درس خارج فقه آیت الله سبحانی
98/09/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اسراف از نظر آیات
بحث ما در باره اسراف است و گفتیم هر چیزی که از حد وسط بگذرد، بر آن اسراف صدق میکند، بیش از این از اسراف نفهمیم، اگر از حد تجاوز کرد،این در حقیقت اسراف است، البته متعلّقش فرق میکند، آیاتی را که در جلسه گذشته خواندیم، متعلق شان اکل و شرب بود، اما در این جلسه، بحث در باره اسراف در انفاق است، معلوم میشود که حتی در انفاق هم اسراف صحیح نیست، چند آیه در اینجا داریم که آیه اول را در جلسه گذشته خواندیم، و اکنون در اطرافش بحث میکنیم، قرآن میفرماید: ﴿وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يسْرِفُوا وَلَمْ يقْتُرُوا وَكَانَ بَينَ ذَلِكَ قَوَامًا﴾، اگر ما عالم آفرینش را در نظر بگیریم، همه موجودات عالم یکنوع انفاقی دارند، کأنّه عالم آفرینش اساسش بر انفاق گذاشته شده است، شما همین خورشید عالم تاب را در نظر بگیرید، این خورشید عالم تاب، هر روز میلیونها تن حرارت به سوی زمین و غیر زمین ارسال میکند، و در واقع شیره جانش را تقدیم ما میکند به گونهای که اگر یک روزی این حرارت نباشد، موجود زندهای در روی زمین باقی نمیماند، اگر بنا باشد بشر درس بگیرد، باید از خود طبیعت درس بگیرد.
و هکذا گیاهان، گیاهان نیز در حقیقت یک شیرههای دارند، زنبور عسل این شیرهها را از گیاهان میمکند و بعداً آنها را در دستگاه وجود شان میسازند و سپس آنها را به عنوان عسل تقدیم ما میکنند، خلاصه اینکه عالم آفرینش، عالم انفاق است، مثلاً مادر در حقیقت شیر خودش را به فرزندش انفاق میکند، و به هر کجا که نگاه کنیم، میبینیم که عالم آفرینش، عالم انفاق است، البته نه انفاقی که خودش را نابود کند، بلکه با حفظ وجود خودش، زیادی را به دیگران انفاق میکند، ولذا اگر بنا باشد که ما از چیزی درس بگیریم، باید از همین عالم طبیعت درس بگیریم، به این معنی که اگر خداوند اموالی در اختیار انسان نهاد، چه بهتر اینکه مقداری از آنها را به دیگران هم انفاق کند و بدهد، البته نه در آن حدی که خودش گدا بشود، بلکه باید مقداری را برای خودش نگه دارد، منتها مقداری را هم برای دیگران انفاق کند.
النفاق سنّة کونیةالإنفاق سنّة کونیة، إذ کلّ موجود ینفق ما یزید عن حاجته ممّا یملک، فهذه الشمس تُنفِقُ ملایین الأطنان من الضوء و الحرارة إلی المجموعیة الشمسیة - بر منظومه شمسی و ما هم جزء منظومه شمسی هستیم-، و هذه الأرض تعطی ما علی ظهرها من الأشجار و الأعناب بما تملک من المواد الغذائیة، و هذه الأشجار و الأزهار لهما دور فی حیاة الإنسان و الحیوان، و یتجلّی دورهما فی الإنفاق ببذل الفواکه و الأزهار، کما أنّ للأزهار دوراً فی هذا المضمار حیث إنّ النحل یمتصّ رحیقها و یصنع منه العسل، إلی غیر ذلک من مظاهر الإنفاق الّتی یلمسها کلّ إنسان إذا نظر نظرة سطحیة، فکیف إذا نظر بنظر عمیق؟!
فإذا کان الإنفاق سنّة کونیة، فلیقتد الإنسان بها، ولذلک صارالإنفاق فریضة مالیة فی الإسلام و ضریبة، فَأُمِرَ بالزکاة و الخمس و الصدقة و الکفّاراة و إغاثة اللاجئین و إعانة المحتاجین بصور مختلفة، روی السکونی عن جعفر بن محمد عن آبائه قال: وَ قَالَ اَلنَّبِيُّ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ - : ﴿اَلسَّخِيُّ قَرِيبٌ مِنَ اَللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ اَلنَّاسِ قَرِيبٌ مِنَ اَلْجَنَّةِ بَعِيدٌ مِنَ اَلنَّارِ وَ اَلْبَخِيلُ بَعِيدٌ مِنَ اَللَّهِ بَعِيدٌ مِنَ اَلنَّاسِ بَعِيدٌ مِنَ اَلْجَنَّةِ قَرِيبٌ مِنَ اَلنَّارِ وَ اَلْجَاهِلُ اَلسَّخِيُّ أَحَبُّ إِلَى اَللَّهِ مِنَ اَلْعَابِدِ اَلْبَخِيلِ﴾[1]
ترجمه حدیث: رسول اكرم صلّى اللّٰه عليه و اله فرموده:كه مرد سخاوتمند بخدا و مردم و بهشت نزديك است و از آتش دوزخ دور است ولى شخص بخيل از خدا و مردم و بهشت دور است و بآتش دوزخ نزديك است و نادان سخاوتمند دوستتر است بسوى خدا از عابد بخيل.
و کان العرب فی الجاهلیة یسرفون فی الإنفاق فی اللّذات، و فی الوقت نفسه یقترّون علی المساکین و الضعفاء فصار عملهم بین الإسراف و الإقتار، ولذلک یذکر الله سبحانه أنّ عمل عباد الله علی خلافهم و یقول: ﴿وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يسْرِفُوا﴾: أی لا تجاوزون الحدّ الّذی یقتضیه الإنفاق ﴿وَلَمْ يقْتُرُوا﴾ أی لا یمسکون و لا یقبضون أیدیهم مع ما أعطوا من الثروة « وَكَانَ بَينَ ذَلِكَ قَوَامًا»: أی عدلا متوسطاً، أی کان الإنفاق بین الإسراف و القتّر ﴿قَوَامًا﴾ عدلاً إذا قرئی بفتح القاف، و إذا قرئ بکسر القاف: أی ما یدوم علیه الأمر و یستقرّ.
الآیة الثانیة﴿وَلَا تَجْعَلْ يدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا﴾[2] .
ترجمه: هرگز دستت را بر گردنت زنجير مکن، (و ترک انفاق و بخشش منما) و بيش از حد (نيز) دست خود را مگشاي، تا مورد سرزنش قرار گيري و از کار فروماني!
قرآن میفرماید دستت را به گردنت نبند، آدمی که دستش را به گردنش میبندد، نمیتواند حتی یک ریال هم به کسی بدهد، اگر هردو دست انسان را به گردنش ببندند، او نمیتواند کاری انجام بدهد، آنگونه هم نباش که دست را کاملاً ول کنی، یعنی اینکه همه را در راه خدا بدهی وچیزی را برای زن و بچهات نگذاری، اسلام همیشه به حد وسط اهمیت میدهد، اسلام میخواهد برای مسلمانان یک خط مشی ارائه بدهد و بگوید مسلمان باید همیشه به حد وسط اکتفا کند.
البته بحث ما در باره اسراف در انفاق است، ولی ما از همین میتوانیم یکقاعده کلی و عمومی به دست بیاوریم و بگوییم که در زندگی حد وسط مطلوب و مهم است، یعنی انسان در همه چیز باید حد وسط را انتخاب کند، این آیه مبارکه میخواهد آیات قبلی را روشن کند، چون آیات قبلی این است: ﴿قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِي لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا خَالِصَةً يوْمَ الْقِيامَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يعْلَمُونَ﴾[3] ، در عین حالی که این مطلب را بیان میکند، میفرماید: باید بهره گیری از نعمتهای الاهی حد وسط داشته باشد، یعنی اینکه انسان نباید همه را به خود اختصاص بدهد و نه همه را به دیگران انفاق کند، بلکه باید بخشی را برای خود نگه دارد، و بخشی را هم برای دیگران انفاق نماید.
و قد جاء مضمون الآیتین فی سورة أخری، قال تعالی: ﴿وَلَا تَجْعَلْ يدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا﴾
ثمّ إنّ سیاق الآیة یحکی أنّ المراد من الإنفاق، هو الإنفاق غیر الواجب، أعنی: المندوب، ففی الإنفاق الواجب یتبع ما فرض الله علیه، و أمّا فی المندوب فیجب أن یراعی فیه الطریق الوسط بین الإسراف و الإقتار، روی اکلینی بسنده عَنْ عَبْدِ الْمَلِکِ بْنِ عَمْرٍو الْأَحْوَلِ قَالَ: ﴿تَلَا أَبُوعَبْدِاللَّهِ (هَذِهِ الْآیَهًَْ وَ الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً قَالَ فَأَخَذَ قَبْضَهًًْ مِنْ حَصًی وَ قَبَضَهَا بِیَدِهِ فَقَالَ هَذَا الْإِقْتَارُ الَّذِی ذَکَرَهُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ ثُمَّ قَبَضَ قَبْضَهًًْ أُخْرَی فَأَرْخَی کَفَّهُ کُلَّهَا ثُمَّ قَالَ هَذَا الْإِسْرَافُ ثُمَّ أَخَذَ قَبْضَهًًْ أُخْرَی فَأَرْخَی بَعْضَهَا وَ أَمْسَکَ بَعْضَهَا وَ قَالَ هَذَا الْقَوَامُ﴾[4]
ترجمه حدیث: امام صادق (- عبدالملکبنعمرو گوید: امام صادق (این آیه: ﴿وَ الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً﴾ تلاوت کرد و به منظور تفسیر آن، مشتی ریگ از زمین برداشت و محکم در دست خود فشرد، و فرمود: «این است راه تفریط که با تنگچشمی و خسّت، از انفاق و هزینه دریغ میورزند». سپس مشتی ریگ برداشت و پنجهها را سست گرفت تا آن حد که بیشتر ریگها بر زمین فرو ریخت، و فرمود: «این است راه افراط و اسراف که در انفاق و هزینهی زندگی زیادهروی نمایند». و بار آخر، مشتی ریگ برداشت و پنجهها را تا آن حد باز گرفت که قسمتی از ریگها فرو ریخت و قسمتی در مشت او باقی ماند، و فرمود: مایهی قوام نعمت و پایندگی عافیت این است.
و علی کلّ تقدیر، یجب فی الإنفاق غیر الواجب: الاقتصادُ (فاعل یجب است)، إذ التخلّی عن الدنیا و مواهبها و ترک لذّاتها تماماً خلاف الوسط، کما أنّ التوغّل فیها و نسیان الآخرة کذلک، و قد ذمّ سبحانه الطائفة الأولی بقوله: ﴿قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِي لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا خَالِصَةً يوْمَ الْقِيامَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يعْلَمُونَ﴾
و هذا هو إمام المتّقین علی (علیه السلام) قد دخل علی العلاء بن زیاد الحارثی و هو من أصحابه یعوده، قال: -عليه السلام ـ لِعلاءِ بنِ زيادٍ، لمّا رَأىَ سَعَةَ دارِهِ ـ : ﴿ما كنتَ تَصنَعُ بسَعَةِ هذه الدارِ في الدنيا و أنتَ إلَيها في الآخرةِ كُنتَ أحوَجَ؟! و بلى إن شِئتَ بَلَغتَ بها الآخِرَةَ : تَقرِي فيها الضَّيفَ، و تَصِلُ فيها الرَّحِمَ، و تُطلِعُ مِنها الحُقوقَ مَطالِعَها ، فإذا أنتَ قد بَلَغتَ بِها الآخِرَةَ﴾
ترجمه حدیث: امام على - عليه السلام ـ به علاء بن زياد وقتى خانه وسيع او را ديد ـ فرمود : اين خانه وسيع در دنيا به چه كار تو مى آيد ، حال آنكه در آخرت به آن محتاج ترى؟ آرى، اگر بخواهى مى توانى به وسيله چنين خانه اى به آخرت دست يابى، به شرط آن كه در اين خانه از ميهمان پذيرايى كنى ، به خويشاوندانت رسيدگى كنى و حقوق آن را بگزارى ؛ در اين صورت است كه به وسيله اين خانه به آخرت دست يافته اى.
فَقالَ لَهُ العَلاءُ : يا أميرَ المُومِنين ، أشكو إلَيكَ أخي عاصِمَ بنَ زِياد . قالَ : وما لَهُ؟ قالَ: لَبِسَ العَباءَةَ وتَخَلّى عَنِ الدُّنيا . قالَ : عَلَي بِهِ . فَلَمّا جاءَ قالَ: يا عُدَيَّ نَفسِهِ ، لَقَدِ استَهامَ بِكَ الخَبيثُ! أما رَحِمتَ أهلَكَ ووَلَدَكَ؟ أتَرَى اللّه َ أحَلَّ لَكَ الطَّيِّباتِ ، وهُوَ يَكرَهُ أن تَأخُذَها! أنتَ أهوَنُ عَلَى اللّه ِ مِن ذلِكَ! قالَ : يا أميرَ المُؤمِنين، هذا أنتَ في خُشونَةِ مَلبَسِكَ وجُشوبَةِ مَأكَلِكَ!قالَ : وَيحَكَ ، إنّي لَستُ كَأَنتَ ، إنَّ اللّه َ تَعالى فَرَضَ عَلى أئِمَّةِ العَدلِ أن يُقَدِّروا أنفُسَهُم بِضَعَفَةِ النّاسِ ؛ كَيلا يَتَبَيَّغَ بِالفَقيرِ فَقرُهُ!» [5]
ترجمه: علاء گفت: اى اميرمؤمنان! از برادرم عاصم بن زياد به تو شكايت مى كنم.
فرمود: «چه شده است؟» .
گفت: ردا پوشيده و تارك دنيا شده است.
فرمود: «او را نزد من بياوريد».
چون آمد ، امام عليه السلام حضرت فرمود: «اى دُشمَنك خويش! [شيطان] پليد تو را گم راه ساخته است . به زن و فرزندانت رحم نمى كنى؟! تو مى پندارى كه خداوند ، نعمت هاى پاكش را بر تو حلال كرده است ، امّا دوست ندارد از آنها بهره بگيرى؟! تو نزد خداوند ، خوارتر از اين حرف هايى!» .
گفت: اى امير مؤمنان! تو خود ، جامه اى چنين خشن مى پوشى و خوراكى چنان خشك مى خورى!
فرمود: «حيف از تو! من چون تو نيستم. خداى متعال بر پيشوايان عدالت فرض كرده است كه خويشتن را در سطح مردمان نادار قرار دهند تا نادارى فقير ، او را برنشورانَد».
و بذلک یُعلَمُ أنّ المعیار فی تقسیم الفضائل الخُلقِیَّةِ هو التوسّط و الاعتدال، فلقد نهی الإسلام مثلاً، عن الرهبانیة و أمر بالنکاح و فی الوقت نفسه نهی عن کون الدنیا و زخارفها أکبر هموم الإنسان، و إلی عدم تجاوز الحدّّ یشیر قول یشیر قول النبیّ (صلّی الله علیه و آله) فی حقّ علیّ (علیه السلام): یا علیّ (علیه السلام) هلک فیک اثنان: محبّ غالٍ، و مبغض قالٍ، و فی الوقت نفسه قال: عُنوانُ صَحيفَةِ المُؤمِنِ حُبُّ عَليِّ بنِ ابيطالب»[6]
ترجمه: سرلوحة پروندة هر مؤمن (در روز قيامت) دوستي و محبت علي بن ابيطالب عليهالسلام است.
بنابراین، آنچه در اسلام مطلوب میباشد، حدّ وسط است، از حد وسط بیرون رفتن درست نیست، حتّی در مسأله محبت امیرالمؤمنین و ائمه معصومین (علیهم السلام)، چون محبت اهل بیت اگر به سر حد غلو برسد، کفر است، اگر پایین تر باشد، آنهم کفر است، باید همیشه حد وسط را گرفت، هر چند این آیات در باره انفاق است، اما این مسأله (مسأله انفاق) موردی است، اما آنچه که معیار و ملاک در همه چیز میباشد، همان حدّ وسط است.