< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

98/06/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: احکام طلاق از نظر آیات

بحث ما در آیات الأحکام است، البته آیات الأحکام را طبق کتاب‌های فقهی می‌خوانیم، چنانکه می‌دانید ما بحث آیات الأحکام را از طهارت شروع کردیم و تا نکاح را خواندیم، یعنی نکاح را نیز تمام کردیم، الآن وارد احکام طلاق می‌شویم و آن را از نظر قرآن مورد بررسی قرار می‌دهیم، البته گاهی حدیثی را نیز بر ‌آن اضافه می‌کنیم.

مقدمه

در آیین اسلام نسبت به نکاح خیلی اهمیت داده شده است، رسول گرامی اسلام تاکید می‌کند بر نکاح و می‌فرماید: هیچ خانه‌ای بهتر از خانه نکاح نیست، و بدترین خانه‌ها، خانه‌های طلاق است، ولذا تاکید بر نکاح دارد و نسبت به طلاق هشدار می‌دهد، در واقع نکاح یک خانه کوچکی است برای جامعه، جامعه از خانه‌های کوچک تشکیل می‌شود، هر خانه‌ای که در آن نکاح است، در واقع یک هسته جامعه در آن است.

اما طلاق مثل این است که انسان خانه را تخریب کند، یعنی طلاق به منزله خراب کردن یک خانه است، مسلّماً آباد کردن ارزش دارد و خراب کردن ضد ارزش می‌باشد.

پرسش

ممکن است کسی بپرسد که اگر واقعاً اسلام تا این اندازه به نکاح اهمیت می‌دهد، پس چرا طلاق را مشروع شمرده و حال آنکه در آیین مسیحیت طلاق نیست، البته در بخشی از آیین مسیحیت طلاق نیست، اگر اسلام این اندازه به نکاح اهمیت قائل است، پس چرا طلاق را مشروع دانسته است؟

پاسخ

پاسخ این پرسش خیلی روشن است و ‌آن اینکه درست است که اسلام اهمیت به نکاح می‌دهد و به آن دعوت هم می‌کند و پیروان خود را تشویق هم به نکاح می‌کند، و در مقابل نسبت به طلاق اظهار ناراحتی می‌کند و آن را مبغوض می‌دارد، منتها گاهی از اوقات زندگی برای زوجین مشکل می‌شود، به این معنی که زوجین بخاطر عدم تفاهم و اختلاف در اخلاق نمی‌توانند با همدیگر زندگی کنند،‌ مسلّماً اسلام نمی‌تواند اصرار بر بقای نکاح کند و بفرماید هر جوری که شده به زندگی خود ادامه بدهید و حق ندارید که از همدیگر جدا بشوید. چرا؟ چون زندگی برای زوجین، زندگی حرجی است.

یا اینکه زوج حقوق زوجه را نمی‌پردازد، یا اینکه زوجه حاضر نیست به حرف زوج گوش کند، خلاصه اینکه گاهی از اوقات کار زوجین بجایی می‌رسد که امکان تفاهم و کنار هم زندگی کردن برای آنان وجود ندارد، دین مقدس اسلام در یک چنین موردی طلاق را تصویب می‌کند.

آیین اسلام در مرحله اول دعوت به نکاح می‌کند و نسبت به طلاق هشدار می‌دهد، نکاح را خانه آباد می‌داند، طلاق را هم به منزله خراب کردن خانه می‌داند، اما در عین حال در جایی که امکان تفاهم و زندگی مشترک برای زوجین نیست و آیین هم آیین خاتم است ولذا طلاق را تحت یک شرائطی مشروع شمرده است.

و اصولاً یکی از اعجاز پیغمبر اکرم اسلام، قوانین آن است که چطور می‌شود یک فردی مکتب نرفته و درس نخوانده یک چنین قوانین پیشرفته و مترقی را بیاورد، این خود دلیل بر این است که او ارتباط با عالم بالا دارد.

أحکام الطلاق فی الذکر الحکیم

النکاح و الطلاق لفظان أشبه بالمتضایفین و کلّ من سمع النکاح ربما یتبادر له الطلاق و بالعکس، فالأوّل سیماؤه حُلوٌ، و الثانی سیماؤه مرٌّ، فالنکاح بناء بیت للمعاشرة و إبقاء النسل، و الطلاق تهدیم ذلک البیت و تخریبه، فالإسلام دعا إلی النکاح دعوةً حثیثة (اکید) و ذمّ الطلاق، فقال رسول الله (صلّی الله علیه و آله) فی وصف الأوّل: «ما بنی فی الإسلام بناءٌ أحبّ إلی الله عزّ و جلّ من التزویج»[1]

و فی الوقت نفسه وصف الطلاق بأنّه أبغض الأشیاء، فقد روی الکلینی بسنده عن صفوان بن مهران، عن أبی عبد الله (علیه السلام ) قال: قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله):« تزوّجوا و زَوِّجُوا، ألا فَمِن حظ امرئ مسلم إنفاق قیمة أیّمة (أی الّتی لا زوج لها، بکراً کانت أو ثیّباً)، و ما من شیء أحبّ إلی الله عزّ و جلّ من بیت یعمر فی الإسلام بالنکاح، و ما من شیء أبغض إلی الله عزّ و جلّ من بیت یخرب فی الإسلام بالفرقة، یعنی الطلاق» ثمّ قال أبو عبد الله علیه السلام:« إنّ الله عزّ و جلّ إنّما وکّد فی الطلاق و کرّر القول فیه من بغضه الفرقة»[2] .

آیین اسلام طرفدار نکاح است و طلاق را مبغوض می‌دارد، منتها گاهی ضرورت ایجاب می‌کند که طلاق رخ بدهد، چون اگر طلاق مشروع نمی‌بود، زندگی برای زوجین به منزله زندان می‌شد.

و مع ذلک کلّه ربما یکون حفظ العلاقة بین الزوجین أمراً شاقّاً لسوء الخُلقِ من أحد الزوجین أوعدم انسجامهما وکثرة المشاکل بینهما أو غیر ذلک، ففی مثل هذه الظروف ربما یکون حفظ العلاقة بین الزوجین منتهیاً إلی ما لا تحمد عقباه، فلذلک شرّع الإسلام الطلاق، بما أنّ آخر الدّواء الکیّ (داغ کردن )، و لکن جعل له شروطاً و حدوداً، تحفظ بها کرامة الزوجة: إنّ تشریع الطلاق فی بعض الأزمنة دلیل علی أنّ رسالة النبی (صلّی الله علیه و آ‌له) و شریعته شریعةٌ خاتمة، فإنّ سدّ باب الطلاق کما فی بعض الفرق من المسیحیین علی خلاف المصلحة العامّة، إذ ربما یکون بقاء الزوجین علی ما هما علیه موجباً للحرج و الضیق.

إذا تبیّن ذلک فلندرس ما ورد حول الطلاق من الآیات الّتی تتضمن تشریعات سماویة تحفظ کرامة البیت.

من شروط الطلاق

قال سبحانه:« يا أَيهَا النَّبِي إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ وَاتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيوتِهِنَّ وَلَا يخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ يأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَينَةٍ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ يتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لَا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يحْدِثُ بَعْدَ ذَلِكَ أَمْرًا»[3]

ترجمه: اي پيامبر! هر زمان خواستيد زنان را طلاق دهيد، در زمان عده، آنها را طلاق گوييد [= زماني که از عادت ماهانه پاک شده و با همسرشان نزديکي نکرده باشند ]، و حساب عده را نگه داريد؛ و از خدايي که پروردگار شماست بپرهيزيد؛ نه شما آنها را از خانه‌هايشان بيرون کنيد و نه آنها (در دوران عده) بيرون روند، مگر آنکه کار زشت آشکاري انجام دهند؛ اين حدود خداست، و هر کس از حدود الهي تجاوز کند به خويشتن ستم کرده؛ تو نمي‌داني شايد خداوند بعد از اين، وضع تازه (و وسيله اصلاحي) فراهم کند!

نکات آیه

1: « يا أَيهَا النَّبِي إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ» چرا قرآن کریم بجای « يا أَيهَا النَّبِي إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ» نفرموده:« یا أیّها النبیّ إذا طَلَّقتَ النساء»؟

نکته‌اش این است که پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آ‌له) در طول عمر خودش، زنی را طلاق نداده است، با اینکه بعضی از آنها به نقطه‌ای رسیده بودند که جاداشت آن حضرت طلاق بدهد، اما طلاق نداد ولذا چون پیغمبر اکرم زنی را طلاق نداده، می‌فرماید: « يا أَيهَا النَّبِي إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ» خطاب به پیغمبر است، اما تکلیف مردم و امت را بیان می‌ کند.

2: نکته دیگر اینکه:« فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ»، یعنی چه؟ « إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ» صیغه ماضی است و معنایش این است که طلاق قبلاً انجام گرفته، و اگر طلاق قبلاً انجام گرفته، پس معنی ندارد که بفرماید: « فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ»، اگر واقعاً زن را طلاق داده و طلاقش هم تمام شده، دیگر معنی ندارد که بگوید: « فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ»؟

جوابش این است که: ِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ»: أی إذا أردتم طلاق النساء، آیا در قرآن کریم نظیر دارد؟ بله، يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيدِيكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ ....»[4] إِذَا قُمْتُمْ »: أی إذا أردتم الصلاة فاغسلوا وجوهکم و....،

هر گاه کسی زن را طلاق داد، شش تا وظیفه دارد:

1:« فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ» طلاق بدهید لغایة اعتدادهنّ، طلاق بدهید تا عده نگه دارند، ما از این آیه استفاده خواهیم کرد که طلاق حایض باطل است. چرا؟ چون طلاق بخاطر این است که عده نگه دارند و حایض نمی‌تواند عده نگه دارد.

2:« وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ» عده را بشمارید، در لغت عرب خیلی عجیب است گاهی از «جوامد» فعل مشتق می‌کنند، کلمه: «أَحْصُوا» از حصاء گرفته شده است و «حصاء» به معنی سنگ ریزه است، سابقاً عرب‌ها که ریاضیات شان قوی نبود، وقتی که به صدتا می‌رسیدند، سنگی را کنار می‌گذاشتند، حصاء نشانه هر صد دانه بود، از کلمه حصاء فعل مشتق شده:« وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ» عده را بشمارید، البته مراد از این عده، ایام عده است که سه ماه است یا کمتر و بیشتر.

3:« وَاتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ» یعنی در عده دقت کنید که مبادا قبل از تمام شدن عده ازدواج کند.

4:« لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيوتِهِنَّ وَلَا يخْرُجْنَ » زنی را که طلاق دادید، از آن خانه بیرون نکنید، زن نیز نباید از خانه بیرون شود. چرا؟ چون ممکن است مرد یا زن پشیمان بشود و دو مرتبه طلاق را پس بگیرند، خصوصاً که: « المطلقة الرجعیة زوّجة» ممکن است زن خودش را آرایش کند و کم کم جلوی چشم شوهر خود را نشان بدهد و شوهر به او علاقمند بشود.

5:« وَلَا يخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ يأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَينَةٍ» یعنی خودِ زن نیز نباید از آن خانه بیرون بشود، مگر اینکه کار خیلی بدی بکند، مگر اینکه آنچنان بد اخلاقی کند که زندگی کردن با او مناسب نباشد.

روی الکلینی بسند منقطع عن الإمام الرضا (علیه السلام) فی تفسیر الآیة، قال:« أذاها لأهل الرجل و سوء خلقها»[5]

بد اخلاقی و فحاشی کند که زندگی برای انسان ممکن نباشد.

6:‌« وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ » آنچه را از اول تا آخر گفتیم، قوانین الاهی است که باید آنها را رعایت کرد.

« وَمَنْ يتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ» اگر کسی قوانین الاهی را حفظ نکند و به آن عمل ننماید، خیال نکند که به خدا ظلم کرده، بلکه به خودش ظلم کرده، چون بر خلاف مصلحت خودِ مُطلِّق و مُطَلَّقه است، این قوانین به عنوان مصلحت تصویب شده است، مخالفت با آن، قطعاً ظلم به نفس است.

« لَا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يحْدِثُ بَعْدَ ذَلِكَ أَمْرًا» می‌فرماید این قوانین را رعایت کنید، چون ممکن است در آینده ورق عوض شود و بر گردد، یعنی زوجه یا زوج پشیمان بشود یا اینکه هردو پشیمان بشوند.

بنابراین، باید زوج و زوجة حدود و قوانین الاهی را رعایت کنند.

ما از اینجا می‌فهمیم که تمام قوانین اسلام به نفع انسان است، یعنی در واقع اگر کسی بر خلاف شرع عمل کند، خیال نکند که به خدا ضرر رسانده، بلکه به خودش ضرر رسانده است.

بحث ما در این آیه مبارکه تمام شد، در جلسه آینده وارد نزاع و اختلافی می‌شویم که با اهل سنت داریم، چون اهل سنت می‌گویند طلاق حایض صحیح است، اما حیض عده حساب نمی‌شود، در آینده دیده شود که آیا این آیه مبارکه به نفع ما است یا به نفع آنها.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo