< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

98/08/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: احکام ارث

آیة الأولی

«النَّبِي أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيائِكُمْ مَعْرُوفًا كَانَ ذَلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا»[1]

ترجمه: پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است؛ و همسران او مادران آنها [= مؤمنان‌] محسوب مي‌شوند؛ و خويشاوندان نسبت به يکديگر از مؤمنان و مهاجران در آنچه خدا مقرر داشته اولي هستند، مگر اينکه بخواهيد نسبت به دوستانتان نيکي کنيد (و سهمي از اموال خود را به آنها بدهيد)؛ اين حکم در کتاب (الهي) نوشته شده است.

بحث ما در باره مواریث است، یعنی میراث، مسلّما هر انسانی که می‌میرد، اموالی از خود ترک می‌کند، یعنی از خود ترکه دارد، باید ببینیم که که این ترکه بعد از فوتش از آنِ کیست؟

میراث و ترکه در عصر جاهلیت

در زمان جاهلیت، اگر کسی فوت می‌کرد و می‌مرد، ارث او به اولادش نمی‌رسید،‌غالباً با افرادی قرارداد می‌بستند و گفتند:« دمک دمی و لحمک لحمی»، یعنی تو در مقابل دیگران از من دفاع کن و من نیز از تو دفاع می‌کنم،اگر من مردم، ترکه من مال تو باشد، و اگر تو مردی، ترکه تو مال من باشد، در عصر جاهلیت قرار بر همین بود، به این قرارداد و پیمان می‌گفتند:« ضمان جریره».

دیدگاه اسلام در باره میراث و ترکه

اما آیین اسلام در عین حالی که این قرارداد و پیمان را باطل نکرد، علاوه برآن، یک نظام ارثی عظیمی را تشکیل داد که واقعاً عقل هر انسانی نسبت به آن حیران است که چطور یک انسان درس نخوانده، مکتب نرفته و قانون ندیده، توانسته یک چنین موازین بسیار محکم و صحیح را برای میراث و ترکه بنا گذاری نماید و برای آن طبقات ثلاثه معیّن کند، یعنی طبقه اول، طبقه دوم و طبقه سوم، و اگر هیچکدام از طبقات موجود نبودند، نوبت به مُعتِق، وسپس به ضمان جریره می‌رسد، و بدیهی است که بنا‌ گذاری این نوع قانون جامع و همه جانبه، حاکی از آگاهی اسلام از تمام شئون زندگی بشر «إلی یوم القیامة» می‌باشد.

بیان حکیمانه حضرت امام خمینی

حضرت امام (ره) می‌فرمودند که یکی از معجزات پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آ‌له) قوانین اسلام است، چون قوانین به این جامعیت از سوی یکنفر و آنهم تابع فطرت، و آنهم تا روز قیامت، نشانه‌ای این است که این مال بشر نیست، بلکه مال عالم بالا و آسمان است، رسول خدا در محیطی تربیت یافته که میراث افراد باید به ضامن جریره برسد، از آنجا که مردم عصر جاهلیت، آدم‌های شروری بودند و همدیگر را به اندک بهانه‌ای می‌کشتند، از این رو با افرادی مثل خودشان قرار می‌بستند و می‌گفتند:« دمک دمی و ارثک إرثی».

ولی آیین مقدس اسلام آن را در طبقات ثلاثه تنظیم کرد، و در عین حالً ضمان مُعتِق، و ضمان جریره را هم امضا نمود.

، بنابراین،‌ ما در در مرحله اول، آیات کلی ارث را می‌خوانیم، تا بعدااً برسیم به ‌آیات جزئی.

اولین آیه: اولین آیه ارث که صورت کلی قانون ارث را بیان می‌کند، این آ‌یه است:« وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيائِكُمْ مَعْرُوفًا كَانَ ذَلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا»

در این آیه مختصر و کوتاه چند مسأله را مرح می‌کند:

1: « النَّبِي أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» انسان برای خودش ارزش قائل است، اما نبی و پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) بر انسان مقدم است، اگر یک بلائی پیش بیاید و امر دایر است که نبی کشته شود یا غیر نبی، غیر نبی باید کشته شود، اما جان باید محفوظ بماند، چون جان نبی خیلی با ارزش تر از جان دیگران است.

2: «وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ» زنان پیغمبراکرم (صلّی الله علیه و آله)، مادران امت هستند.

پرسش

ممکن است کسی بپرسد که آیا این فراز آیه دلالت تکریم ازواج نبی (ص) می‌کند یا دلالت بر حرمت ازدواج با آنان

می‌نماید؟

پاسخ

دلالت برحرمت ازدواج با آنان ‌(ازواج نبی) می‌کند، یعنی این آیه مبارکه در مقام تکریم آنان (ازواج النبی) نیست، هر چند ازواج نبی تکریم هم دارند، به این معنی که هر کس به پیغمبر اکرم احترام قائلند، به همسران آن حضرت نیز احترام قائل می‌باشند.

البته احترام به همسران ‌آن حضرت (ص) مانع از آن نیست که انسان زندگی آنان را تجزیه و تحلیل نماید و در بعضی از موارد برخی آنان را تخطئه کند، اما از اینکه ازواج النبی (ص) هستند و منتسب به نبی می‌باشند، دارای احترام و تکریم هستند، ولذا امیر المؤمنین هنگامی در بصره با عایشه سخن می‌گوید و از او انتقاد می‌نماید، می‌فرماید:‌عثمان به تو چه ارتباطی دارد؟ در پایان می‌فرماید:« و لها کرامة‌ الأولی، با اینکه ایشان (عایشه) یک چنین خطائی را مرتکب شد و جنگ جمل را علیه امیر المؤمنین (ع) رهبری می‌کرد، حضرت از پیروزی فرمود احترام اولش محفوظ است.

بنابراین، دانسته شد که آیه مبارکه در مقام تکریم زنان پیغمبر نیست، بلکه در مقام تحریم ازدواج با آنان می‌باشد>

3
: « وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ»، چرا قرآن کریم این جمله را می‌گوید؟

فهمیدن این جمله، بستگی دارد که شأن نزولش را درک کنیم، شأن نزول آیه این است:

هنگامی که پیغمبر اکرم (ص) وارد مدینه شد، ارث را تابع ایمان دانست، یعنی قرار شد که «مؤمن» وارث مؤمن باشد، چون غالباً پدرها و مادر‌ها در مکه زندگی می‌کردند و کافر بودند، اما فرزندان شان که به مدینه هجرت کرده بودند، مؤمن و مسلمان بودند، از این رو حضرت فرمودند:‌ «الإرث علی حسب الإیمان»، این آیه ناسخ آن است.

البته مدت کوتاه و کمی به این قاعده عمل شد که ارث تابع ایمان است و فقط مؤمن حق دارد که از مؤمن ارث ببرد، اما این آ‌یه مبارکه، آن حکم نسخ کرد و فرمود:« وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ» ارحام بعضی بر بعضی مقدم‌ هستند، البته آقایان می‌دانند که سه طبقه داریم:

الف؛ طبقه اول عبارتند از: اولاد، آباء و أمهات.

ب؛ طبقه دوم، اخوات و اخوان هستند.

ج؛، طبقه سوم، اعمام و خالات می‌باشند.

ولذا قرآن کریم به صورت کلی می‌فرماید:« وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ» ، اما در آیات بعدی، این طبقات را برای ما شرح خواهد داد.

سوال

ممکن است کسی سوال کند که کلمه « أَوْلَى » أفعل التفضیل است و صیغه « افعل التفضیل» برای خودش «مفضل علیه» می‌خواهد، مثلاً اگر بگوییم:« زید أفضل من عمر»، کلمه «عمرو» را می‌گویند:« مفضل علیه»، سوال این است که «مفضل علیه» در این جمله چیست؟

جواب

« النَّبِي أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» مفضل علیه عبارت است از:‌« مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ»،‌ این آیه مبارکه در واقع اشاره به نسخ است، چون قبل از آنکه این آیه مبارکه نازل بشود، ملاک ارث ایمان و هجرت بود، یعنی اگر مؤمن بود و هجرت کرده بود، از همدیگر ارث می‌بردند، ولی این مبارکه می‌گوید میزان و معیار، هجرت و ایمان نیست، بلکه «میزان» نسبت و بستگی رحمی است.

به بیان دیگر: تشریع قبلی که فقط مؤمن از مؤمن ارث می‌برد، تشریع موقت بود، چون تعداد مسلمانان در اقلیت و در ضعف بودند، ولذا خداوند منان این قانون را تصویب کرد که ملاک ارث ، ایمان و هجرت است، ولی این آیه مبارکه به صورت کلی تر می‌فرماید میزان هجرت و ایمان نیست، بلکه میزان، ذوی الإرحام بودن و نسبت است.

بنابراین، اگر هردو پسر مؤمن است، ولی یکی در مکه است و دیگری در مدینه فرق نمی‌کند، یعنی هردو می‌توانند از همدیگر ارث ببرند،« وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ یعنی طبقه اولی - أَوْلَى بِبَعْضٍ - یعنی از طبقه دوم - فِي كِتَابِ اللَّهِ – یعنی فی مکتوب الله - مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ» ، سابقاً «میزان» ایمان و هجرت بود، اما آلان میزان ایمان و هجرت نیست، بلکه میزان عبارت است از ارحام بودن، البته اسلام و ایمان نیز شرط است.

4: « إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيائِكُمْ مَعْرُوفًا» این جمله، از کجا می‌خواهد استثنا می‌کند؟ ‌می‌گوید درست است که من گفتم که ارث به وارث می‌رسد، مگر اینکه کسی وصیت به ثلث کند، اگر کسی وصیت به ثلث کرد، باید وصیت او در مورد ثلث مصرف بشود، خواه آن طرف (موصی له) وارث باشد یا وارث نباشد، یعنی یک آدمی بیگانه باشد،.

البته این حکم هم از یکی از مواضع عظمت اسلام است، چون در عین حالی که می‌فرماید: باید‌ ارحام از همدیگر ارث ببرند، ولی گاهی از اوقات انسان دلش می‌خواهد خیر و برکتش به خانه همسایه و دیگران هم برسد،

یعنی کسانی که مورد علاقه انسان، ولذا فرق نمی‌کند وارث باشد یا غیر وارث باشد «كَانَ ذَلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا» .

باز تکرار می‌کنم که این آیه مبارکه ، از آ‌یات عام ارث است، و هنوز به آیات خاص نرسیدیم.

بنابراین، این آیه مبارکه را که خواندیم، از آیات عام ارث است، یعنی جنبه کلی دارد که از آ‌ن در بحث «ولایت فقیه» بحث می‌شود.

پس تا کنون روشن که جمله: « النَّبِي أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» در باره ولایت فقیه است، و باز روشن شد که جمله:

« وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ» مربوط به حرمت نکاح زنان پیغمبر (ص) می‌باشد.

ثالثاً، روشن شد که جمله: « وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ» ناسخ قانون اول است که میزان را ایمان و هجرت قرار داده بود، ولی آیه مبارکه می‌فرماید « میزان» رحم است نه هجرت و ایمان. سپس می‌فرماید:« إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيائِكُمْ مَعْرُوفًا» مگر اینکه کسی، مبلغی را به دیگری وصیت کند، این کار اشکالی ندارد.

البته ما معتقدیم که وصیت به وارث و غیر وارث هردو درست است، اما اهل سنت گفته‌اند وصیت به وارث صحیح نیست.

عبارت

« وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ»، وجه الأولیة هو القرابة. و أمّا المفضّل علیه، فهو قوله:« مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ» وجه اولویت قرابت و نزدیکی است، این مطلب در آینده به درد می‌خورد، چون اهل سنت عمو را که در طبقه سوم قرار دارد، در طبقه اول قرار داده‌اند و می‌خواهند عباس را شریک حضرت فاطمه زهرا ( سلام الله علیها) قرار بدهند، اگر میزان قرابت است، عمو در طبقه سوم است.

فهذه الآیة و غیرها نسخت ما کان یُوَرِّثُهُم رسول الله (صلّی الیه علیه و آله) بالهجرة و الدین لا بالقرابة، تألیفاً لقلوبهم، کإسهام الکفّار من الصدقه.

و لمّا کان معنی ذلک، ‌أی: « وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ» أنّ‌ جمیع الترکه تتعلّق بأولی الأرحام، استثنی سبحانه صورة واحدة، و هی الإیصاء بشیء من ماله إلی أصدقائه، و قال:‌« إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيائِكُمْ مَعْرُوفًا» و المراد بالأولیاء، المؤمنون – للولایة فی الدین – فالأجانب لا یرثون الإنسان إلّا إذا أوصی الرجل بشیء ممّا ترک له، و من المعلوم أنّ‌ الوصیة لغیر الوارث نافذة فی مقدار ثلث الترکه، و عندنا کذلک حتّی فی حقّ الوارث، و قد مرّ فی کتاب الوصیة معنی المأثور عن النبی (صلّی الله علیه و آله) :« لا وصیة لوارث» ، و ما گفتیم که این حدیث از بیخ باطل است، چون ضد قرآن است، و اگر هم صحیح باشد، معنایش این است که:« لا وصیة لوارث أزید من الثلث»

الآیة الثانیة

قال سبحانه:« وَلِكُلٍّ جَعَلْنَا مَوَالِي مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ وَالَّذِينَ عَقَدَتْ أَيمَانُكُمْ فَآتُوهُمْ نَصِيبَهُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَى كُلِّ شَيءٍ شَهِيدًا»[2]

ترجمه: براي هر کسي، وارثاني قرار داديم، که از ميراث پدر و مادر و نزديکان ارث ببرند؛ و (نيز) کساني که با آنها پيمان بسته‌ايد، نصيبشان را بپردازيد! خداوند بر هر چيز، شاهد و ناظر است.

این آیه مبارکه را به دو گونه تفسیر کرده‌اند، یک تفسیر مال صاحب تفسیر «المنار» است، تفسیر « المنار» برای خودش خیلی جا باز کرد و طرفداران زیادی را جذب نمود، هر چند الآن مقداری افول کرده است. اتفاقاً علامه طباطبائی نیز همان معنی تفسیر «المنار» را انتخاب کرده است.

معنی دوم،‌معنایی است که ما آن را انتخاب نموده‌ایم،‌ ولذا ما در این جلسه معنی تفسیر « المنار» را بررسی و نقد می‌کنیم، در جلسه آینده معنی خود را بیان خواهیم کرد.

دیدگاه صاحب تفسیر المنار

صاحب تفسیر «المنار» می‌گوید: «موالی» جمع مولاست، مولا به معنی اولاست، ولی ما معتقدیم مولا در لغت عرب فقط یک معنی دارد، برخلاف کسانی که می‌گویند «مولا» چند معنی دارد، می‌گوییم مولی فقط یک معنی دارد، منتها متعلقش مختلف است، مولی یک معنی بیشتر ندارد، بقیه‌اش متعلقات است،‌ مثلاً به مُعتِق می‌گویند:« مولی»، چرا؟ بأنّه أولی بأن یطاع، به پیغمبر اکرم می‌گویند:« مولی»، بأنّه أولی بأن یطاع، تمام اینها موارد استعمال است، و الا معنی یکی است، « من کنت مولاه فهذا علیّ مولی»، مولی به معنی اولاست، یعنی:« من کنت به أولی من نفسه، علی (علیه السلام) نیز چنین است.

بنابراین، انسان نباید فریب بعضی از کتاب‌های لغت را خورد که می‌گویند مولی بیست و هفت معنی دارد، و حال آنکه معنی «مولی» بیست و هفت تا نیست، بلکه آنها از قبیل مصادیق و مواردند، به اصطلاح مستعمل فیه‌اند نه معنای موضوع له، فرق است بین موضوع له و بین مستعمل.

« وَلِكُلٍّ جَعَلْنَا مَوَالِي- یعنی أولی بالأرث- مِمَّا تَرَكَ - فاعل ترک، میت است، صاحب «المنار می‌گوید معنی آیه این است، « وَلِكُلٍّ » من الإنسان «جَعَلْنَا مَوَالِي» أولی بأن یرث مِمَّا تَرَكَ» المیّت.

گویا بعداً یک نفر سوال می‌کند که این موالی چه کسانی هستند؟ می‌فرماید: این موالی عبارتند از:« الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ وَالَّذِينَ عَقَدَتْ أَيمَانُكُمْ فَآتُوهُمْ نَصِيبَهُمْ» بنابراین،« الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ وَالَّذِينَ عَقَدَتْ أَيمَانُكُمْ فَآتُوهُمْ نَصِيبَهُمْ» یرثون هستند، نه جزء مُوَرِّث، معنایی که ایشان انتخاب می‌کند، همین است که بیان شد.

« وَلِكُلٍّ » من الإنسان « جَعَلْنَا مَوَالِي» أی: أولی بالأرث « مِمَّا تَرَكَ »المیّت.

گویا کسی سوال می‌کند که این موالی چه کسانی هستند؟در جواب می‌فرماید این موالی که ارث می‌برند، عبارتند از:« الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ وَالَّذِينَ عَقَدَتْ أَيمَانُكُمْ فَآتُوهُمْ نَصِيبَهُمْ - ضمیر هم در فأتوهم و نصیبهم به موالی بر می‌گردد - إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَى كُلِّ شَيءٍ شَهِيدًا»

باید در اینجا چند نکته را در نظر بگیریم:

موالی در اینجا ارث می‌برند، موالی چه کسانی هستند؟

موالی عبارتند از الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ وَالَّذِينَ عَقَدَتْ أَيمَانُكُمْ فَآتُوهُمْ نَصِيبَهُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَى كُلِّ شَيءٍ شَهِيدًا» موالی در اینجا ارث بگیر هستند، و هکذا والدان و اقربین نیز ارث بگیر هستند، «وَالَّذِينَ عَقَدَتْ أَيمَانُكُمْ» نیز ارث بگیر هستند، بعداً « إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَى كُلِّ شَيءٍ شَهِيدًا»: یعنی مبادا خلاف کنید، چون خدا بر کار‌های شما آگاه است، جناب صاحب المنار خیلی به معنای خودش افتخار می‌کند.

التفسیر

لما تقدّم فی الآیة السابقة، أنّ أولی الأرحام أولی بالمیراث من غیرهم من المؤمنین و المهاجرین، جاء البیان القرآنی تفصیلاً لما أجمل فی الآیة السابقة، غیر أنّ للمفسّرین فی تفسیر الآیة بیانین:

الأوّل: أنّ‌ المقصود من الموالی فی الآیة هم من یرث، و الوالدان و الأقربون و الذین عقدت الأیمان، تفسیر للموالی، و علی هذا یکون تقدیر الآیة بالنحو التالی: و لکلّ میت جعلنا موالی وارثین، یرثون ممّا ترک المیّت، و لمّا کان هنا موضع سؤال؟ من هم الموالی الذین یثرثون؟

فقیل:
1:‌الوالدان.
2: و الأقربون.
3: و الذین عقدت أیمانکم: أی الزوجات، فهؤلاء هم الموالی الذین یرثون کلّا من الرّجال و النساء الذین اکتسبوا نصیباً.

هنا تمّ بیان الفقرة، ثمّ إنّه سبحانه یأمر المؤمنین بإتیان نصیب الموالی فیقول:« فَآتُوهُمْ نَصِيبَهُمْ» و الضمیر فی کلا الموردین یرجع إلی الموالی الوارثین.

ثمّ إنّه سبحانه یصف نفسه بأنّه رقیب علیکم حاضر یشهد تصرّفکم فی الترکة و غیرها، فلا یحملکم الطمع علی أن تأکلوا من نصیب الموالی شیئاً کما یقول:« اِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَى كُلِّ شَيءٍ شَهِيدًا».

ثمّ إنّ صاحب المنار یصف هذا المعنی بأنّه المتبادر و الذی لا یعثر فیه الفکر، و لا یکبو فی میدانه جواد الذهن و لا یحتاج فیه إلی تکلّف فی الإعراب»[3]

أقول: ما ذکره و إن کان خیرة السیّد الطباطبائی، لکنّه لا یخلو من إشکال.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo