَبْلَ أَنْ يَسْتَوِيَ جَالِساً فَلَمْ يَدْرِ أَ سَجَدَ أَمْ لَمْ يَسْجُدْ قَالَ يَسْجُدُ قُلْتُ فَرَجُلٌ نَهَضَ مِنْ سُجُودِهِ فَشَكَّ قَبْلَ أَنْ يَسْتَوِيَ قَائِماً فَلَمْ يَدْرِ أَ سَجَدَ أَمْ لَمْ يَسْجُدْ قَالَ يَسْجُدُ در این روایت در هر دو فقره سؤال از شک در سجده است. در سؤال اول فرد سر از سجده برداشته است و هنوز ننشته است و در سؤال دوم بلند شده است ولی هنوز کاملا نایستاده است و حضرت در هر دو روایت می فرماید که باید برگردد و سجده را به جا آورد.

 البته مخفی نماند که راوی این روایت که عبد الرحمان باشد روایت دیگری هم از امام دارد که از آن استفاده می شد مقدمات کافی است.

قلت: عام تخصیص می خود و مطلق هم مقید می شود در روایت قبلی امام علیه السلام فرموده بود (کل شیء شککت فیه و دخلت فی غیره) در آن نباید به شک اعتنا کرد.

 از این قاعده ی کلی دو مورد استثناء شده است که در روایت فوق ذکر شده است.

ان قلت: امام در روایت عبد الرحمان و فضیل بن یسار فرموده است (بلی قد رکعت) و یا (بلی قد سجدت) و شما هم گفتید که شک در این موارد نادر است از این رو حضرت این هوی به سجود و یا نهوض به سمت قیام را مطرح نکرد. ما هم می گوییم که عدم ذکر این دو مورد به خاطر قلت ابتلا نبوده است بلکه به خاطر این بود که فرد وسواسی بوده است زیرا هیچ انسانی هنگام رفتن به سجده شک نمی کند که رکوع را انجام داده است یا نه و هکذا کسی هنگام نهوض شک نمی کند که سجده را به جا آورده است یا نه. بنابراین در مورد غیر وسواسی باید به این دو شک اعتنا می شد.

قلت: آنچه که شما می فرمایید صرف اشعار است و واضح است که ما نمی توانیم به سبب آن از اطلاق صرف نظر کنیم؟ (اطلاق هما کلما شککت فی شیء و دخلت فی غیره است و هکذا سایر اطلاقات و غیر اعم از این است که واجب اصلی باشد یا واجب غیری.)

 الی هنا تبین عدم اعتبار القولین الاولین

فاما القول الثالث: این قول می گوید: غیر اعم از واجب است و مستحب ولی مستحبی که مترتب بر واجب باشد. بنابراین اگر من در حال قنوت شک کنم که سوره را به جا آورد ام یا نه نباید اعتنا کنم زیرا قنوت مستحب است و مترتب بر واجب است که سوره است و سوره هم مترتب بر حمد است.

 فخرج مستحبی که اصلا بر واجب مترتب نیست مانند اذکار مستحبی در نماز مانند اینکه فرد در اثناء نماز می تواند بگوید الحمد لله رب العالمین. از این رو اگر کسی در سوره شک کرده است و بعد الحمد الله را گفته است در این حال دخول، در غیر صدق نمی کند.

 هذا القول هو الحق

اما القول الرابع: این قول می گفت که علاوه بر اینکه غیر مترتب بر مشکوک باشد باید بین غیر و مشکوک یک نوع ارتباط دو طرفه باشد به این بیان که هر کدام از آنها شرط دیگری باشد بنابراین اگر کسی در سلام نماز شک می کرد دیگر جای اصلاح نبود زیرا اگر او مشغول اکل و شرب بود در این حال واضح است که اکل و شرب مترتب بر نماز نیست و اگر وارد اذکار مستحبه می شد (مانند تسبیحات حضرت زهرا) آن هم هرچند مترتب بر نماز است ولی صحت نماز مترتب بر تسبیحات نیست.

نقول: دلیلی برای این قول پیدا نکردیم.

 فتلخص مما ذکرنا که حق همان قول سوم است با این استثناء که نهوض از سجود و یا سر بلند کردن از سجده از این امر استثناء شده است و در این حال اگر در سجده شک کنیم باید برگردیم.

 تم الکلام فی المقام الخامس

الامر السادس: گفتیم که در شک در صحت، تجاوز از خود شیء می باشد ولی در شک در وجود، ملاک تجاوز از محل آن می باشد. (قبلا گفته بودیم که میزان تجاوز است ولی این تجاوز به حسب موارد مختلف از قبیل شک در صحت یا وجود متفاوت می باشد.)

 با این بیان در این امر از این مسئله بحث می کنیم که مراد از محل چیست آیا مراد محل شرعی است و یا عرفی و یا اعم از شرعی و عرفی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo