< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

98/07/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: احکام ظِهار از نظر آیات

بحث ما در باره طلاق و عده بود، و باید توجه داشت که مبحث طلاق برای خودش توابعی نیز دارد، یکی از توابع مبحث «طلاق» ظهار است، در حقیقت ظهار یکنوع طلاق در ایام جاهلیت بوده، اگر ما ظهار را در اینجا بحث می‌کنیم بخاطر این است که ظهار یکنوع طلاق در ایام جاهلیت به شما می‌رفته است، اما شرع مقدس این نوع طلاق را الغا کرده است.

البته اسلام حاضر به طلاق نیست و نمی‌خواهد زن و شوهر از همدیگر جدا بشوند، بلکه تلاش می‌ کند مهما أمکن پیوند ازدواج باقی بماند، منتها اگر ببیند که کارد به استخوان رسیده و طرفین به هیچوجه برای ادامه زندگی حاضر نیستند، در اینصورت مانع از طلاق نمی‌بیند، اسلام مانند آیین مسیحیت نیست که طلاق را به طور مطلق ممنوع کرده‌اند.

تعریف ظهار

ظهار این است که در ایام جاهلیت هنگامی که می‌خواستند زن را برای خود حرام کنند یا زن پیر شده بود و ازش کاری ساخته نبود، می‌گفتند: «ظهرک کظهر أمّی»، البته کلمه « ظهر» در اینجا بمعنی دستگاه تناسلی است‌، یعنی دستگاه تناسلی شما عیناً مانند دستگاه تناسلی مادر من باشد، همانطور که دستگاه تناسلی مادر برای من حرام است، دستگاه تناسلی تو هم برای من حرام باشد، بجای طلاق می‌گفتند:« ظهرک کظهر أمّی». اسلام با این احکام جاهلیت مبارزه می‌ کند، این آیه برای خود شأن نزول دارد و باید شأن نزولش را بخوانیم.

روی المفسرون أنّ الخوله بنت ثعلبة، امرأه من الأنصار ظَاهَرَ منها زوجُها فقال: أَنتِ علیَّ مثل ظهر أمّی، فأتت رسول الله (صلّی الله علیه و ‌آله) – زن خدمت رسول خدا آ‌مد- فقالت: إنّ زوجی کان تُزوِّجُنی و أنا أحبّ الناس إلیه حتی إذا کَبِرتُ و دخلتُ فی السن، قال: أنت علیّ کظهر أمّی، فترکنی إلی غیر أحد – مرا رها کرد- فإن کنت تجد لی رخصة یا رسول الله تنعشنی و إیّاه بها – هردوی ما را به حالت نعشه دربیاوری – فحدّثنی بها؟

رسول اکرم فرمود در این مورد برای من وحی نازل نشده است، صبر کن، اگر وحی نازل شد، من به شما خبر می‌دهم، این حاکی از آن است که پیغمبر اکرم (ص) همیشه منتظر وحی بوده و چیزی را از پیش خود نمی‌گفت، اتفاقاً چیزی نگذشت.

فقال رسول الله (ص): ما ‌أُمِرتُ فی شأنک بشیء حتّی الآن - یعنی در شریعت مقدس اسلام تا کنون چنین حکمی نازل نشده است- ولکن ارجعی إلی بیتک، فإنّ أؤمر بشیءٍ، لا أغمِمه علیکِ أن شاء الله، فرجعت إلی بیتها و أنزل الله علی رسوله فی الکتاب رخصتها و رخصة زوجها « قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجَادِلُكَ فِي زَوْجِهَا» إلی قوله:« وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ»

« وَتَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ»[1]

معنای لغات آیه

1: «سَمِعَ » کلمه «سَمِعَ» در اینجا به معنی شنیدن نیست، بلکه به معنی استجابه است، به قرینه آیه دوم که می‌فرماید: «الَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنْكُمْ مِنْ نِسَائِهِمْ» معلوم می‌شود که خداوند شکایت این زن را استجابت کرده و پاسخ داده، در نماز هم که می‌گوییم:« سمع الله لمن حمده»، أی:« استجاب» یعنی به معنی شنیدن مطلق نیست.

2: « تُجَادِلُكَ»: المجادلة و هی المحاورة، و یدلّ علی ذلک قوله: يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا» و التحاور: التراجع، و هو من المحاورة، یقال: حاوره، محاورةةً، أی راجعه الکلام، وتحاوروا.

مجادله در زبان فارسی به معنی نفی و اثبات است، یعنی یک طرف خصمانه را مجادله می‌گویند، ولی اینجا به معنی خصمانه نیست، بلکه به معنی محاوره است، به چه دلیل؟ به دلیل ذیلش که می‌فرماید:« وَاللَّهُ يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا» از مجادله، تعبیر به محاوره آورده است که به معنی مذاکره است.

3: « تَشْتَكِي» من الاشتکاء، وهو إظهار ما بالإنسان من مکروه، و الشکایة: إظهار ما صنعه به غیره من المکروه.

«وَاللَّهُ يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا»، البته کلمه «يَسْمَعُ» دراینجا به معنی استجابه نیست.

این آیه مبارکه در باره ظهار آمده، شأن نزولش هم همین است که بیان شد، خدا چگونه مشکل را حل کرده؟ آیه بعدی مشکل را حل کرده و فرموده اگر مردی چنین کاری کرد، مشکلش را چنین حل کند:

« الَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنْكُمْ مِنْ نِسَائِهِمْ مَا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ ۖ إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِي وَلَدْنَهُمْ ۚ وَإِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنْكَرًا مِنَ الْقَوْلِ وَزُورًا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ»[2]

ترجمه: کسانی از شما که با زنان خود ظهار کنند آنها مادر حقیقی شوهران نخواهند شد بلکه مادر ایشان جز آن که آنها را زاییده نیست و این مردم سخنی ناپسند و باطل می‌گویند، و خدا را عفو و بخشش بسیار است.

پس کسانی که با زنان شان مسأله ظهار را انجام می‌دهند، ظهار یک کار غلط است که مردم آن را انجام می‌دهند، با این کار زن از مرد جدا نمی‌شود،ظهار مانند طلاق نیست ولذا می‌گوید مجرد اینکه کسی به زنش بگوید:« ظهرک کظهر أمّی» هیچوقت ظهر زن بیگانه مانند ظهر مادر نمی‌شود، و با تشبیه کردن هم کار درست نمی‌شود، عین این مسأله را در کتاب نکاح خواندیم که می‌فرمود:« وَ مَا جَعَلَ‌ أَدْعِيَاءَکُمْ‌ أَبْنَاءَکُمْ‌ ذٰلِکُمْ‌ قَوْلُکُمْ‌ بِأَفْوَاهِکُمْ‌ وَ اللَّهُ‌ يَقُولُ‌ الْحَقَ‌ وَ هُوَ يَهْدِي‌ السَّبِيلَ‌«[3] اگر من پسر خوانده را گفتم، پسر است، با پسر گفتن، او پسر نمی‌شود، هکذا اگر انسان به زن خود بگوید:« ظهرک کظهر أمّی» مثل همان است، در واقع اسلام آمده تا عادات و رسوم جاهلیت را سر کوب کند، دوتا عادات جاهلیت در این دو آیه آمده است، یکی اینکه می‌گفتند پسر خوانده مثل پسر واقعی است، ارث می‌برد، حتی نمی‌تواند پدر با زن او ازدواج کند، ولی پیغمبر اکرم این سنت جاهلی را از بین برد، ولذا زید بن حارثه زن خود را طلاق داد، پیغمبر او را گرفت، در حالی که زید بن حارثه پسر خوانده آن حضرت بود، قران می‌فرماید: « وَ مَا جَعَلَ‌ أَدْعِيَاءَکُمْ‌ أَبْنَاءَکُمْ‌ ذٰلِکُمْ‌ قَوْلُکُمْ‌ بِأَفْوَاهِکُمْ‌ وَ اللَّهُ‌ يَقُولُ‌ الْحَقَ‌ وَ هُوَ يَهْدِي‌ السَّبِيلَ«

هکذا اگر انسان به زن خودش بگوید:« ظهرک کظهر أمّی» زن از مرد جدا نمی‌شود، در درجه اول می‌خواهد این سنت جاهلی را بکوبد ولذا می‌فرماید:«الَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنْكُمْ مِنْ نِسَائِهِمْ» کسانی که با زنان خودشان مظاهره می‌کنند، این درست نیست، «ما هنّ أمّهاتکم»، زن انسان با ظهار کردن، مادر انسان نمی‌شود، مادر انسان کسی است که انسان را بزاید.

«يُظَاهِرُونَ»: أی من شبّه ظهر زوجته بظهر أمّه، وقال:« أنت علیّ کظهر أمّی» و کانوا یقولون هذا فی الجاهلیة یریدون به تحریم نکاحها و بثّ عصمته.

التفسیر

تذکر الآیة أنّ الزوجة بمجرد تشبیهها بالأمّ لا تصیر أمّاً، کما یقول: « الَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنْكُمْ مِنْ نِسَائِهِمْ مَا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ ۖ إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِي وَلَدْنَهُمْ».

ثمّ إنّه سبحانه یصف قولهم هذا بقوله:« وَإِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنْكَرًا مِنَ الْقَوْلِ»: أی ینکره الشرع و لم یعتبره، « وَزُورًا »، أی کذباً لا یوافق الواقع و بما أنّ هذا التشبیه أمر حرام، فالله سبحانه یعد المکلّفین بالمغفرة فیقول:« فإنّ الله: وَإِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ».

و حاصل الآیة: أنّ الأ‌مومة تکوینیّ لا تتحقّق بالقول و الإنشاء، و لذلک یصف الله سبحانه هذا الأمر فی آیة أخری:

« وَمَا جَعَلَ أَزْوَاجَكُمُ اللَّائِي تُظَاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهَاتِكُم»[4]

فرض کنید کسی این کار غلط و نادرست را کرد، اسلام می‌خواهد جلوی این کار غلط و نادرست را بگیرد، باید چه کار کند؟ کفاره برایش گذاشته است تا جلوی این کار را بگیرد و می‌فرماید این کار، یک کار غلط و نادرست است و با این کار غلط و نادرست زن از شوهرش جدا نمی‌شود، منتها قبل از نزدیکی با این زن، باید کفاره بدهد.

به بیان دیگر این طلاق حساب نمی‌شود، منتها اگر کسی این کار غلط را کرد، قبل از آنکه با زنش نزدیکی کند، باید کفاره بدهد، آنهم «علی الترتیب»، در درجه اول باید غلامی را آزاد کند، و این نشانه طرفداری اسلام است از غلام‌ها، چون یکی از کفاره گناهان را آزادی غلام‌ها قرار داده است.

پس در درجه اول باید عتق رقبه کند، اما اگر این آدم فقیر است، باید بجایش دوماه روزه بگیرد و اگر آن را هم نمی‌تواند، باید شصت مسکین را اطعام کند و من در باره اطعام مسکین قبلاً صحبت کردم.

الآیة الثالثة

قال سبحانه:« وَالَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا، ذَٰلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ ، وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ»[5]

ترجمه: و آنان که با زنان خود ظهار کنند آن‌گاه از گفته خود برگردند، پیش از تماس و مجامعت باید برده‌ای آزاد کنند. به این عمل پند و موعظه می‌شوید (تا دیگر به این کار حرام اقدام نکنید) و خدا به تمام کردار شما آگاه است.

معنای مفردات آیه

1:«ثُمَّ يَعُودُونَ»: أی یُریدون العود، کما فی قوله: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ ...»[6] ، أی: إذا أردتم القیام، فعلی هذا یکون المراد: یُریدون العود إلی ما حرّموه علی أنفسهم.

2:« يَتَمَاسَّا»: المسّ کنایة عن المواقعة، وهو ظاهر فی غیر واحد من الآیات، قال سبحانه:« وَإِن طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِن قَبْلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ»[7]

کفاره ظهار مترتّب است، اما کفاره صوم و هکذا کفاره قسم مترتبّ نیست، بلکه انسان مخیر است.

التفسیر

قوله تعالی: « وَالَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ» الفقرة ظاهرة أو صریحة فی أنّ المظاهرة منها یجب أن تکون متزوّجة، و لا تصحّ المظاهرة قبل الزواج، خلافاً لمالک و أبی حنیفة حیث قالا بالصحّة.

قوله تعالی:« ثُمَّ يَعُودُونَ»: أی یُریدون العود لما حرّموه علی أنفسهم فتجب علیهم الکفّارة قبل العود، و هی أحد أمور ثلاث بالترتیب:

1: فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا» بأن یقول المالک لمن یملکه:« أنت حرّ»، ثمّ إنّه سبحانه یعلّل التغلیظ فی الکفّارة بقوله:« ذَٰلِكُمْ تُوعَظُونَ بِه» أی ذلک التغلیظ أیّها المؤمنون فی الکفّارة توعظون به حتّی تترکوا الظهار « وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ»: أی علیم بأعمالکم، فلا تدعوا ما وعظتم به من الکفّارة قبل الوطء، فیعاقبکم علیه.

إلی هنا تمّ بیان أحدی خصال الکفّارة و إلیک الخصلتین الباقیتین:

الآیة الرابعة

قال سبحانه:« فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا ، فَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِينًا ، ذَٰلِكَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ، وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ ۗ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ»[8]

ترجمه: و هر که برده نیابد (یعنی بر آزاد کردن برده توانایی ندارد) باز باید پیش از جماع دو ماه پی در پی روزه بگیرد، و باز اگر نتواند باید شصت مسکین را طعام دهد. این (حکم کفّاره) برای آن است که شما به خدا و رسول او ایمان (کامل) آرید. و این احکام حدود الهی است و کافران را عذاب دردناک دوزخ مهیّاست.

قرآن می فرماید:« شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ»، یعنی شصت روز پشت سر هم، منتها گاهی بعضی از روایات حاکم است، یعنی دلیل محکوم را تفسیر می‌کند، در روایت داریم که سی‌ و یک روز روزه گرفتن، حکم تتابع را دارد، روایت در اینجا بر قرآن حاکم است، یعنی مفسّر است،« الحکومة أن یکون أحد الدلیلن مفسّراً لدلیل الآخر»، متتابعین باید پشت سر هم باشد، اما این حدیثی که از معصوم (ع) نقل شد، می‌ گوید شرع مقدس سی و یک روز را به جای شصت روز پشت سر هم می‌پذیرد، یعنی بقیه را می‌شود متفرقه انجام داد.

نکته‌اش هم روشن است چون دو ماه پشت سر هم حرجی است، ولذا اسلام راهی برای آن باز کرده تا حرج آور نباشد. و اگر آنهم نشد، باید شصت مسکین را سیر کند.

«مُتَتَابِعَيْنِ»: أی أن یوالی أیّام الشهرین الهلالیین، أو یصوم ستّین یوماً، و قالت الإمامیة: إنّه إ‌ذا صام شهراً، و من الثانی شیئاً ولو یوماً واحداً ثمّ أفطر لغیر عذر، یبنی علیه و لا یلزمه الاستئناف.

التفسیر

ثمّ إنّه ربما لا یوجد الرقبة، أو لا یتمکّن المُظاهِر من عتقها، جاءت الآیات الکریمة لبیان هذا:

2: قال سبحانه: « فَمَنْ لَمْ يَجِدْ »: أی لم یجد الرقبة « فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ» قبل الوطء.

 

3: قال سبحانه:« فَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ»: أی لم یُطِقِ الصوم « فَإِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِينًا » و ظاهر الفقرة اعتبار العدد، و لا یکفی إطعام شخص واحد ستّین مرّة، لکن حُکِی عن أبی حنیفه أنّه قال:« إن أعطی مسکیناً واحداً کلّ یوم حقّ مسکین فی ستین یوماً، أجزأه»[9]

ثمّ إنّه سبحانه یتمّ الآیة بقوله:« ذَٰلِكَ»: أی ما افترضناه علیکم « لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ»: أی لِتُصَدِّقُوا بما أتی به الرسول - صلّی الله علیه و آ‌له - « وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ»: أی ما وصفناه من الکفّارات من حدوده « وَلِلْكَافِرِينَ»: أی الجاحدین « عَذَابٌ أَلِيمٌ»

 


[8] سوره مجادله، ‌آیه4.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo