< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

98/09/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حکم قتل عمدی

همانطورکه قبلاً بیان گردید، در قتل خطئی، فقط یک کفاره است که عتق رقبه باشد، اما اگر قتل، قتل عمدی باشد‌،کفاره جمع دارد، یعنی هم باید عتق رقبه کند و هم شصت روز روزه بگیرد و هم باید شصت مسکین را اطعام کند، کفاره‌ قتل عمدی،‌ کفاره جمع است و این مسأله حاکی از آن است که اسلام راجع به حفظ جان و خون انسان‌ها اهمیت زیادی قائل می‌باشد ولذا فرموده که در قتل خطئی، یک کفاره است،‌اما در قتل عمدی، کفاره جمع است.

ما اگر قتل خطئی در آشهر الحرم واقع شود، یا اینکه در سر زمین حرام واقع بشود،‌در آنجا علاوه براینکه باید دیه را بدهد، یک ثلث دیه هم اضافه می‌شود، و ‌این زیادی به احترام حرم و احترام زمان است.

از این معلوم می‌شود که بعضی از زمان ها و بعضی از مکان‌ها از احترام خاصی برخوردارند، بر خلاف بعضی از وهابی‌ها و متعصبین که برای زمان و مکان ارزش قائل نیستند، اسلام ارزش فوق العاده قائل است ولذا می‌فرماید اگر قتل در یک چنین مکان و یا زمانی واقع بشود، هم باید اصلِ دیه را بدهد و هم یک ثلث دیه بر آن اضافه می‌شود که به آن می‌گویند:« ‌دیه مغلظّه»، چون یک ثلث بر اصل دیه اضافه می‌شود.

دیه قتل خطئی بر عهده چه کسانی است؟

باید توجه داشت که در قتل عمد، دیه عهده قاتل است، اما در قتل خطئی، دیه بر گردن عاقله می‌باشد نه بر عهده قاتل ، یعنی باید دیه را عاقله بدهند، عاقله عبارتند از برادران، عموها و سایر وابستگانِ نزدیک قاتل.

اشکال

ممکن است برخی از متجددها بر این مسأله اشکال ‌کنند و ‌بگویند که این مطلب با آیه کریمه: ﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى﴾[1] سازگار نیست، چون آیه مبارکه می‌فرماید هر کس که خطا و اشتباه کرده، باید ‌جریمه‌اش را هم خودش بدهد نه دیگران، به قول معروف هر کس خربزه خورد، باید پای لرزش هم بنشیند، معنی ندارد یکی مرتکب قتل بشود، دیگری جریمه و دیه‌اش را بپردازد، این افراد تصور و فکر می‌کنند که این حکم برخلاف آیه مبارکه است، حتی ممکن است بعضی از وطن پرست‌ها اشکال بالاتر بکنند و بگویند از این معلوم می‌شود که دین اسلام،‌ دین عشیره‌ ای است نه دین جهانی؟

 

جواب استاد سبحانی

البته ما - در قدیم الأیام - جواب این اشکال را در یکی از مجلات نوشته‌ ایم، و آن این است که دیه بر عاقله یکنوع تعاون و یکنوع کمک کردن به این فرد (قاتل) است، آنهم بر دوش یکنفر و دو نفر نیست، بلکه بر دوش برادر‌ها، عموها، عمو زاده ها و سایر منسوبین قاتل است، یعنی دیه قتل خطئی بر دوش منسوبین ذکر و مرد است و آنان وظیفه دارند که ‌نسبت به این آقا (قاتل) کمک ‌کنند.

از طرف دیگر ممکن است خودِ قاتل داوطلبانه بگوید من دیه را می‌دهم و نمی‌خواهم بار خطا و اشتباهم را دیگران بر دوش بکشند، البته این کار هم اشکال ندارد، یعنی قاتل می‌تواند داوطلبانه پرداخت دیه را بر عهده بگیرد تا از گردن عاقله ساقط بشود.

به بیان دیگر؛ این مسأله (دیه بر عاقل) یک‌ مسأله انسانی است، در بعضی از شهر‌های ایران رواج دارد که اگر جوانی بخواهد ازدواج کند، خانواده های نزدیک جمع می‌شوند و به این جوان کمک می‌کنند تا او بتواند ازدواج کند، این کار در واقع زنده کردن روح انسانیت است، ولذا ما نباید تصور کنیم که این مسأله (دیه بر عاقله) برخلاف آیه مبارکه است.

علاوه براین، کسانی که این اشکال را می‌کنند، در حقیقت معنی آیه مبارکه ﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى﴾ را خوب نفهمیده‌اند، زیرا کلمه « وِزْرَ» در آیه مبارکه به معنی عقوبت أخروی است،﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى﴾

بنابراین،‌این آیه مبارکه، هیچ ربطی به قتل خطئی ندارد، ولذا این مسأله (دیه بر عاقله) در عامد نیست، چون قاتلِ عامد خودش این سم را در کاسه خود ریخته است و ‌خودش باید علاج کند، ‌ولی این آدم (که از روی خطا و اشتباه کسی را کشته) و از دستش در رفته، ممکن است خودش قادر به پرداخت دیه نباشد، از این رو، اسلام خواسته یکنوع روحیه تعاون و همکاری را در میان فامیل زنده کند.

حکم الإسراف و مواضعه فی الذکر الحکیم

ماده «اسراف» در قرآن کریم تقریباً بیست و یک بار آمده، و حال آ‌نکه ماده تبذیر فقط سه بار آمده، آ‌نهم گاهی به صورت اسم فاعل و گاهی به صورت مصدر و گاهی به صورت فعل، معلوم می‌شود که اسراف در جامعه انسانی بیشتر از تبذیر است، از این رو، باید ببینیم که اسراف چیست، و تبذیر به چه معنی است که عنایت اسلام و قرآن به اسراف بیشتر از عنایت قرآن به تبذیر است، ‌ممکن است تبذیر اکثر حراماً باشد، اما چون قلیل است ولذا عنایت اسلام به آن کمتر است، اما چون اسر اف در جامعه بیشتر است، از این رو، عنایت اسلام و قرآن به آن زیاد تر است.

 

الإسراف لغة و شرعاً

1: قال الراغب:« الإسراف تجاوز الحدّ فی فعل یفعله الإنسان و إن کان ذلک فی الإنفاق أکثر»[2] .

اسراف تجاوز از حدّ است، هر فعلی برای خودش حدی دارد، از آن حد اگر تجاوز کند اسراف است.

2: و قال الجرجانی:« الإسراف إنفاق المال فی الغرض الخسیس، و قیل الإسراف تجاوز الحدّ فی النفقة ثمّ ذکر وجوهاً أخری»[3] .

3: و قال الطریحی:« فالإسراف أکل ما لا یحلّ و قیل مجازوة القصد فی الأکل»[4] .

إلی غیر ذلک من التعریفات.

از میان این تعاریف، تعریف مفردات بهتر است، هر چند تعریف ایشان هم خالی از اشکال نیست، بهتر این است که به خود قرآن کریم مراجعه کنیم و از خود قرآن کریم معنی اسراف و معادل آن را در بیاوریم.

إنّما المهم، هو الوقوف علی ما أرید به فی الذکر الحکیم، و المتبادر منه من الآیات المتضمنة لحکمه، هو مجاوزة القصد ‌ و تجاوز الحدّ، و عندئذ یختلف حکمه بحسب متعلّقه، فربما یکون تجاوزه مباحاً،‌ أو مکروهاً، و أخری حراماً فالإسراف مثلاً فی الإنفاق مکروه، و لکنّه فی القتل و القصاص حرام کما سیوافیک، و أضعف الأقوال فی تعریفه ما نقله الجرجانی و الطریحی و غیرهما من أنّ الإسراف صرف الشیء فیما ینبغی زائداً علی ما ینبغی، بخلاف التبذیر، فإنّه صرف الشیء فیما لا یبنغی، وجه الضعف أنّه سبحانه یصف قوم لوط بالمسرفین و یقول: ﴿قَالُوا إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمٍ مُجْرِمِينَ *** لِنُرْسِلَ عَلَيهِمْ حِجَارَةً مِنْ طِينٍ *** مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفِينَ﴾[5] ، و یصف فرعون بأنّه من المسرفین و یقول: ﴿مِنْ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ كَانَ عَالِيا مِنَ الْمُسْرِفِينَ﴾[6] ، مع أنّ عملهم کان فیما لا ینبغی، و أمّا التبذیر فیسأتی الکلام فی محلّه.

در اسراف باید جامع را بگیریم، تجاوز القصد و الحدّ، اسراف این است که از حدش بیرون برود، گاهی ممکن است ینبغی باشد و گاهی ممکن است لا ینبغی باشد، کمک کردن به فقیر ینبغی است، اما تجاوز از حد درست نیست، اما قتل و کار‌های حرام لا ینبغی است، یعنی هم اصلش لا یبنغی است و هم تجاوزش لا ینبغی است.

تا اینجا مقدمات مسأله را تمام کردیم، یعنی هم اسراف را لغة معنی کردیم و هم آن را از نظر قرآن معنی نمودیم و گفتیم:« الإسراف تجاوز الحدّ»، و أما اینکه حکمش چیست؟ تابع موضوع و محلش است، اینک سراغ آ‌یاتی می‌رویم که در باره اسراف است.

 

انواع اسراف

 

1: الإسراف فی الأکل و الشرب

﴿يا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يحِبُّ الْمُسْرِفِينَ﴾[7] .

ترجمه: اي فرزندان آدم! زينت خود را به هنگام رفتن به مسجد، با خود برداريد! و (از نعمتهاي الهي) بخوريد و بياشاميد، ولي اسراف نکنيد که خداوند مسرفان را دوست نمي‌دارد!

در این آیه شریفه، موضوع اسراف، اکل و شرب است، البته «اسراف» اختصاص به اکل و شرب ندارد، بلکه یکی از موارد و مصادیق «اسراف» اکل و شرب می‌باشد و فی ما یبنغی هم است، تجاوزش لا ینبغی است.

انسان باید همیشه برای فهم آیات، سیاق آیات را در نظر بگیرد، چون سیاق آیات بهترین کلید برای فهم آیات است، الا ما خرج بالدلیل، این آیات (آیات اسراف) برای خود ما قبل و ما بعد دارد، ماقبلش این است:

﴿يا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيكُمْ لِبَاسًا يوَارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَيرٌ ذَلِكَ مِنْ آياتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يذَّكَّرُونَ﴾[8] ، بدنبال این آ‌یه مبارکه، فرموده: ﴿قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِي لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا خَالِصَةً يوْمَ الْقِيامَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يعْلَمُونَ﴾[9] .

ما قبل و ما بعد آیه مبارکه، دعوت می‌کند که از نعمت‌هایی الاهی بهره بگیرید، قبلش در باره لباس بحث می‌کند، بعدش در باره زینت بحث می‌ کند، در این وسط می‌خواهد بفرماید: بله، یعنی درست است که من این نعمت‌ها را به شما دادم، هم نعمت لباس را دادم و هم نعمت زینت را دادم، اما ﴿وَكُلُوا وَاشْرَبُوا﴾ معلوم می‌شود که ﴿وَكُلُوا وَاشْرَبُوا﴾ می‌خواهد اعم را برساند، از نعمت‌های الاهی بخورید و بیاشامید، اما اسراف نکنید، ارتباط آیه مورد بحث، با ما قبل و ما بعدش همین است، چون در مقام بیان نعمت‌های الاهی است، از نعمت‌های الاهی که بهره می‌گیریم، باید مسرف نباشیم، بلکه حد وسط را در نظر بگیریم،﴿وَكُلُوا وَاشْرَبُوا إِنَّهُ لَا يحِبُّ الْمُسْرِفِينَ﴾ این آیه مبارکه، یُجَسِّد قوله سبحانه:

 

﴿قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ﴾[10] ، قسط همان حد وسط است، در واقع این آیه، و آن دو آیه دیگر هماهنگ هستند، ﴿قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ﴾، این آیه، آن آیات را روشن تر می‌کند، ﴿قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ﴾ چطور؟ ﴿وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يحِبُّ الْمُسْرِفِينَ﴾

تاریخچه مختصر

در زمان هارون الرشید، پزشکان غالباً مسلمان نبودند، پزشکان غالباً از بلادی که مسلمانان آنها را فتح می‌کردند، بودند، یعنی یا رومی بودند و یا ایرانی، آنان در عین حالی که پزشک بودند، گاهی و بیگاهی نسبت به اسلام طعن می‌زدند، اگر انسان تاریخ آنان را مطالعه کند، می‌فهمد که آنها در ضمن کار پزشکی، به گونه‌ای در صدد تضیف اسلام نیز بوده‌اند، یعنی از یک طرقی می‌ خواستند به اسلام اشکال کنند و بدینوسیله آن را تضعیف نمایند، ولذا یکی از آنها به هارون الرشید می‌گوید که در دین شما اصلاً قانون پزشکی نیست، یعنی قانوان دوا و درمان نیست، این سبب می‌شود که به یکی علمای اسلام رجوع ‌کنند و این مطلب را از او سوال کنند که آیا واقعاً در قانون اسلام، قانون پزشکی نیست؟ او در جواب می‌گوید: چرا؟ در قرآن مجید یک آیه وجود دارد که جامع الجهات است و آن عبارت است از:﴿وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يحِبُّ الْمُسْرِفِينَ﴾.

آن پزشک می‌گوید: أحسن، ما ترک کتابکم و لا نبیّکم لجالینوس طباً، جالینوس پدر طب یونان است، الآن هم بعضی از کتاب‌های جالینوس در اختیار است، می‌گویند این کتاب (قرآن) برای جالینوس مطلبی را باقی نگذاشته است، واقعاً اگر انسان در زندگی همین آیه مبارکه را خوب رعایت کند، خیلی بهداشت خوبی است.

شیخ الرئیس ابوعلی سینا، یک مرد نابغه بوده است، ایشان یک منظومه‌ای در طب دارد که من دو بیتش را می‌خوانم:

إسمع جمیع وصیّتی و اعمل بها      فالطبّ مجموع بنظم کلامی

أقلل جماعک ما استطعت فإنّه      ماءُ الحیاة یصیب فی الأرحام

واجعل غذائک کلّ یوم مرّة      واحذر طعاماً قبل هضم طعام

لا تَشرِبَنَّ عقیبَ أکلٍ عاجلاً      فتقود نفسک للاذی بزمام

لا تحقر المرض الیسیر      فإنّه کالنار تصبح و هی ذات ضرام

یکی از مواضع و مصادیق اسراف، اکل و شرب است.

 

2: الإسراف فی الإنفاق

الآیة الأولی: ﴿وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يسْرِفُوا وَلَمْ يقْتُرُوا وَكَانَ بَينَ ذَلِكَ قَوَامًا﴾

ترجمه: و کساني که هرگاه انفاق کنند، نه اسراف مي‌نمايند و نه سخت ‌گيري؛ بلکه در ميان اين دو، حد اعتدالي دارند.

﴿وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا *** «وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يسْرِفُوا وَلَمْ يقْتُرُوا وَكَانَ بَينَ ذَلِكَ قَوَامًا﴾ [11]

تا کنون بحث ما در باره اسراف در اکل و شرب بود، از اینجا به بعد، بحث ما در باره اسراف در انفاق خواهد بود، امام باقر یا امام صادق (علیهما السلام) این مطلب را برای ما مجسم کرده است و آن اینکه حضرت یک مشت ریگ را از زمین برداشت و دوباره همه آنها را بر زمین ریخت و فرمود:« هذا هو الإسراف» این اسراف است، سپس یک مشت ریگ دیگر را از زمین برداشت و همه آنها را محکم در دست خودش نگه داشت به گونه‌ای که حتی یکدانه‌اش هم بر زمین نریخت، سپس فرمود:« هذا هو الاقتار»، برای مرتبه سوم باز مقداری ریگ از زمین برداشت، کمی از آن را ریخت و مقداری را هم در دست خودش نگه داشت و سپس فرمود: «هذا هو القوام»، آیه مبارکه: ﴿وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يسْرِفُوا وَلَمْ يقْتُرُوا وَكَانَ بَينَ ذَلِكَ قَوَامًا﴾ همین مطلب را بیان می‌کند، این آیه مبارکه در عین حالی که آیه اخلاقی است، آیه فقهی نیز می‌باشد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo