< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

89/10/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: استصحاب تاخر حادث.

در جلسه ی قبل به بحث دو حادث رسیدیم که یکی از آنها معلوم التاریخ است و دیگری مجهول التاریخ.

این قسم هم مانند قسم قبلی بر چهار قسم است.

این هم مانند موضع اول چهار قسم دارد که عبارت است از وجود حادث و عدم حادث.

به هر حال گاه اثر بر وجود الحادث عند وجود حادث الآخر بار است به نحو کان تامه و ناقصه و گاه اثر بر عدم الحادث عند وجود حادث الآخر است و یکبار به شکل نفی تام و یک بار به شکل نفی ناقص.

دیروز دو قسم را خواندیم: اذا ترتب الاثر علی وجود حادث لدی وجود الحادث الآخر علی نحو مفاد کان التامة و علی نحو کان الناقصه.

القسم الثالث: اذا ترتب الاثر علی عدم الحادث لدی وجود الحادث الآخر علی نحو نفی التام.

مثال: اگر اثر بر عدم القسمة بار باشد و ما دو حادث داریم یکی عدم القسمة است و دیگری اسلام الوارث. روز چهارشنبه نه قسمتی صورت گرفت و نه وارث مسلمان شد. در پنج شنبه و در جمعه دو حادث رخ داده است هم مال قسمت شده است و هم وارث مسلمان شده است. تاریخ اسلام وارث مشخص است (روز جمعه مسلمان شده است) اما تاریخ انقسام را نمی دانیم.

در اینجا می توانیم استصحاب کنیم و بگوییم اصل عدم قسمت تا روز جمعه است قهرا تقسیم در روز جمعه واقع شده است و فرد هم در آن روز مسلمان بوده است از این رو او ارث می برد.

این قسم که نفی تام است حالت سابقه دارد و در سابق که حتی مالی هم در کار نبود باز عدم القسمة بر آن صدق می کرد و حال که شک داریم همان عدم قسمت را می توانیم استصحاب کنیم. بر خلاف قسم بعد که نفی ناقص است که حالت سابقه ندارد.

القسم الرابع: اذا ترتب الاثر علی عدم الحادث عند وجود الحادث الآخر علی به صورت نفی ناقص.

مثال همان است که مطرح شد اما تصویر آن چنین است: یعنی اثر بر المال غیر المنقسم فی زمان اسلام الوارث بار است. این حالت سابقه ندارد زیرا قبلا زمانی نبود که این اتفاق افتاده باشد که الان که شک داریم آن را استصحاب کنیم.

نکته ی دومی که محقق خراسانی در اینجا مطرح می کند همان است که ما دیروز بیان کردین و آن این است که در مجهول التاریخ استصحاب جاری است اما در معلوم التاریخ جاری نیست زیرا در مجهول شک در بقاء وجود دارد ولی در معلوم شک در بقاء وجود ندارد. در مجهول شک در بقاء هست زیرا در روز چهارشنبه نه قسمت بود و نه اسلام و روز پنج شنبه احدهما رخ داده و جمعه هم یقینا روز اسلام آوردن وارث است. بنابراین در مورد قسمت که مجهول التاریخ است شک در بقاء داریم که آیا روز پنج شنبه باقی بوده است یا نه.

اما نسبت به معلوم التاریخ که همان اسلام است شک در بقاء وجود ندارد زیرا در روز پنج شنبه یقینا اسلام آوردنی وجود نداشت و روز جمعه یقینا وجود داشت از این رو شک در چیست که استصحاب کنیم؟

نقول: حق این بود که محقق خراسانی این مطلب را در بحث قبلی که عبارت بود از ترتب اثر بر حادث عند وجود حادث آخر به صورت کان تامه در آنجا که هر دو اثر داشته باشد هم مطرح می کرد و حال آنکه محقق خراسانی در آنجا قائل شد که دو استصحاب در معلوم و مجهول التاریخ جاری می شوند و تعارض و تساقط می کنند. ما همان جا هم گفتیم که استصحاب در معلوم التاریخ جاری نمی شود.

مثال دیگر: آبی است قلیل و با آب قلیل آن را پر کردیم و نجسی هم در آن افتاده است. زمان ملاقات معلوم است و در روز جمعه بوده است ولی زمان کر کردن مردد است بین اینکه در روز پنج شنبه باشد یا جمعه. در اینجا می گوئیم اثر بر الماء الموصوف بعدم الکریة فی زمان الملاقاة بار است. محقق خراسانی قائل است که در اینجا به دلیل عدم وجود حالت سابقه استصحاب جاری نیست. (مانند مثال قبلی)

خلاصه در کان ناقصه یا نفی ناقص اصل جاری نسیت ولی در جایی که نفی و یا کان ما تامه باشد اصل جاری است مگر در جایی که احتمال اتصال ندهیم که آن را هم ما رد کردیم. (و اینکه در معلوم التاریخ استصحاب جاری نیست)

تطبیق فروع فقهی:

هر چه تا الان خواندیم تئوری بود. حال باید یکسری مسائل و فروع فقهیه را بر این مطالب تطبیق کنیم.

الفرع الاول: اگر لباس من قبلا آلوده به خون بود. بعد دو حادث دیگر رخ داد یک بار یک قطره ی خون دیگری بر آن افتاد و یک بار هم آن را با آب قلیل یا کثیر شستیم اما نمی دانیم قطره ی خون دوم قبل از غسل بود یا بعد از غسل. اگر قبل از غسل باشد اثری ندارد زیرا بعد شسته شد و پاک گشت ولی اگر بعد از غسل بوده باشد اثرش باقی است.

جواب: قبلا گفتیم یشترط فی تنجیز العلم الاجمالی ان یکون محدثا للتکلیف علی کل تقدیر. یعنی هنگامی علم اجمالی جاری است که در همه ی افراد اثر گذار باشد. در ما نحن فیه هم یک حادث علی کل حال اثرگذار است که همان شستن با آب است زیرا اگر قبل از خون دوم بشوئیم لباس از خون اول طاهر می شود و هکذا اگر بعد از افتادن قطره ی خون دوم باشد باز لباس پاک می شود ولی دم چنین نیست زیرا اگر قبل از غسل باشد محدث تکلیف نیست زیرا قبلا نجس بود و با افتادن قطره ی خون دوباره نجس نمی شود. از این رو علم اجمالی به نجاست ثوب منجز نیست و ما علم به این دارم که بالاخره این لباس یقینا یک بار پاک شد و بعد شک دارم آیا دوباره نجس شد یا نه (اگر قطره ی خون بعد از غسل افتاده باشد نجس شده است) در اینجا کل شیء طاهر حتی تعلم انه نجس می گوید لباس پاک است و حتی می توانیم طهارت قبلی را استصحاب کنیم و بگوئیم وقتی که لباس را طاهر کردیم شک داریم نجس شده باشد یا نه همان طهارت را استصحاب می کنیم.

ان قلت: وقتی خون دم بر لباس چکید این لباس نجس شده است و علم به نجاست حاصل شد. حال باید دلیل متقنی باشد که ما را مطمئن کند این نجاست برطرف شده است.

قلت: شما به سبب علم دارید ولی علم به سب مؤثر ندارید زیرا ممکن است این قطره ی دم بعد از نجاست اول باشد که در نتیجه مؤثر نباشد. بخلاف غسل که من در آن علم به سبب مؤثر دارم که در هر صورت مؤثر است.

الفرع الثانی: اگر لباس من خونی باشد و بعد دو حادث در آن رخ دهد به این گونه که یک قطره ی بولی در آن بیفتد و یک بار هم با آب قلیل شسته شده است ولی نمی دانم کدام یک مقدم بوده است.

در این فرع از آنجا که بول را باید دوبار شست بول در هر دو حالت اثر گذار است. اگر قبل از غسل باشد باید یک بار دیگر هم بار بشوئیم و بعد از غسل باشد باید دوبار بشوئیم. بنابراین علم اجمالی علی کل تقدیر محدث تکلیف است. در این مورد علم به نجاست علم به سبب مؤثر است. حال که ما یک بار لباس را شسته ایم و نمی دانیم این غسل قبل از بول است که باید دوبار بشوئیم و آن غسل باطل شده است. ولی اگر بعد از بول است فقط باید یکبار دیگر بشوئیم.

جواب: در اینجا علی الظاهر فقط اگر یک بار دیگر بشوئیم کافی است. زیرا اشتغال یقینی برائت یقینی می خواهد و این از باب اقل و اکثر یعنی من می دانیم شستن بر من واجب است ولی نمی دانم یک بار واجب است یا دو بار من یک بار را یقین دارم بنابراین اگر یک بار دیگر هم بشویم کافی است.

اللهم الا اینکه استصحاب جامع کنیم و بگوئیم سابقا نجاست باقی بود ولی نمی دانیم با یک بار دیگر آیا آن جامع از بین رفته است یا نه بگوئیم همان نجاست باقی است در اینجا اگر این استصحاب را کافی بدانیم باید دوبار بشوئیم.

ان شاء الله فرع سوم را بیان می کنیم

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo