< فهرست دروس

درس خارج اصول حضرت آیت الله سبحانی

88/10/14

بسم الله الرحمن الرحیم

حديث پنجم: حديث حل اول

مطلب اول: متن حديث

حديث بعدی حديث حل دوم است که شامل سه روايت است ولی احتمالا حديث سوم همان روايت دوم باشد.

روايت اول در ج 12، حديث اول باب 4 از ابواب ما يکتسب به آمده است:

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كُلُّ شَيْ‌ءٍ فِيهِ حَلَالٌ وَ حَرَامٌ فَهُوَ لَكَ حَلَالٌ أَبَداً حَتَّى تَعْرِفَ الْحَرَامَ مِنْهُ بِعَيْنِهِ فَتَدَعَه‌ ( وسائل، ج 17، ص 87 )

صدوق ( 306 ـ 385 ) روايت را از حسن بن محبوب ( 150ـ 224ق. ) گرفته است و طبيعی است صدوق متوفای 385ق. نمی تواند مستقيماً از حسن بن محبوب متوفای 224ق. اخذ کرده باشد. صدوق سند آن را در آخر من لايحضره نقل کرده است و طريق صدوق به حسن بن محبوب که آن را مشيخه می گويند، صحيح است. عبدالله بن سنان ثقه است ولی محمد بن سنان محل بحث است.

روايت دوم در جلد 17 و باب 61 از ابواب اطعمة مباحه، روايت 1 است. در اين جا عبدالله بن سنان مستقيما از امام نقل نکرده بلکه از طريق عبدالله بن سليمان نقل کرده است:

31376 مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ (أَبِي أَيُّوبَ) عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ‌ بْنِ سُلَيْمَانَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الْجُبُنِّ فَقَالَ لَقَدْ سَأَلْتَنِي عَنْ طَعَامٍ يُعْجِبُنِي ثُمَّ أَعْطَى الْغُلَامَ دِرْهَماً فَقَالَ يَا غُلَامُ ابْتَعْ لَنَا جُبُنّاً ثُمَّ دَعَا بِالْغَدَاءِ فَتَغَدَّيْنَا مَعَهُ فَأُتِيَ بِالْجُبُنِّ فَأَكَلَ وَ أَكَلْنَا فَلَمَّا فَرَغْنَا مِنَ الْغَدَاءِ قُلْتُ مَا تَقُولُ فِي الْجُبُنِّ قَالَ أَ وَ لَمْ تَرَنِي آكُلُهُ قُلْتُ بَلَى وَ لَكِنِّي أُحِبُّ أَنْ أَسْمَعَهُ مِنْكَ فَقَالَ سَأُخْبِرُكَ عَنِ الْجُبُنِّ وَ غَيْرِهِ كُلُّ مَا كَانَ فِيهِ حَلَالٌ وَ حَرَامٌ فَهُوَ لَكَ حَلَالٌ حَتَّى تَعْرِفَ الْحَرَامَ بِعَيْنِهِ فَتَدَعَهُ‌ ( وسائل الشيعة، ج‌25، ص: 118 )

سلسله ی روات اين حديث هم همه ثقه هستند، جز عبدالله بن سليمان که توثيق نشده است. ما سه عبدالله بن سليمان داريم: صيرفی، عامری و نوفلی که هيچ يک توثيق نشده اند. فرق حديث اول با دوم اين است که در اولی نقل عبدالله بن سنان از بلافاصله از امام صادق عليه السلام و در دومی با فاصله از امام باقر عليه السلام نقل کرده است. روشن است که عبدالله بن سنان نمی توانسته مستقيماً نقل کند.

روايت سوم که احتمالاً همان روايت دوم باشد، در همان جا آمده ولی روايت دوم باب است:

31382 وَ عَنِ الْيَقْطِينِيِّ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا قَالَ كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ ع فَسَأَلَهُ رَجُلٌ عَنِ الْجُبُنِّ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِنَّهُ لَطَعَامٌ يُعْجِبُنِي فَسَأُخْبِرُكَ عَنِ الْجُبُنِّ وَ غَيْرِهِ كُلُّ شَيْ‌ءٍ فِيهِ الْحَلَالُ وَ الْحَرَامُ فَهُوَ لَكَ حَلَالٌ حَتَّى تَعْرِفَ الْحَرَامَ فَتَدَعَهُ بِعَيْنِهِ‌ ( وسائل، ج 25، ص 119 )

اين روايت مرسله است. با توجه به مشابهت مباحث روايت، احتمال می رود رجل در اينجا همان عبدالله بن سليمان باشد.

مطلب دوم: مسألة پنير

بد نيست نگاهی به اين داشته باشيم که موضوع پنير که چندين روايت در باره ی آن داريم چيست. در حال حاضر پنيرمايه هست که برای منجمد کردن شير از آن استفاده می کنند، ولی در قديم آن را از شيردان بز می گرفتند. اين مايه را که حالت جامد داشت و به آن انفحه می گفتند، گاه از شيردان بز ميته می گرفتند. گويا در در زمان امام صادق شيرفروشان از شيردان ميته استفاده می کردند و اين سؤال برای شيعيان پيش آمده بود که اين انفحه که از ميته گرفته می شود پاک است يا نه. انفحه از نظر فقه شيعه پاک است، حتی اگر از ميته گرفته شده باشد.

مطلب سوم: کيفيت دلالت

اکنون بايد ديد چگونه از اين مطلب بر شبهات تحريميه حکميه استدلال کرده اند؟ پنير که موضوع خارجی است و از موضوع خارجی چگونه می توان بر شبهات حکميه استدلال کرد؟ در اينجا دو تقريب است:

تقريب اول: مراد از شیء در کل شیء، يک امر کلی است نه خارجی، مانند شرب تتن و لحم ارنب. اگر شیء خارجی باشد موضوعی می شود ولی اگر شیء خارجی نباشد، ديگر موضوعی نيست. و بنابراين فيه حلال و حرام يعنی فيه احتمال الحرام و الحلال. يعنی شرب تتن و لحم ارنب فيه احتمال الحليه و احتمال الحرمه، فهما حلالان حتی تعرف الحرام منه بعينه. مادام که احتمال حليت هست برايمان حلال است. يلاحظ عليه بامور ثلاثه:

• اولاً فيه حلال و حرام به معنای فعليت است، نه احتمال حليت و حرمت، همان طور که آيه ی شريفه به آن اشاره دارد:

وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لا يُفْلِحُونَ ( نحل، 116 )

• ثانياً اگر واقعا مراد کلی است، در کليت کلمة تعرف به کار نمی برند بلکه از تعلم استفاده می کنند، تعرف در جزئيات به کار می رود، می گوييم عرفت الله و نمی گوييم علمت الله.

• ثالثاً اگر مراد اين باشد، ديگر کلمه بعينه زائد است. کلمه بعينه برای شبهات موضوعيه به کار می رود.

تقريب دوم: اين تقريب هم از فرائد شيخ است. در اين تقريب می گوييم مراد از شیء در کل شیء، جنس بعيد است. کل شی ء (: اصل الشرب ) فيه حلال و حرام. با اين نظر، اشکال اول رفع شد، زيرا حلال و حرام را فعلی در نظر می گيريم، ولی اشکال دوم و سومی که به تقريب اول وارد کرديم، به قوت خودش باقی است. در اينجا، شيخ اشکال قاطعی دارد و آن اين که " ال " در " حتی تعرف الحرام " برای عهد، آن هم عهد ذکری است و شامل حرام جديد نمی شود و معنی حديث اين می شود که: إنّ من الشرب حلالاً کالماء و حراماً کالخمر، فشرب التتن لک حتی تعرف الحرمه المتقدمه، ولی در برائت ما حرام جديد را می بينيم.

ولی به نظر ما اين روايت اصلاً مربوط به شبهات حکميه نيست و شامل موضوعات خارجيه و شبهات موضوعيه است و دو تقريب که ذکر شد تلاش اصوليان برای استفاده از آن برای شبهات حکميه است.

إن قلت اگر اين مبنای شما باشد که هر چيز که در آن احتمال حرمت و حليت برود، بنا را بر حليت بگذاريم حتی نعرف الحرام بعينه، در شبهات محصوره هم بايد قائل به برائت شويم؛ قلت جواب اين است که اين روايات منصرف از آن است و مربوط به شبهات بدويه يا شبهات غيرمحصوره است.

حديث ششم: حديث اطلاق

شيخ می گويد بهترين حديث برای برائت همين حديث اطلاق است و آخوند می گويد اين اصلاً مربوط به بحث برائت نيست.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo