< فهرست دروس

درس خارج  اصول حضرت آیت الله سبحانی

87/02/21

بسم  الله الرحمن الرحیم

المطلب السادس: مراد از عبادت و معامله چیست؟

برای عبادت چند تعریف آورده شده است:

أ: ما أمر به لأجل التعبّد به.

ب: ما تتوقف صحّته على النیّة  و قصد القربة

ج: مالا یعلم انحصار المصلحة فیها فی شیء.

محقق خراسانی به این سه تعریف اشکال می کند که عبادت در سه تعریف از آنجا که اقتضاء دارد عمل صحیح باشد زیرا (یا امر دارد و یا نیت قربت و یا مصلحت در آن منحصر است) محال است که نهی به آن تعلق بگیرد. از این رو ایشان تعریف چهارمی را ارائه کرده است که ذکر خواهیم کرد.

نقول: اشکال محقق خراسانی به تعریف اول وارد است زیرا آنچه به آن امر شده است یعنی انجامش صحیح است حال چگونه نهی هم به آن تعلق می گیرد. ولی اشکال ایشان در دو تعریف اخیر جاری نیست زیرا مثلا چیزی که صحتش بر نیت متوقف است و یا آنکه مصلحت ملزمه دارد اینگونه نیست که حتما صحیح هم باشد و نهی به آن تعلق نگیرد.

همچنین: تعبیر اول اشکال دیگری دارد و آن اینکه این تعبیر دوری است زیرا شما معرف را در معرف اخذ کردید زیرا گفته اید: عبادت آن است که برای تعبد و عبادت آورده شود.

تعریف دوم شفاف است و تعریف سوم هم خوب است ولی معنایش سخت و دور است.

و خلاصه تعریف دوم بهترین تعریف است.

سپس محقق خراسانی در تعریف عبادت گفته استکه عبادت بر دو قسم است:

قسمی که عبادتشان ذاتی است و قابل تغییر نیست همانطور که شیرینی شکر برایش ذاتی است و به سجود مثال میزند.

قسمی که عبادتش ذاتی نیست و اعتباری است و در مثال آن می گوید: چیزهایی که بجز قصد قربت امتثال نمی شود مانند رمی جمرات که در حالت عادی عبادت نیست ولی اگر می خواهد عبادت باشد باید به خدا منسوب باشد و با قصد قربت همراه گردد.

یلاحظ علیه:

اما اولی مخدوش است زیرا اگر سجود عبادت ذاتی بود که خدا به ملائکه امر نمی کرد که به آمدم سجده کنند و یا یعقوب و فرزندانش بر یوسف سجده نمی کردند.

و اما دومی مخدوش است زیرا او عبادیات را با قربیات خلط کرده است رمی جمره و دادن زکات و امثال آن قربیات است و عبادت نیست بلکه اطاعت خداوند است.

امام در کشف الاسرار برای اولین بار این تقسیم را ارائه کرده است و عبادت را از اطاعت جدا کرده است.

بحث استطرادی

از نظر بحث اصولی آنچه در بالا در معنای عبادت ذکر شد کافی است حال بررسی می کنیم که عبادت درقرآن به چه معنا است.

تعریف منطقی عبادت متوقف بر این است که ببینیم که در دنیا که مردم خدا و غیر خدا را عبادت می کنند چه خصوصیاتی در نیت و افعال آنهاست.

عبادت دو رکن دارد که یک رکن آن قلبی و جوانحی است و رکن دیگر آن در عمل و جوارح وجود دارد.

اما رکن اول آن در تمام عبادت هایی که در جهان وجود دارد به این گونه است که معبود را برای خود رب و کردگار بدانند (چه خالق باشد چه نه) یعنی او را صاحب و اختیاردار بدانند.

در قران در قضیه‌ی حضرت ابراهیم آمده است که وقتی خورشید طلوع کرد از باب جدال احسن گفت: هذا ربی و نگفت هذا خالقی.

همچنین در قرآن در جائی که امر به عبادت می کنند از "رب" تعبیر می کند. مانند: یا ایها الناس اعبدوا ربکم.

اما رکن دوم آن است که در مقام عمل هم خضوع کند و اگر کسی به قدرت شیئی معتقد باشد ولی در مقام عمل نسبت به آن خضوع و سجود نداشته باشد عبادت نیست. و همچنین اگر کسی در مقابل فرد دیگر خضوع کند ولی به اعتبار اینکه او عبد صالحی و فرد عالمی است این هم عبادت نیست بلکه از باب تکریم و احترام است.

آنهایی که عبادت را به معنای خضوع می گیرند مواجه با این اشکال اند که دیگر در عالم موحدی پیدا نمی شود زیرا هر کس نسبت به فردی خضوع می کند هر چند او را رب خود نداند. و گاه تعبیر می کنند که عبادت خضوع شدید است و طبق قول آنها برادران یوسف که به او خضوع شدید کردند و یا آنچه ملائکه نسبت به حضرت آدم کردند باید عبادت باشد.

از این رو معنای عبادت باید اینگونه باشد: العبادة عبارة عن الخضوع الناشیء عن الاعتقاد بربوبیة المعبود.

ان قلت اگر واقعا در حقیقت عبادت دو رکن خوابیده است پس چرا ممنوع است در مقابل بشر سجده کنیم و از پیغمبر روایت شده است که سجده در مقابل بشر حرام است.

قلت: علت حرمت این است که سجده کردن صورة عبادت جهانی دارد و در تمام جهان عبادت غالبا به دو صورت عبادت می کنند؛ یا رکوع می کنند و یا سجده و خداوند نمی خواهد این صورت جهانی در مورد بشر محقق یابد و شبهه ایجاد شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo