< فهرست دروس

درس خارج اصول حضرت آیت الله سبحانی

89/02/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قواعد اجتهادیه در اضافه کردن در عبادت

در ما نحن فیه سه دلیل اجتهادی وجود دارد:

1: عَنْ زُرَارَةَ وَ بُكَيْرٍ ابْنَيْ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ إِذَا اسْتَيْقَنَ أَنَّهُ زَادَ فِي صَلَاتِهِ الْمَكْتُوبَةِ رَكْعَةً (یا مراد رکعت است یا رکوع) لَمْ يَعْتَدَّ بِهَا وَ اسْتَقْبَلَ صَلَاتَهُ اسْتِقْبَالًا إِذَا كَانَ قَدِ اسْتَيْقَنَ يَقِيناً. (وسائل الشیعة باب 19 از ابواب الخلل الواقع فی الصلاة ح 1)

در این روایت فقط رکعت (یا رکوع) مطرح شده است.

2: عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: مَنْ زَادَ فِي صَلَاتِهِ فَعَلَيْهِ الْإِعَادَةُ. (همان مدرک ح 2)

در روایت دوم می گوئیم که اضافه کردن چیزی به نماز بر سه گونه است:

1. گاه افزایش به این است که فرد یک رکعت را به نمازش اضافه می کند.

2. گاه افزایش به شکل اضافه ی جزء است مثلا یک جزء از نماز را دوبار می خواند (تشهد را مثلا دو بار می خواند)

3. گاه افزایش به این شکل است که زیادی غیر مسانخ را به نیت نماز می آورد مثلا تکتف را به نیت نماز می آورد و یا به نیت نماز آمین می گوید.

به نظر ما این روایت اطلاق دارد و هر سه مورد را شامل می شود و مطابق دلالت این روایت هر نوع زیادی در نماز چه عمدا باشد چه سهوا و چه جهلا و نسیانا و چه رکن و یا غیر رکن همه موجب بطلان نماز است (البته در صورتی که فقط این روایت را بررسی کنیم و الا با بررسی بقیه ی روایت نظر دیگری می دهیم.)

محقق حائری در کتاب خود به نام الصلاة می فرماید که این روایت فقط رکعت را شامل می شود ایشان دو دلیل برای خود اقامه می کند:

دلیل اول: روایت اول شاهد است که فقط به زیادی رکعت اشاره می کند.

دلیل دوم: زاد به جایی اطلاق می شود که مزید با مزید فیه هم سنخ باشد مثلا عرب می گوید زاد الله عمرک یعنی اگر عمرت هفتاد است چند سالی بیشتر شود ولی اگر موردی باشد که آنچه اضافه می شود هم سنخ نباشد به آن اضافه نمی گویند مثلا اگر خداوند بعد از هفتاد سال فرد را از دنیا ببرد و بعد بهشت را به او عطا کند به آن اضافه کردن اطلاق نمی شود همین طور که ما نحن فیه فقط باید رکعت به نماز اضافه شود تا زیاده در آن معنا کند و الا تشهد و یا تکتف و آمین گفتن از سنخ نماز نیست تشهد خود نماز نیست بلکه جزء نماز است و تکتف هم که اصلا جزء نماز نیست که اگر کسی آنها را اضافه کرد بگویند که او در نماز زیادتی ایجاد کرد.

یلاحظ علیه: اما روایت اولی را بعدا بررسی خواهیم کرد و معنای رکعت را مطالعه می کنیم و ثانیا: مثالی که ایشان زد و فرمود: زاد الله عمرک. کلمه ای است که عرب آن را استعمال نمی کند بلکه می گوید: طوٌل الله عمرک. مضافا بر اینکه در عمر یک نوع زیاده بیشتر متصرف نیست و عمر یک موضوع بسیط متدرج است (همانند حرکت) و اضافه به آن جزء عمر چیزی متصرف نیست و اضافه در آن فقط باید هم سنخ خودش باشد و این بر خلاف نماز است که از افعال مختلفة و متباینة تشکیل شده است و قیاس امر مرکب به بسیط صحیح نیست. مثلا اگر معجونی باشد که برای تقویت اعصاب مفید باشد و فردی یک جزء را به شکل غیر متعارف به آن اضافه کند (مثلا دو برابر بریزد) عرفا می گویند که او در معجون اضافه کرده است و حال آنکه شکر مثلا جزئی از معجون است و خود معجون نیست هکذا اگر کسی در نماز تشهد را دو بار بخواند.

از این رو این حدیث همه نوع اضافه را شامل می شود چه رکعت باشد و چه جزئی از نماز و یا شیئی خارج از نماز که به نیت نماز داخل در نماز شده باشد. (مانند آمین گفتن به نیت اینکه بخشی از نماز است.)

اما الروایة الثالثة: حدیث لا تعاد

این حدیث را هم صدوق نقل کرده است و هم شیخ. سند شیخ مشکل دارد ولی سند صدوق بلا اشکال است.

اما سند صدوق: حدثنا سعد (سعد بن عبد الله قمی م. 299 یا 301) عن احمد بن محمد بن عیسی (ظاهرا م. 280 است) عن الحسین بن سعید اهوازی (م. حدود 250) عن حماد بن عیسی (م. 212 و غریق جحفه است که در سیل غرق شد) عن حریز بن عبد الله سجستانی (اهل سیستان است) عن زرارة بن اعین

این سند کاملا بدون اشکال است.

اما بحث در دلالت این روایت: لَا تُعَادُ الصَّلَاةُ إِلَّا مِنْ خَمْسَةٍ الطَّهُورِ وَ الْوَقْتِ وَ الْقِبْلَةِ وَ الرُّكُوعِ وَ السُّجُودِ.

ابتدا در لا تعاد بحث می کنیم: این حدیث بر خلاف روایت زراه که می گفت هر نوع زیاده ای در نماز موجب اعاده ی نماز است می گوید که بجز این 5 مورد لازم نیست نماز را اعاده کنیم.

چهار گروه ممکن است در این حدیث داخل باشند:

1. عامد: (کسی که عمدا در نماز کم یا زیاد می کند)

2. جاهل متلفت (جاهل مقصر) (مسئله را نمی داند ولی می داند که دارد اضافه ای را انجام می دهد

3. جاهل یا ناسی غیر ملتفت که موضوع را نمی داند یعنی نمی داند که لباس نجس است یا نه

4. جاهل یا ناسی غیر ملتفت که حکم را نمی داند یعنی نمی داند که فلان چیز نجس است یا نه

اما عامد: واضح است که هرگز لا تعاد او را شامل نمی شود زیرا معنا ندارد که شارع ابتدا دین خود را معرفی کند و بعد بگوید که هر چی می خواهی در آن کم و زیاد کن. بازگشت این امر به تناقض در تشریع است که قانونی را وضع کند و بعد بگویند که می توانید در این قانون دست ببریم و با میل خود کم و زیاد کنید.

اما جاهل مقصر: گاه قبل از نماز متوجه می شود گاه در اثناء و گاه بعد از نماز. اگر قبل از نماز است و می داند که مسئله ای هست که حکمش را نمی داند و بدون فراگیری مسئله نماز را می خواند واضح است که او داخل در مدلول این حدیث نیست زیرا حدیث لا تعاد فقط بعد از اتمام نماز را شامل می شود. اما در اثناء و یا بعد از نماز، او باید تحقیق کند و مسئله را بپرسد که آیا عملی را که انجام داده است صحیح بوده است یا نه. شارع مقدس نمی خواهد با حدیث لا تعاد جاهل پروری کند و بگوید لازم نیست مسئله را یاد بگیرید و نمازتان صحیح است.

خلاصه آنکه حدیث لا تعاد جاهل مقصر را شامل نمی شود.

اما جاهل و ناسی غیر ملتفت به موضوع و یا حکم: حدیث لا تعاد اینها را شامل می شود.

نکتة: حدیث زرارة: مطلق است ولی حدیث لا تعاد خاص است.

ثم ان المحقق الحائری قال: این حدیث فقط ناسی و جاهل به موضوع را شامل می شود نه جاهل و ناسی به حکم را و الا اگر ناسی و جاهل حکم را شامل شود و آن دو مورد عفو باشند لازم می آید که قائل به تصویب اشعری شویم و بگوئیم که اصلا حکم الهی برای جاهل و ناسی وضع نشده باشد و از اول احکام الله تابع علم انسان باشد که اگر کسی عالم به حکم باشد حکم برای او منجز است و الا نیست.

واضح است که تصویب اشعری محال است زیرا مستلزم دور است زیرا اولا باید حکم باشد تا من علم پیدا کنم و از طرف دیگر حکم هم تابع علم است از این لا تعاد ناسی و جاهل به حکم را شامل نمی شود. بله طبق تصویب معتزلی اشکال دور پیدا نمی شود (معتزلی می گوید که حکم از اول برای همه چه عالم و جاهل وضع شده است ولی اگر اماره بر خلاف قائم شود واقع عوض می شود)

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo