< فهرست دروس

درس خارج اصول حضرت آیت الله سبحانی

89/01/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حکم ملاقِی با یکی از اطراف علم اجمالی

در بحث دیروز نظر محقق خراسانی مثال های ایشان را خواندیم و بررسی نمودیم امروز قاعده ای کلی در مورد ملاقِی اطراف علم اجمالی بیان می کنیم و با این ضابطه تمام موارد را حل می کنیم و آن این است که اگر علم اجمالی منعقد بشد و ملاقِی طرف علم نباشد در این صورت حکمش حکم ملاقَی نیست ولی اگر موقع انعقاد علم یک طرف علم اجمالی ملاقِی را شامل شده باشد در این صورت باید از ملاقِی اجتناب کرد. به بیان مختصر تر باید دید که ملاقِی طرف علم است یا نه اگر باشد واجب الاجتناب است و الا نیست.

برای تبیین این مسئله چند مثال می زنیم:

المثال الاول: اگر امروز علم اجمالی پیدا کنم که یا این گوشه ی فرش نجس است و یا گوشه ی دیگر. فردا اگر دستم که تر است به احد الطرفین بخورد در این مثال ملاقِی (دست من) طرف علم نیست زیرا در ابتدا علم اجمالی به طور کامل منعقد شد (یکی از دو طرف فرش) و بعد فرد دیگری به آن اضافه شد (خوردن دست تر من به یک طرف) از این رو این فرد دیگر طرف علم نیست و لازم نیست از آن اجتناب کرد

اگر کسی اشکال کند و بگوید که من علم دارم یا دستم نجس است یا طرف دیگر فرش در جوابش می گوئیم این علم منجز نیست زیرا احداث تکلیف نمی کند چرا که یک طرف این علم توسط علم اجمالی اول منجز شده بود و دیگر نمی توانم بگویم یا دست من واجب الاجتناب است یا طرف دیگر فرش زیرا زیرا طرف دیگر به دلیل علم اجمالی اول حتما واجب الاجتناب است از این رو دست من می شود مشکوک الاجتناب و در آن اصالة الطهارة جاری می شود.

المثال الثانی: اگر علم اجمالی پیدا کنم که یا این ظرف نجس یا آن ظرف و در همان حال که این علم محقق شد گوشه ی لباس من به یک از آن دو ظرف خورد و تر شد (همه با هم اتفاق افتاد) آیا باید از این ملاقِی (لباس) اجتناب کنم یا نه. در اینجا هم باید از لباس اجتناب کرد زیرا علم که متولد می شود دست خود را روی هر سه می گذارد هم یک اناء و هم انای دیگر و عبا.

المثال الثالث: اگر قطره ی خونی در احد الانائین بیفتد و من ندانم (به این می گویند تقدم المعلوم و تاخر العلم) و بعد گوشه ی عبای من به احد الانائین ملاقات کند و من هنوز بی خبر باشم بعد علم حاصل شود که در سابق قطره ی خونی در احد الانائین افتاده بود. در این فرض باید دید آیا این ملاقِی طرف علم هست یا نه؟ واضح است که طرف علم می باشد. اشکال نشود که معلوم مقدم است و علم بعد حاصل شده است به این معنا که آن زمان که عبا به ظرف خورد علم به نجاست نداشتم زیرا در جواب می گوئیم بعد از ملاقات لباس با احد الانائین و حصول علم اجمالی، علم حاصل می شود که یا این ظرف نجس است یا آن ظرف و عبا در این صورت ملاقِی، طرف علم قرار می گیرد و واجب الاجتناب می باشد.

المثال الرابع: روز پنج شنبه یکی از دو ظرف نجس بود و من نمی دانستم. روز جمعه عبای من به یکی از دو ظرف خورد و من هم اصابت عبا به ظرف را متوجه نشدم. شنبه علم اجمالی پیدا کردم که احد الانائین پنج شنبه نجس شده و سرآخر روز یکشنبه فهمیدم که عبای من به یکی از دو ظرف اصابت کرده بود.

در اینجا هرچند علم من به ملاقات از علم اجمالی متاخر است ولی معلوم مقدم بر علم اجمالی است زیرا فهمیدم لباس من جمعه (که هنوز علم اجمالی حاصل نشده بود) به احد الاطراف خورده بود از این رو کشف می کنم که علم اجمالی من روز شنبه صحیح منقد نشده و دو طرفه نبود بلکه می بایست سه طرفی می بود (یک ظرف و یا ظرف دیگر با ملاقِی) از این رو باید از ملاقِی اجتناب کنم.

المثال الخامس: محقق خراسانی می گفت که اگر علم اجمالی حاصل شود که یا دست من نجس است یا گوشه ی فرش و بعد ملاقات با سمت راست حاصل شود و بعد بفهمم که یا سمت راست نجس است یا سمت چپ باید از ملاقِی اجتناب کرد ولی از ملاقَی نه و ما گفتیم که هنگام برخورد دست با فرش اگر احتمال نجاست دست مستند به ملاقات است در این صورت علم اجمالی که حاصل شده است یا این گوشه نجس است یا آن گوشه حتما ملاقِی را هم شامل می شود زیرا احتمال نجاست دست مرهون ملاقَی است و باید از هر دو هم ملاقِی و هم ملاقَی اجتناب کرد و باید بگویم یا سمت چپ نجس است یا سمت راست و دست من.

خلاصه میزان این است که هر جا که ملاقِی طرف علم شد لازم الاجتناب می شود و الا نه.

الامر الثانی: (قبلا گفته بودیم و ینبغی التنبیه علی امور و اینک به امر دوم رسیده ایم:) آیا اگر بفهمم احدی الصلاتین بر من واجب است مثلا من در بیابان هستم و قبله به دو سمت مشکوک است در اینجا باید به هر سمت یک نماز بخوانم حال اگر حوصله ی دو نماز خواندن را ندارم و فقط به یک سمت نماز بخوانم اگر بعد بفهمم که قبله هم همان طرف بوده است آیا نمازم صحیح است یا نه؟

مرحوم شیخ می گوید خیر زیرا اگر کسی بخواهد به یک طرف اکتفا کند قصد امر واقعی را نکرده است و قاصد امر واقعی باید به امر واقعی تحقق ببخشد و تحقق بخشیدن به این است که به دو طرف نماز بخواند.

یلاحظ علیه: در اصول قاعده ای است که ما لا یدرک کله لا یترک کله به این معنا که من قاصد امر خداوند هستم ولی به صورت ناقص (نه قصد مطلق) به این معنا که خدایا اگر این طرف می بایست نماز بخوانم من امر مولی را قصد کرده ام و به عبارت دیگر من قصد امر محتمل را کرده ام بنابراین اگر بعدا مشخص شد که قبله همان طرف بوده است نماز من صحیح است.

فردا انشاء الله به امر سوم می پردازیم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo