< فهرست دروس

درس خارج اصول حضرت آیت الله سبحانی

89/01/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ملاقی احد الاطراف للعلم الاجمالی

بحث در آخرین تنبیه از شبهه ی محصوره است که عبارت است از اینکه اگر علم اجمالی داریم که یکی از دو گوشه ی فرش نجس است اگر دست تر ما به یک گوشه بخورد آیا از دست هم باید اجتناب کرد یا نه؟

المطلب الرابع: گاهی از اوقات معلوم بالاجمال، برای حکم شرعی تمام الموضوع می باشد در این مورد یقینا حکم شرعی مترتب می شود مثلا خمر بودن تمام الموضوع است برای حرمت بیع زیرا در بیع شرط است که در مبیع منفعت محلله باشد و خمر بما هو خمر منفعت محلله ندارد. از این رو اگر خمر بین دو اناء مردد شد از باب مقدمه ی علمیة فروش هر یک از دو اناء حرام است. مقدمه ی علمیة به این معنا است که برای عدم فروش خمر مقدمة باید هیچ یک از دو اناء را نفروشم.

المطلب الخامس: اگر معلوم بالاجمال تمام الموضوع نباشد بلکه جزء الموضوع باشد. مثلا خمر جزء الموضوع است برای سکر زیرا مجرد وجود خمر در شیشه مسکر نیست بلکه باید جزء دیگری هم به نام شرب به آن ضمیمه شود. از این رو اگر بین دو مایع که یکی خمر بود یکی یک ظرف را عمدا بنوشد نباید او را شلاق بزنند زیرا حکم روی شرب معلوم الخمریة رفته است. هرچند او با شرب خمر عمل حرامی را مرتکب شده است.

هکذا مثلا دو جسد وجود دارد یکی جسد انسان است و یکی هم جسد حیوان مذکی و من نمی توانم یکی از آنها را بفروشم زیرا اینکه کدام جسد مال حیوان مذکی است قابل تفکیک نیست و اینکه مبیع منافع محلله داشته باشد تمام الموضوع است (مانند عدم جواز فروش خمر مشتبه بین دو اناء) ولی اگر در اینجا به یکی دست بزنم مس میت به گردن من نیست زیرا میت به تنهایی تمام الموضوع برای غسل نیست بلکه مس میت هم جزء دیگر است و من نمی دانم که آیا به خود میت دست زدم که غسل به من واجب باشد یا به حیوان مذکی.

اذا عرفت هذه المقدمات الخمس: فاعلم که در ملاقی با شبهه ی محصورة سه قول است.

القول الاول: همان طور که باید از ملاقیَ اجتناب کرد از ملاقیِ هم باید اجتناب کرد.

صاحب این قول می گوید ما در اینجا سه علم داریم:

1. یا گوشه ی سمت راست فرش که ملاقیَ است نجس است یا طرف دیگر.

2. یا ملاقیِ که دست من است نجس است یا طرف دیگر.

3. یا ملاقیِ و ملاقیَ نجس است یا طرف دیگر.

باید دید که کدام یک از این سه علم به درد این قائل می خورد. واضح است که اولی به درد او نمی خورد زیرا بحث ما در حکم ملاقیِ با اطراف علم اجمالی است. بله دومی و سومی به کار او می آید در این میان علم سوم هم علم جدیدی نیست بلکه زائیده از علم وسط است. از این رو علم اصلی همان علم دوم است و همین علم کافی است که بگوئیم از ملاقیِ که دست است باید اجتناب کرد زیرا طرف علم اجمالی است.

نقول: سابقا گفتیم که یشترط فی تنجیز العلم الاجمالی ان یکون محدثا للتکلیف علی کل تقدیر و سابقا گفتیم که این یک قاعده ی تعبدی نیست بلکه عقلی است چرا که اگر علم اجمالی علی بعض تقدیر احداث تکلیف کند بخلاف تقدیر دیگر، در واقع علم به تکلیف فی البین از بین می رود و دیگر لازم نیست به علم اجمالی عمل کرد.

توضیح ذلک: این بحث را با دو مثال توضیح می دهیم:

مثال اول: دو اناء داریم که یکی نجس است بعد اجمالی پیدا کردم که یک قطره خونی یا در یکی از آن دو اناء مشتبه افتاده و یا در اناء سوم در اینجا این علم منجز نیست زیرا اگر در یکی از دو اناء مشتبهین افتاده باشد در اینجا دیگر محدث تکلیف نیست زیرا آن اناء از قبل نجس بود بله اگر در اناء سوم افتاده باشد محدث تکلیف است ولی چون این علم علی کل تقدیر محدث تکلیف نیست یقین ندارم که یا ظرف سوم نجس است و یا آن ظرفی که در جزء اناء مشتبهین است و چون این یا بودن از بین می رود علم اجمالی هم از بین می رود زیرا علم به نجاست قطعیة فی البین وجود ندارد و در اناء سوم اصالة الطهارة بدون معارض جاری می شود و آن را می توانیم مرتکب شویم.

مثال دوم: ساعت یازده شب من نمی دانم که یا عصر را نخوانده ام و یا عشاء را در اینجا این علم منجز نیست زیرا هر وقتی که در داخل وقت باشد و شک کند نماز را خوانده یا نه باید نماز را بخواند ولی اگر وقت گذشته باشد این شک منجز نیست در ما نحن فیه هم در مورد عشاء شک مؤثر است و باید آن را بخواند ولی در مورد عصر این شک منجز نیست زیرا وقت عصر گذشته است در اینجا حتما باید عشاء را بخوانم و علم اجمالی در اینجا منجز نیست زیرا شک من در ناحیه ی عصر محدث تکلیف نیست و علم اجمالی از بین می رود.

اذا عرفت هذا فنقول که علم اجمالی دوم منجز نیست زیرا علی کل تقدیر محدث تکلیف نمی باشد. زیرا این علم که یا ملاقیِ که دست من است نجس است یا گوشه ی دیگر فرش دو طرف دارد که یک طرفش محدث تکلیف نیست زیرا اینکه گوشه ی دیگر فرش نجس است در علم اول خودش واجب الاجتناب بود از این رو نجاست در ملاقیِ که دست من است بلا معارض باقی می ماند و در آن می توان به تنهایی اصالة الطهارة جاری کرد.

القول الثانی: شیخ قائل است که از ملاقیَ باید اجتناب کرد اما از ملاقیِ لازم نیست.

القول الثالث: صاحب کفایة قائل به تفصیل شده است. (که بعدا به آن خواهیم پرداخت زیرا عبارت ایشان مفصل است.)

ان شاء الله کلام شیخ را در جلسه ی بعد مطرح خواهیم کرد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo