< فهرست دروس

درس خارج  اصول حضرت آیت الله سبحانی

87/08/01

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث در تداخل و عدم اسباب است و همان طور که قبلا گفتیم اصل در آن عدم تداخل است زیرا اصل این است که هر سبب مسبب مستقلی را طلب کند.

بعضی از علماء در این مورد توضیحاتی ارائه کرده اند به عنوان نمونه مرحوم فخر المحققین (فرزند علامه ی حلی) این بحث را در این نکته بیان کرده است که اگر کسی در نماز دو مرتبه سهو کرد مثلا دو بار تکلم نمود و یا دو بار در نماز زیادتی انجام داد آیا یک سجده ی سهو کافی است یا باید دو سجده ی سهو انجام دهد.

سپس می گوید که شیخ طوسی در مبسوط قائل به عدم تداخل شده است ولی ابن ادریس قائل به تفصیل دیگری شده است و آن این است که بین اسبابی که معرف هستند و بین اسبابی که موثر هستند فرق بگذاریم (توضیح این مطلب را به زودی ذکر می کنیم). فخر المحققین سپس از مرحوم حلی تفصیل دیگری را نقل می کند و آن این است که اگر دو مورد متحد الجنس باشد (مانند دو بار تکلم) در آنجا قائل به تداخل می شویم و اگر از دو جنس متفاوت هستند (مانند تکلم و قیام بیجا) قائل به عدم تداخل می شویم.

سپس خودش می گوید که حق نزد من آن است که تفصیل قائل شویم که این اسباب موثرات هستند یا معرفات.

نقول: نظیر این مطلب را سابقا در (اذا خفی الاذان فقصر) و (اذا خفی الجدران فقصز) مطرح کرده ایم که عبارت بود از این که آیا هر دو سبب موضوعیت دارند (موثر) که در این صورت قائل به عدم تداخل می شویم و یا اینکه هر دو کاشف از یک واقعیت است و آن این است که مسافر چند کیلومتر از شهر دور شود (معرف یعنی در حقیقت دور شدن مسافر را برای ما تعریف می کند) قائل به تداخل می شویم.

هذا کلام فخر المحققین فی الایضاح و این قاعده از فخر معروف است که: هل الاسباب معرفات او الاسباب موثرات.

به مثال دیگری دقت کنید مثلا آیا بول و نوم که اقتضاء وضو دارند هر کدام جداگانه موضوعیت دارند (موثر) یا هر دو به یک ماهیت بر می گردند که عبارت از ظلمت نفسانی است (معرف).

یلاحظ علیه:

اولا: اسباب شرعیه بر دو قسم است گاه موثر است و گاه معرف: زیرا بعضی از اسباب واقعیت موضوعیت دارند و موثر هستند مانند آیه ی (أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى‌ غَسَقِ اللَّيْل‌) (اسراء 78) دلوک به معنای زوال است و یقینا زوال جنبه ی موثری دارد و گاه اسباب فقط جنبه ی معرفی دارد مثلا می گویند: نماز مغرب را موقعی بخوانید که حمره ی مشرقیه زائل شود که زوال حمره موضوعیت ندارد بلکه معرف این است که استتار کامل حاصل شده است و چون جلوی ما کوه است و نمی دانیم آفتاب پائین رفت یا نه زوال حمره را دلیل بر آن قرار داده اند. اسباب عرفیه هم همین گونه اند که گاه جنبه ی موثری دارند مانند: اذا طلعت الشمس کان النهار موجودا و گاه جنبه ی معرفی و اماره دارند مانند: اذا کان النهار موجودا کان الشمس طالعة بنابراین نمی توان گفت که اسباب شرعیه مطلقا معرفات هستند و اسباب عرفیه مطلقا موثرات بلکه هر کدام به هر دو قسم تقسیم می شوند. ثانیا: از کجا اگر علل متعدد، معرف (بالکسر) باشند معرف (بالفتح) یکی باشد مثلا ممکن است که بول حاکی از یک ظلمت باشد و نوم هم حالی از وضع دیگری برای نفس باشد. از این رو کلام ایشان که می گوید که اگر معرف شد حتما وجوب یکی است و باید به قائل به تداخل شویم، صحیح نیست.

التفصیل الاخر لابن ادریس الحلی: ایشان در کتاب سرائر بحثی را مطرح می کند که اگر انسان در نماز در جنس واحد سهوی را مرتکب شود مثلا دو بار اشتباها تکلم کند و یا دو سهو از دو جنس مختلف را مرتکب شود مثلا یک بار تکلم کرد و یک بار قیام بی جا انجام داد.

سپس ایشان در (متفق الحقیقة) قائل به تداخل است و در (مختلف الحقیقة) قائل به عدم تداخل است به این بیان که اگر متفق الحقیقة باشد مقتضای اطلاق جزاء، وحدت وجوب است زیرا شارع گفته است که (اذا تکلم ساهیا فعلیه سجدة السهو) و دیگر نگفته است که و اذا تکلم ساهیا فعلیه سجدة السهو مرة اخری. از این رو مقتضای اطلاق جزاء (که قید مرة اخری ندارد) در این مورد تداخل است.

و اما اگر مختلف الحقیقه است مقتضای اطلاق جزاء، تعدد است زیرا قدر مشترکی بین سبب ها نیست (یکی تکلم است و یکی قیام بی جا) از این رو هر سببی برای  خودش مسببی به نام وجوب دارد.

یلاحظ  علیه: کلام ایشان در بیان مختلف الحقیقه صحیح است به همان بیان که ایشان مطرح کرده است ولی در اولی که متفق الحقیقة هستند به نظر ما مقتضای اطلاق در آنجا هم عدم تداخل است زیرا مولی می گوید: (من تکلم ساهیا فعلیه سجدة السهو) و مقتضای اطلاق کلامش که در مقام بیان بود و سکوت کرده است این است که چه قبل یا بعد از آن تکلم سهو دیگری باشد یا نه و هکذا در تکلم سهو دوم هم چنین است از این رو مقتضای اطلاق عدم تداخل است.

ما هو الحکم عند الشک فی مقتضی الادلة الاجتهادیة: اگر شک کردیم که آیا هر سبب مولد یک وجوب مستقل است یا دو وجوب چون این از باب شک در وجوب زائد است و از باب اقل و  اکثر استقلالی است باید برائت جاری کند.

البته باید توجه داشت که این مسئله را بناید با بحث اوامر خلط کرد مثلا اگر مولی بگوید: (یا زید تصدق: و بعد از مدتی بگوید: (یا زید تصدق) این مسئله مربوط به بحث اوامر است که اگر دو امر بیاید آیا مقتضایش تاسیس است یا تاکید که اگر تاسیس باشد دو سبب است و اگر تاکید باشد یک سبب.

المقام الثانی: فی تداخل المسببات:

همان طور که گفته ایم تداخل اسباب و مسببات در کفایه با هم خلط شده است.

معنای تداخل مسببات این است که اگر در تداخل اسباب قائل به تداخل شدیم دیگر این بحث مطرح نیست ولی اگر قائل به دو وجوب و عدم تداخل شدیم این بحث مطرح می شود که آیا با یک عمل می توانیم پاسخ گوی هر دو وجوب باشیم (تداخل مسببات) و یا نه به دنبال هر وجوب باید یک مسبب را اتیان کنیم (عدم تداخل مسببات)

با این بیان روشن می شود که این بحث در مقام امتثال است بر خلاف بحث قبلی که در مورد دلالت بوده است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo