< فهرست دروس

درس کلام آیت الله سبحانی -

93/06/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نماز در کنار قبور صالحين
گفتيم وهابي ها همه ي مسلمانان را تکفير مي کنند و مي گويند که مسلمانان ششصد سال است که مشرک شده اند و تنها محمد بن عبد الوهاب و پيروان او موحد هستند.
يکي از مواردي که موجب مي شود که اين عده، هم شيعه و هم سني را تکفير کنند، مسأله اعتقاد به اين است که رسول خدا (ص) و اهل بيت قدرتي فراتر از قدرت بشري دارند. اين مطلب را در جلسه ي قبل کاملا توضيح داديم و جواب آن را ارائه کرديم.
امروز به مورد دومي که وهابي ها به سبب آنها شيعه و سني را تکفير مي کنند مي پردازيم و آن اينکه اگر کسي در کنار قبري نماز بخواند چه قبر پيامبر و امام و يا يکي از صالحان باشد، نمازش باطل است و اين کار، گاه به شرک نيز منجر مي شود.
امروزه که مسلمانان در کنار مرقد رسول خدا (ص) نماز مي گذارند و آنها عکس العمل خاصي نشان نمي دهند به سبب اين است که زورشان به مسلمانان نمي رسد و الا اگر مي توانستند مرقد رسول خدا (ص) را نيز با خاک يکسان مي کردند.
ما اين مسأله را با قرآن تطبيق مي کنيم تا بدانيم اين عقيده ي وهابي ها در قرآن چه حکمي دارد. خداوند در سوره ي مبارکه ي کهف مي فرمايد: ﴿وَ كَذلِكَ أَعْثَرْنا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ لا رَيْبَ فيها إِذْ يَتَنازَعُونَ بَيْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقالُوا ابْنُوا عَلَيْهِمْ بُنْياناً رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قالَ الَّذينَ غَلَبُوا عَلى‌ أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً[1] جريان از اين قرار است که خداوند اصحاب کهف را بعد از سيصد سال احياء کرد در حالي که آنها تصور مي کردند فقط يک روز يا بخشي از يک روز را خوابيده اند. يکي از آنها براي خريد طعام به شهر رفت و ديد که شهر عوض شده است. هنگام خريدن نان، درهمي که ارائه کرده بود قديمي بود و اين موجب شد که ماهيّت آنها مشخص شود. آنها بعد از اينکه باخبر شدند که سيصد سال خوابيده بودند و اهل شهر نيز از جريان آنها باخبر شده اند از خداوند خواستند که جان آنها را بگيرد و در نتيجه از دنيا رفتند. مردم شهر که به دنبال آنها به بالاي کوه رفته بودند متوجه شدند که آنها ديگر زنده نيستند. مردم در اينجا دو دسته شدند. يک دسته که از مشرکان و در اقليت بودند با بي اعتنايي گفتند که درب غار را ببنديد و بر آن ديواري بکشيد ﴿ابْنُوا عَلَيْهِمْ بُنْياناًو خداوند خود مي داند با آنها چه کند: ﴿رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ ولي در مقابل، مسيحياني که بر امر آن دسته ي قليل غلبه کرده بودند و بت پرستي را از بين برده بودند، گفتند ما در کنار قبر آنها مسجدي مي سازيم و نماز مي خوانيم و به خدا با وجود اين عده تقرب مي جوييم. ﴿لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً
خداوند اين مطلب را نقل مي کند و رد نمي کند و اين علامت آن است که اين کار مورد تأييد خداوند است. بنا بر اين ساختن مسجد و نماز خواندن در کنار اولياء الله نمي تواند شرک باشد بلکه امري است که مورد تأييد خداوند است.
قرآن کتابي است که اگر کلام غلطي اگر کسي صادر شود و قرآن جريان او را ذکر کند سريعا کلام او را نفي مي کند کما اينکه در جريان فرعون مي خوانيم که هنگامي که داشت غرق مي شد به خداوند ايمان آورد: ﴿حَتَّى إِذا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ الَّذي آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائيلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمينَ[2] در اينجا قرآن براي اينکه بفهماند که ايمان در لحظه ي اضطرار بي فايده است سريعا مي فرمايد: ﴿آلْآنَ وَ قَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَ كُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدينَ[3] بنا بر اين سکوت قرآن در جريان اصحاب کهف نه تنها تأييد است حتي قرآن با عبارت ﴿قالَ الَّذينَ غَلَبُوا عَلى‌ أَمْرِهِمْ بر کلام اين دسته صحه مي گذارد. غالب اهل تفسير نيز در کتب خود اعم از شيعه و سني به اين نکته اذعان مي کنند اين دسته تصميم گرفتند که در کنار اصحاب کهف مسجد بسازند و به خدا به وجود اين عده تقرب بجويند.
بنا بر اين اشکال نشود که اين مربوط به شريعت گذشته است و ارتباطي به شريعت اسلام ندارد زيرا همين که اين مطلب در قرآن که مربوط به شريعت اسلام است آمده است و رد نمي شود علامت آن است که مورد تأييد خداوند مي باشد.
مضافا بر اينکه اگر کار مزبور شرک باشد، بايد در تمامي شرايع شرک باشد زيرا معنا ندارد که امري در يک شريعت شرک باشد و در شريعت ديگر شرک نباشد؛ شرک امري نسبي نيست بلکه امري است واقعي.
وهابي ها وقتي به آيه ي فوق مي رسند خود را به مشقت مي زنند تا آن را به گونه اي توجيه کنند مثلا ناصر الدين الباني که محدث وهابي ها مي باشد هنگامي که به اين آيه مي رسد مي گويد: ﴿الَّذينَ غَلَبُوا عَلى‌ أَمْرِهِمْ به سربازان و افسران و ياران سلطان بر مي گردد و قول آنها براي ما نمي تواند حجّت باشد.
جواب اين است که اين بخش از آيه به مسيحيت بر مي گردد که شريعت آن زمان بود و به مسيحيان اشاره دارد که توانسته بودند در آن زمان بت پرستي را از بين ببرند.
آيه ي ديگري که با آن مي توان عليه وهابيت استدلال کرد آيه ي ﴿وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهيمَ مُصَلًّى[4]مي باشد که خداوند دستور مي دهد که در جايي که اثر پاي ابراهيم است بايد نماز خواند.
نماز خواندن در تمامي مسجد مستحب است ولي اين نماز در کنار مقام ابراهيم ثواب بيشتري دارد. اگر واقعا تبرک جستن به انبياء شرک باشد چرا خداوند چنين دستوري مي دهد؟
در کتاب الروح نوشته ي ابن مقيّم الجوزي که شاگرد ابن تيميه است نکته اي آمده است که بر خلاف عقيده ي ابن تيميه است و آن اينکه هاجر، مادر اسماعيل، هفت بار مسعي را طي مي کند ولي به آب نرسيد و بعد ديد که آب از زير پاي اسماعيل مي جوشد. سپس اضافه مي کند که خداوند محل دويدن هاجر را محل عبادت قرار داده است.
همچنين مرقد رسول خدا (ص) در يکي از نه حجره ي ايشان بود و مسجد از محل مرقد ايشان جدا بود. وليد بن عبد الملک به عمر بن عبد العزيز يا عبد العزيز نامه نوشت که مسجد رسول خدا (ص) را توسعه دهند، در نتيجه تمامي حجرات ايشان را خريدند و تخريب کردند و به مسجد افزودند در نتيجه در سال 94 هجري مرقد رسول خدا (ص) داخل در مسجد شد. از سال 94 تا به حال، مسلمانان در مسجد، در کنار قبر رسول خدا (ص) نماز مي خوانند. اين در حالي است که اهل سنت قائلند که اجماع در يک قرن حجّت مي باشد و حال آنکه سيزده قرن است که مسلمانان اين کار را مي کنند و کسي به ايشان ايراد نگرفته است. معصومين، فقهاء سبعه ي مدينه و مانند ايشان هيچ يک اعتراض نکردند فقط مي گفتند که آثار قديم و سقف مسجد که از شاخه هاي خرما بود و ديوارهاي آن که از سازه هاي چوبي بود را خراب نکنند تا آيندگان ببينند که رسول خدا (ص) چگونه ساده زيست بودند.
اکنون به سراغ دليل وهابي ها مي رويم: وهابي بر عقيده ي خود به اين حديث استدلال مي کنند که در صحيح بخاري آمده است: عن عائشه عن النبي ص قال في مرضه الذي مات فيه: لعن الله اليهود و النصاري اتخذوا قبور انبيائهم مسجدا. قالت: و لولا ذلک لابرزوا قبره غير اني اخشي أن يتخذ مسجدا.[5]
نقول: ما قبول نداريم که هر آنچه در صحيح بخاري است قابل قبول باشد هرچند روايات خوبي از رسول خدا (ص) نقل مي کند.
اولا: قرآن مي گويد که يهود و نصاري و علي الخصوص يهود انبياء را به قتل مي رساندند: ﴿فَبِما نَقْضِهِمْ ميثاقَهُمْ وَ كُفْرِهِمْ بِآياتِ اللَّهِ وَ قَتْلِهِمُ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَق‌[6] بنا بر اين برنامه ي ايشان خشونت بود و واضح است که کسي که انبياء را مي کشد و حتي حضرت يحيي را سر مي برد هرگز قبر انبياء را مسجد قرار نمي دهد.
ثانيا: حتي اگر حديث فوق صحيح باشد بايد ديد که مراد از (اتخذوا قبور انبيائهم مسجدا) چيست؟
يک احتمال اين است که بر قبور انبياء سجده کنند. يعني به جاي اينکه خدا را سجده کنند به قبر سجده کنند.
احتمال ديگر اين است که قبل پيغمبرشان را قبله قرار دهند نه به سوي مسجد الاقصي.
احتمال سوم اين است که در کنار قبر نماز بخوانند.
جالب اينجاست که غالب کساني که صحيح بخاري را تفسير کرده اند دو احتمال اول را انتخاب کرده اند و نهي در روايت مزبور بدين سبب است.
به عنوان نمونه قسّلاني مي گويد: و اتخذوا قبور انبيائهم مساجد اي قبلة للصلاة و يصلون اليها او بنوا مساجد عليها يصلون فيها و لعل وجه الکراهة انه قد يفضي الي عبادة نفس القبر.
در جايي ديگر مي خوانيم: يحذر النبي " صلى الله عليه وآله وسلم " أمته أن يصنعوا بقبره ما صنع اليهود والنصارى بقبور أنبيائهم من اتخاذ تلك القبور مساجد ، إما بالسجود إليها تعظيما لها أو بجعلها قبلة يتوجهون في الصلاة إليها.
حتي کلام عائشه در حديث فوق که مي گويد: و لولا ذلک لابرزوا قبره غير اني اخشي أن يتخذ مسجدا. شاهد ديگري مبني بر نظر ماست و آن اينکه بعد از وفات رسول خدا و قبل از اينکه حجرات را خراب کنند، بين مرقد رسول خدا (ص) و حجرات ديواري کشيدند و همان گونه که عائشه مي گويد: به سبب اين بود که مبادا قبر رسول خدا (ص) مسجد شود.
سؤال ما اين است که ديوار کشيدن از دو چيز جلوگيري مي کند يکي اينکه قبر را بپرستند و بر آن سجده کنند (ولي با وجود ديوار که قبر ديده نمي شود سجده بر قبر ممکن نبوده است.) و دوم اينکه قبر را قبله قرار دهند. اما اينکه در کنار قبر نماز بخوانند، با وجود ديوار هم ممکن بوده است.
شاهد ديگر اين است که مفسرين در تفسير سوره ي کهف مي گويند که ديوار کشيدن دور قبر رسول خدا (ص) به سبب اين بود که آن را نپرستند و يا آن را قبله قرار ندهند.
شاهد ديگر حديثي است که ام سلمه و ام حبيبه زنان رسول خدا (ص) آن را نقل مي کنند که مربوط به زماني است که در حبشه بودند: أن أم حبيبة وأم سلمة ذكرتا كنيسة رأتاها في الحبشة فيها تصاوير لرسول الله ، فقال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم : إن أولئك إذا كان فيهم الرجل الصالح فمات ، بني على قبره مسجدا وصور فيه تلك الصور ، أولئك شرار الخلق عند الله.[7]
يعني وقتي شخص محترمي فوت مي کرد ابتدا قبر او را مسجد قرار مي دادند و صورت فرد را بر قبرش مي زنند که در نتيجه در ادامه به تدريج صورت مزبور را مي پرستيدند و صورت مزبور موجب مي شد که يک نوع ارتباطي با صاحب قبر پيدا کنند. به عبارت ديگر وجود صورت که قابل ديدن بود موجب حضور قلب مي شد و با صاحب قبر ارتباط برقرار مي کردند و او را پرستش مي کردند. اين نشان مي دهد که نهي رسول خدا (ص) از اتخاذ قبور به عنوان مسجد اين بوده است که يا قبر را بپرستند و يا آن را قبله قرار دهند. واضح است که اگر منظور، صرف نماز خواندن بود فرقي نداشت که عکس باشد يا نه.
همچنين مي توان گفت که قبر اسماعيل و مادرش در کنار هجر است و انبياء بسياري در آن مکان مدفون هستند ولي همه در آن مکان نماز مي گذارند و کسي احتمال نداده است که نماز خواندن در آنجا شرک باشد.
اشکال نشود که ديوار کشيدن مانع از قبله قرار دادن نيست کما اينکه کعبه ديوار دارد و قبله هم هست.
زيرا بايد بين يک قضيه ي جزئي و يک قضيه ي عمومي فرق گذاشت. کعبه يک قضيه ي عمومي است و ديوار و عدم آن در آن مؤثر نيست ولي قبله قرار دادن قبور چيزي بود که فقط در مساجد رخ مي داد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo