درس خارج فقه آیت الله سبحانی
98/07/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: احکام اللباس
1: «يا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيكُمْ لِبَاسًا يوَارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَيرٌ ذَلِكَ مِنْ آياتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يذَّكَّرُونَ»[1]
ترجمه: اي فرزندان آدم! لباسي براي شما فرستاديم که اندام شما را ميپوشاند و مايه زينت شماست؛ اما لباس پرهيزگاري بهتر است! اينها (همه) از آيات خداست، تا متذکر (نعمتهاي او) شوند!
نخست باید به این نکته توجه داشت که ما در باره این مسأله سه آیه داریم، دو آیه را نوشتهام، آیه سوم را از حفظ میخوانم.
و باز قابل یاد آوری است که ما در این بخش، راجع به سه موضوع بحث میکنیم، یکی در باره احکام لباس است، دیگری راجع به احکام زینت میباشد، سومی هم در باره احکام تجمل است.
البته قرآن کریم قانون اساسی اسلام است که بسیار بالاتر از سایر قانون اساسی دنیا میباشد، ولذا سراغ چیزهایی که خود مردم طبق فطرت شان درک میکنند، نمیرود، بلکه مطالبی را بیان میکند که گاه و بیگاه مردم به سوی خدا متوجه بشوند، مضمون آیاتی که میخوانم خیلی روشن، شاید بعضیها بگویند که خدا توضیح واضحات میدهد، اما توجه ندارد که هدف از این توضیح واضحات این است که میخواهد بشر را به سوی خدا متوجه کند.
البته افراد غیر وارد میگویند این آیات توضیح واضحات است، اما اگر ذیل آیه مبارکه را ببینند، پی میبرند که میخواهد از این طریق بشررا متوجه خدا کند تا از بت پرستی و خود پرستی دست بردارند.
بنابراین، ذکر نعمتهای الاهی توضیح واضحات نیست، بلکه طریق و مسیر رسیدن بشر است به سوی خدا.
«يا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيكُمْ لِبَاسًا يوَارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَيرٌ ذَلِكَ مِنْ آياتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يذَّكَّرُونَ»اولین نعمتی که خدا به ما داده لباس است، چرا در این آیه مبارکه کلمه « أَنْزَلْنَا » را به کار برده، مگر لباس از آسمان و عالم بالا نازل شده است؟ یا میفرماید:« وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ»[2] ، آیا حدید از آسمان نازل شده است که کلمه «أنْزَلْنَا» را به کار برده است؟
تحقیق علامه طباطبائیمرحوم علامه طباطبائی در این باره یک تحقیق خوبی دارد، ایشان میفرماید آنچه در عالم ماده وجود دارد، همگی از عالم بالا آمده است « وَفِي السَّمَاءِ رِزْقُكُمْ وَمَا تُوعَدُونَ»[3] گویا ریشه همه اینها در عالم بالاست، و به تدریج از عالم بالا به سمت پایین میآیند، ریشه حدید و آهن و هکذا لباس نیز در عالم بالاست که به صورت جزئی وارد عالم ماده و دنیا میشوند، بعداً به صورت لباس و آهن در میآیند، ولذا در این آیه مبارکه و آیات دیگر کلمه «انزلنا» به کار رفته است.
«قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيكُمْ لِبَاسًا» در حقیقت ریشههای لباس در عالم بالابوده و به تدریج و کم کم پایین آمده، در آیه دیگر میفرماید:« وَإِنْ مِنْ شَيءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ»[4]
و خزائن همه چيز، تنها نزد ماست؛ ولي ما جز به اندازه معين آن را نازل نميکنيم!
ایشان (علامه طباطبائی) بوسیله این آیات و آیه مبارکه: « وَإِنْ مِنْ شَيءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ ...» استفاده میکند که ریشه همه چیز در آسمان است و به تدریج پایین میآیند.
لباس و حدید نیز از این قبیلاند. پس معلوم می شود تمام نعمتهایی که در عالم ماده و دنیا وجود دارند، اصل و ریشه آنها در عالم بالاست.
«يا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيكُمْ لِبَاسًا يوَارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشًا»در این آیه شریفه دوتا فایده برای لباس بیان میکند، یکی اینکه:« يوَارِي سَوْآتِكُمْ» عورتین شما را میپوشاند، فایده دوم : « وَرِيشًا». کلمه «ریش» در لغت عرب معنی عجیبی دارد و آن عبارت است از: پر پرنده، یعنی به پرِ پرندگان ریش میگویند.
البته پرندهها پرهای مختلفی دارند (نه یک پر)، «ريشًا» عبارت است از پرهای پرندگان، در واقع پر و بال برای پرندگان بسان مو و پشم است برای گوسفند و شتر، چرا از کلمه «رِيشًا» استفاده کرده؟ این کنایه از لباس فاخر است، چون پرهای پرندگان و طاهر، وسیله زیبایی آنهاست، هر پرندهای پنج نوع پر دارد که موقع پرواز کردن، هر کدام از پرها به دیگری را کمک میکنند، لفظ «رِيشًا» استعاره است از لباس فاخر.
از اینجا معلوم میشود که انسان دو نوع لباس دارد، یک لباس که با آن عورتین خود را میپوشانند، لباس دیگر بنام لباس فاخر، این نشان میدهد که اسلام با لباس فاخر موافق، و با تعشُّف و پرهیز کردن از نعمتهای الهی مخالف است، اسلام میفرماید خدواند هر چیزی که در جهان وجود دارد برای بشر آفریده است ( خصوصاً برای مؤمنین).
بعداً میفرماید:« وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَيرٌ ذَلِكَ مِنْ آياتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يذَّكَّرُونَ»، قرآن کریم میخواهد انسان را از همین دنیا به آخرت ببرد، ولذا میفرماید لباس تقوا بهتر از همه لباسهاست، چون تقوا تمام معاصی، انحرافها و کجیهایی بشر را میپوشاند،« وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَيرٌ ...» این از استعارات قرآن کریم است، یعنی قبل از قرآن کسی این استعاره را به کار نبرده است.
« وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَيرٌ» تقوا یکنوع لباسی بر اندام انسان است که تمام معایب او را میپوشاند و او را از تعدی کردن به حدود و حقوق دیگران باز میدارد، این جمله:« ذَلِكَ مِنْ آياتِ اللَّهِ» خبر بعد از خبر است،« ذَلِكَ خَيرٌ» خبر است، «ذَلِكَ مِنْ آياتِ اللَّهِ» خبر بعد از خبر است، پس معلوم میشود که غرض قرآن از بیان نعمتها توضیح واضحات نیست بلکه میخواهد انسان را متنبه کند و فطرت او را باز نماید تا متوجه خدا بشود.
البته در این آیه مبارکه حکم شرعی بیان نشده، یعنی این آیه مبارکه متضمن حکم شرعی نیست، منتها چون در آن حکم توحیدی و اخلاقی است ولذا ما آن را از این نظر متذکر شدیم.
2: «يا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يحِبُّ الْمُسْرِفِينَ »[5]
ترجمه: اي فرزندان آدم! زينت خود را به هنگام رفتن به مسجد، با خود برداريد! و (از نعمتهاي الهي) بخوريد و بياشاميد، ولي اسراف نکنيد که خداوند مسرفان را دوست نميدارد!
در این آیه مبارکه دو حکم شرعی بیان شده است، یکی بهره گیری از زینت، دومی عدم اسراف در بهره گیری از نعمت های الهی،« کلوا و اشربوا» حکم نیست، در واقع اشاره به فطرت انسان است چون خود انسان دنبالش است، این آیه مبارکه، علاوه براینکه متضمن دو حکم شرعی است، حامل بحثهای متنوع نیز میباشد، زیرا آقایان بهائیها از بعضی آیات سوء استفاده کردهاند، از جمله آیهای که میفرماید: «يا بَنِي آدَمَ إِمَّا يأْتِينَّكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يقُصُّونَ عَلَيكُمْ آياتِي فَمَنِ اتَّقَى وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيهِمْ وَلَا هُمْ يحْزَنُونَ»[6]
میگویند این آیه دلیل براین است که بعد از پیغمبر اکرم، پیغمبر دیگری خواهد آمد، پس معلوم میشود که حضرت محمد (صلّی الله علیه وآله) خاتم پیغمبران نبوده است.
البته بهائیها مانند دجالهای زمان هستند، قرآن را خوب مطالعه نکردهاند و نفهمیدهاند ولذا نمیدانند که این: «يا بَنِي آدَمَها، خطابات اول الخلیقه هستند، خطابات اوّل الخلیقه این است: هنگامی که بنی آدم را خلق کرد، این خطابات مال آنجاست، ولو فعلا خطاب به پیغمبر اکرم است، اما حاکی است، محکی آنها مال حضرت آدم است که بعد از حضرت آدم سایر انبیاست. چطور؟ به دلیل اینکه چهار بار خطاب: «يا بَنِي آدَمَ» تکرار شده است ( این یک نکته).
نکته دیگر اینکه میفرماید:« خُذُوا زِينَتَكُمْ» یعنی زینتهای حلال خود را استفاده کنید،« خُذُوا زِينَتَكُمْ»أی: استفیدوا زینتکم.
پرسشممکن است کسی بپرسد که در قرآن کریم هم کلمه جمال آمده و هم کلمه زینت، آیا این دو تعبیر و این دو کلمه با همدیگر فرق دارند یا اینکه معنی هردو یکی است؟
جناب راغب در اینجا گرفتار اشتباه شده، اشتباه ایشان این است که زینت را این گونه معنی کرده است:
قال الراغب: «الزینة – بالقول المجمل – ثلاة: زینة نفسیّة کالعلم و الاعتقادات الحسنة، و زینة بدنیة کالقوّة و طول القامة، و زینةٌ خارجیةً کالمال و الجاه»[7]
جناب راغب در عین حالی که متخصص لغت قرآن است، اما چون عرب نیست، ولذا در اینجا اشتباه کرده، یعنی توجه نکرده که ما یک جمال داریم و یک زینت داریم، آنکه آفرینشی است، نامش جمال است نه زینت، دوتای اول، یعنی علم و اعتقادات جمال است، و هکذا «زینةٌ بدنیةٌ کالقوّة و طول القامة»، جمال هستند، زینت فقط سومی است، آنهایی که آفرینشی هستند، جمالند، اما آنکه عارضی است از قبیل زینت میباشد.
خلاصه مطلب اینکه: «زینت» با جمال فرق میکند، زینت آن است که عارضی باشد (نه خلقتی و آفرینشی)، در حالی که جمال عبارت از چیزی است که آفرینشی باشد، اولی و دومی از مصادیق جمال هستند، فقط سومی زینت است.
از اینجا معلوم میشود که بعضی آیه مبارکه: وَلَا يبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا ...» [8] را بد معنی کردهاند، چون میگویند زینت همان صورت و دست است، و حال آنکه این تفسیر درست نیست، یعنی صورت و دست زینت نیستند، بلکه جمالاند ، زینت عبارت است از سوار و دستبند و گردنبند..
بنابراین، ما نمیتوانیم زینت را به چهره و دست تفسیر و معنی کنیم، ولذا قرآن کریم میفرماید:« إِنَّا زَينَّا السَّمَاءَ الدُّنْيا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ»[9] ، یعنی ما آسمان نزديک [= پايين] را با ستارگان آراستيم.
کواکب نسبت به عالم آفرینش، جنبه عرضی دارد، کأنه قائم به آن است، ولذا ما آیه مبارکه: «يا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ » را چنین معنی میکنیم، هر موقع که میخواهید برای نماز به مسجد بروید، بهترین لباس را بپوشید، با لباس کهنه و با لباس کار به مسجد نروید.
البته انسان دو لباس دارد، لباس کار و لباس زینت، معلوم میشود که انسان در موقع نماز بهترین لباسش را میپوشد، در روایات است که امام مجتبی (علیه السلام) هنگامی که برای نماز به مسجد میرفتد، بهترین لباسهایش را میپوشید، سوال میکردند که چرا چنین میکنی؟ میفرمود: إنّ الله جمیل، و من میخواهم در مقابل خدایم با حالت خوبی بایستم.
الآیة خطاب للمکلّفین، تقول: «يا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ »:أی خذوا ثیابکم الّتی تتزیّنون بها الصلاة فی الجمعات و الأعیاد، و قیل عند کلّ صلاة. روی العیّاشی:« أنّ الحسن بن علی (علیه السلام) کان إذا قام إلی الصلاة، لبس أجود ثیابه، فقیل له: یابن رسول الله، لم تلبس أجود ثیابک؟ فقال: إّن الله جمیل یحبّ الجمال، فأتجمّل لربّی»[10]
دو جمله:« كُلُوا وَاشْرَبُوا » حکم شرعی نیستند، بلکه حکم طبیعی است، عمده این جمله است که میفرماید:
« وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يحِبُّ الْمُسْرِفِينَ » از مواردی که صاحبان کتاب « آیات الأحکام» غفلت کردهاند، مسأله اسراف است، در تمام کتابهای آیات الأحکام اسراف را بحث نکردهاند، و حال آنکه در قرآن کریم هم اسراف داریم وهم تبذیر داریم، ولذا ما باید در آینده اسراف و تبذیر را بحث کنیم.
تعریف اسراف«الإسراف تجاوز الحدّ» اسراف این است که انسان از حدش تجاوز کند، تجاوز الحدّ، آن اسراف است، ممکن است کسی سوال کند که اسراف با تبذیر چه میفرق میکند؟ جوابش این است که:« الإسراف تجاوز الحدّ فیما ینبغی»، در «اسراف» کار (عمل) کار خوبی است، اما از حد تجاوز کرده، خوردن و نوشیدن خوب است، اما به شرط اینکه انسان از حد تجاوز نکند، اما آدم مسرف از حد تجاوز کرده، انفاق خوب است، اما به شرط اینکه انسان از حد تجاوز نکند. قرآن کریم میفرماید:« وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يسْرِفُوا وَلَمْ يقْتُرُوا وَكَانَ بَينَ ذَلِكَ قَوَامًا(»[11]
یعنی: و کساني که هرگاه انفاق کنند، نه اسراف مينمايند و نه سختگيري؛ بلکه در ميان اين دو، حد اعتدالي دارند. پس انفاق کردن، کار خوب است، اما به شرط اینکه انسان در انفاق کردن حد وسط را رعایت کند، اسراف این است که همه را بدهد، امام باقر (علیه السلام) هنگامی که این آیه را خواند، یک مشت خاک یا رمل را از زمین برداشت و سپس همه را ریخت و فرمود این اسراف است، بعد آن را برداشت و محکم گرفت و فرمود:« هذا هو اقطار»، و باز برای بار دیگر یک مشت خاک از زمین برداشت، یک مقداری آن را ریخت، یک مقداری را نگه داشت، فرمود:هذا هو القوام.
ما الفرق بین الإسراف و التبذیر؟طریحی در مجمع البحرین میگوید: « الإسراف تجاوز الحد (أو القصد) فیما ینبغی، اما التبذیر تجاوز الحدّ فیما لا یبنغی»،در «تبذیر» اصلش حرام است، خیلی بیشتر میکند ولذا میگوییم: إنّ المبذرین کانوا اخوان الشیاطین».
من قرآن را نگاه کردم، دیدم که ماده اسراف با صیغ مختلفش بیست و یکبار در قرآن آمده، اما کلمه:« تبذیر» دو بار آمده، علتش این است که مسلمان اکثراً گرفتار اسراف بودند نه تبذیر، مثلاً در باره عمل قوم لوط کلمه تبذیر را به کار میبرد، چون خودِ عمل حرام است.
«قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِي لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا خَالِصَةً يوْمَ الْقِيامَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يعْلَمُونَ »[12]
ترجمه: بگو: «چه کسي زينتهاي الهي را که براي بندگان خود آفريده، و روزيهاي پاکيزه را حرام کرده است؟!» بگو: «اينها در زندگي دنيا، براي کساني است که ايمان آوردهاند؛ (اگر چه ديگران نيز با آنها مشارکت دارند؛ ولي) در قيامت، خالص (براي مؤمنان) خواهد بود.» اين گونه آيات (خود) را براي کساني که آگاهند، شرح ميدهيم!
«قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ»ممکن است کسی بپرسد که چرا قرآن کریم در این آیه کلمه أَخْرَجَ» را به کار برده، باید میفرمود:« خلق لعباده»؟
البته اینها یک نکات ادبی هستند که باید در لغت تحقیق کرد، مثلاً میگویند:« أخرج البخاری، أخرج مسلم، أخرج أحمد فی مسنده»، چرا «أخرج» میگویند؟
در جواب میگوییم که کلمه:« أخرج» به معنی «أظهر» است، کأنّه مکتوم و پنهان بوده، «أخرج» یعنی أظهره، یعنی آن را آشکار کرد،« أخرج البخاری»: أی أظهره، «أخرج مسلم فی صحیحه»: أی أظهره، کأنّه مخفی و پنهان بوده، آن را آشکار نموده است، در این آیه مبارکه نیز کلمه:« أخرج» به معنی أظهر است، «أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ»: أی أظهره لعباده.
خداوند زینت را برای بشر حلال کرده است، طیّبات را هم قبلاً خواندیم و معنی کردیم ولذا نیاز به تکرار نیست.
این آیه مبارکه با رهبانیت و دوری جستن از دنیا سازگار نیست،در روایات آمده که هنگامی که امیر المؤمنین (علیه السلام) ابن عباس را فرستاد که با خوارج سخن بگوید، ابن عباس خیلی لباس زیبا و خوب پوشیده بود، خوارج اعتراض کردند که این چه لباسی است که تو در بدن داری، ایشان در جواب خوارج این آیه را خواند که:
«قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ»، کلمه «زینت» در اینجا در امر عارضی استعمال شده است.
بعد میفرماید این زینت در دنیا بین مسلمان و کافر مشترک است، کافر و مسلمان از زینتهایی که خدا آفریده با هم استفاده میکنند، اما در آخرت مال مؤمنین است «قُلْ هِي لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا خَالِصَةً يوْمَ الْقِيامَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يعْلَمُونَ » در آخرت زینت فقط مال مؤمنین است.
اگرکسانی بخواهند در باره احکام لباس و احکام زینت و احکام تجملات از نظر روایات مطالعه کنند، باید به کتاب شریف «بحار الأنورا» مراجعه کنند که در آنجا مفصلّاً بحث شده است، ولی ما فقط آیات را مورد بحث قرار دادیم، چون بحث ما در باره آیات الأحکام است.