< فهرست دروس

درس خارج اصول حضرت آیت الله سبحانی

89/02/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: النقیصة السهویة

بحث در این است که اگر انسانی بخشی از اجزاء نماز را فراموش کند و آن جزء رکن نباشد آیا می توان نماز آن را تصحیح کرد یا نه؟

صورت چهارگانه ای را تصویر کردیم.

خلاصه اینکه اگر دلیل مرکب (ما عدی المنسی) اطلاق داشته باشد به این معنا است که عمل مطلوب مولی است چه جزء منسی را بیاوریم یا نه و اگر نیاوریم ما بقی آن را باید بیاوریم. اگر دلیل جزء (دلیل منسی) اطلاق داشته باشد نتیجه عکس می شود یعنی آن جزء محبوب مولی است و باید حتما اتیان شود و اگر نتوانیم و یا فراموش کنیم ما بقی عمل دیگر به درد نمی خورد (از این رو این دو اطلاق با هم در تعارض هستند) با توجه به این نکته به بررسی صور چهارگانه می پردازیم.

1. دلیل مرکب (ما عدی المنسی) اطلاق دارد و دلیل جزء (دلیل منسی) اطلاق ندارد (در این صورت ما بقی نماز را باید بیاوریم و نمازمان صحیح است.)

2. هر دو دلیل اطلاق دارد.

3. ما عدی المنسی اطلاق ندارد ولی دلیل منسی اطلاق دارد

4. هیچ یک اطلاق ندارد.

در همه ی این موارد اگر بخواهیم عمل ناقص را صحیح کنیم احتیاج به امر داریم.

ان قلت: اگر نتوانیم برای ما عدی المنسی (عمل ناقص) امر درست کنیم آیا هیچ راهی برای تصحیح عمل وجود ندارد؟

قلنا: یک راه وجود دارد و آن علم به ملاک است یعنی بدانیم که عمل ناقص وافی به مصلحت کامل هست و بدانیم که این عمل ناقص که یک جزء را نسیانا نیاوردیم ملاک معراج مؤمن را دارا است.

بله مشکل این جواب این است که ما به غیب نداریم و از کجا باید بفهمیم که این عمل ناقص ملاک لازم را دارا است یا نه؟

حال به سراغ این مطلب می رویم که آیا برای ما عدی المنسی در حال نسیان می توان امر درست کرد یا نه؟

در این مورد سه بیان وجود دارد:

البیان الاول للمحقق خراسانی: انسان عالم و ساهی هر دو مامور به ناقص هستند یعنی هر دو مامورند که مثلا ارکان نماز را بیاورند. غایة ما فی الباب ذاکر به امر جدید واجب دیگری هم دارد و آن این است که مثلا سورة و دیگر اجزاء را بیاورد از این رو امر اول روی عمل ناقص است که همان خصوص ارکان است از این رو ساهی عملی را آورده است که امر داشته است ولی غایة ما فی الباب شرع مقدس نسبت به ذاکر تکالیف دیگری را هم اضافه کرده از این رو کسی که این اجزاء بعدی را فراموش کند عمل اولش که دارای ارکان است دارای امر است و عملش صحیح می باشد.

ان قلت: فرد ساهی کدام امر را قصد کرده است؟ زیرا خودش را ذاکر می داند و امر ذاکر را قصد کرده است و حال آنکه وظیفه ی او قصد امر ناقص بوده است زیرا ساهی است و نمی تواند امر ذاکر را اتیان کند زیرا در مقام عمل او یک جزء را فراموش کرده و نخواهد آورد. فما قصده لم یکن مامورا به و ما کان مامورا به لم یقصده.

قلنا: ما نحن فیه از قبیل خطا در تطبیق است.

توضیح ذلک: وارد مسجد شدم و آن مسجد امام راتب داشت و اتفاقا در آن روز امام جماعت عوض شد و فرد عادل دیگری به جای او آمد. من به نیت امام راتب به او اقتدا کردم و بعد فهمیدم که فرد دیگری بوده است. این نماز در یک صورت صحیح است و آن در صورتی است که اگر در اول نماز به من می گفتند که فرد جدیدی به نام فلانی امام جماعت شده است باز هم من به او اقتدا می کردم. در ما نحن فیه هم فرد ساهی تصمیم دارد که امر فعلی را نیت ولی به اشتباه امر ذاکر را نیت کرده است و نمازش صحیح است و این از باب خطا در تطبیق می باشد.

البیان الثانی للشیخ انصاری: ممکن است ناسی به عنوان ناسی امر نداشته باشد زیرا اگر بگوئیم اینها الناسی للسورة او سریع ذاکر می شود از این رو باید از باب امر به ملازم جلو برویم یعنی غالبا کسانی که ناسی هستند سرد مزاج هستند از این رو بگوئیم ایها الملکف البارد المزاج افعل ما عدی المنسی و با این امر برای او امری درست کنیم.

یلاحظ علیه: اولا از کجا معلوم که سرد مزاجان کم حافظه هستند.

ثانیا: مگر افراد، امر جداگانه و خصوصی دارند تا به ناسیان، جداگانه امر شود؟

خلاصه این دو جواب فقط مشکلی امکان را حل کرد نه عمل را و هر دو می گفت که این امکان هست که ناسی از این دو را امر داشته باشد. این دو جواب فقط گفت که این امکان هست که از این دو طریق امری وجود داشته باشد ولی در مقام عمل آیا چنین هم واقع شده باشد دیگر ثابت نمی شود. از این رو به سراغ جواب سوم می رویم که این مشکل در مقام عمل حل شده است:

البیان الثالث للمحقق البروجردی و للامام: بالارادة الاستعمالیة ساهی و ذاکر هر دو مامور به عمل کامل هستند و همه مامور به اقم الصلاة هستند و نماز هم برای صحیح وضع شده است نه ناقص (بر خلاف محقق خراسانی که می گفت هر دو مامور به ناقص هستند و غایة ما فی الباب ذاکر امر جداگانه ای که تکمیلی است را دارا می باشد) بعد به اراده ی جدیة مواردی در مورد ساهی استثناء شده است یعنی اگر ساهی اگر نماز را بدون سوره آورد اشکال ندارد.

مثلا مسافر و حاضر هر دو به اراده ی استعمالیة مخاطب به اقم الصلاة لدلوک الشمس هستند ولی به اراده ی جدیة مسافر باید دو رکعت بخواند و حاضر چهار رکعت.

از این رو گفتیم که عالم بعد از تخصیص حقیقت است زیرا به اراده ی استعمالیة اکرم العلماء در همه ی افراد عالم وضع شده است و بعد اگر بگوئیم که لا تکرم فساق العلماء این دیگر اراده ی استعمالیة اولیة را خراب نکرده است بلکه از اراده ی جدیة پرده بر می دارد. از این رو در ما نحن فیه همه ی افراد اعم از ذاکر، ناسی، حاضر، مسافر، حائض و غیره همه به اراده ی استعمالیة یک امر دارند ولی به اراده ی جدیة موارد با هم متفاوت می شود.

مضافا بر این از باب امر به ملاک جلو آمدن چیزی است که اخیرا در اصول و در فقه مطرح شده است و با اصول اصلی شرع تطابق ندارد زیرا کسی علم به غیب ندارد که بتواند به ملاک اصلی و اینکه تحصیل شده است یا نه دسترسی داشته باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo