درس خارج فقه آیت الله سبحانی
98/02/09
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: خصائص زنان پیغمبر اکرم
آیهای را که میخواهیم بحث کنیم، مربوط به زنان پیغمبر اکرم است، البته بعضی از آنها از خصائص نساء النبی است، اما بعض دیگرش جنبه عمومی دارد، یکی از آیات، آیه ذیل است
«يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنا لَکَ أَزْواجَکَ اللاَّتي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَ ما مَلَکَتْ يَمينُکَ مِمَّا أَفاءَ اللَّهُ عَلَيْکَ وَ بَناتِ عَمِّکَ وَ بَناتِ عَمَّاتِکَ وَ بَناتِ خالِکَ وَ بَناتِ خالاتِکَ اللاَّتي هاجَرْنَ مَعَکَ وَ امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْکِحَها خالِصَةً لَکَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنينَ قَدْ عَلِمْنا ما فَرَضْنا عَلَيْهِمْ في أَزْواجِهِمْ وَ ما مَلَکَتْ أَيْمانُهُمْ لِکَيْلا يَکُونَ عَلَيْکَ حَرَجٌ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً»[1]
این آیه مبارکه دو مطلب را بیان میکند:
1: زنانی که ازدواج با آنان حلال است، البته این بخشی از آیه اختصاص به پیغمبر اکرم ندارد، بلکه جنبه عمومی دارد، در واقع اگر به آن حضرت هم خطاب میکند،» بما أنّه أحد المکلّفین» خطاب میکند، «لا بما أنّه نبیّ، بل بما أنّة أحد المکلّفین»، همان تکالیفی که ما داریم، پیغمبر گرامی اسلام نیز آن تکالیف را دارد.
البته رسول گرامی اسلامی، یکسلسله تکالیف دیگر هم دارد که ما نداریم، اما در مشترکات با هم یکسان و برابریم، یک مشت زنان بر پیغمبر اکرم حلال است:
الف؛ أَزْواجَکَ اللاَّتي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ» مراد از «أُجُورَهُنَّ» مهریه است.
ب؛، وَ ما مَلَکَتْ يَمينُکَ مِمَّا أَفاءَ اللَّهُ عَلَيْکَ» و آنان که صاحب اختیارشان شدهای [= تحت ملکیت و زیر دست تو هستند] از آنچه که خدا بر تو ارزانی داشت.
از این به بعد اشاره به مشترکات و جنبه عمومی دارد،« وَ بَناتِ عَمِّکَ» دختران عمو، « وَ بَناتِ عَمَّاتِکَ» دختران عمه، « وَ بَناتِ خالِکَ» دختران دائی، «وَ بَناتِ خالاتِکَ اللاَّتي هاجَرْنَ مَعَکَ » و دختر خالههای که با تو از مکه هجرت کردهاند، این بخشی از آیه هر چند خطاب به پیغمبر اکرم است، اما حکمش عام است، و قید « اللاَّتي هاجَرْنَ مَعَکَ » برای این است که ایمان در آنها شرط است، چون کسانی که در مکه بودند، هنوز مؤمنة نشده بودند، اما آنان که در مدینه آمده بودند، مؤمنه شده بودند.
خصائص النبیاما بخش دوم از خصائص نبی است، لطفاً کتاب نکاح «تذکره الفقهاء» علامه را مطالعه کنید، جناب علامه در اول کتاب نکاح «تذکرة الفقهاء» برای رسول گرامی اسلام هفتاد تا خصیصه می شمارد، یکی از آنها همین است که میخوانیم و آن اینکه اگر یک زنی میخواهد خودش را به پیغمبر اکرم هبه کند و ببخشد و بگوید: یا رسول الله، من خودم را به تو بخشیدم، مهریه هم نمیخواهم و با من ازدواج کن، این فقط از خصائص النبی است، چون دیگران اگر بخواهند با زنی ازدواج کنند، حتماً باید برای آنها مهریه قرار بدهند، مجرد اینکه زن بگوید من خودم را به تو بخشیدم و مهریه هم نمیخواهم، درست نیست، این فقط اختصاص به پیغمبر دارد.
اما اینکه آیا برای پیغمبر اکرم یک چنین چیزی پیش آمده یا نه و با چنین زنی ازدواج کرده یا نه؟ محل بحث است ««يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنا لَکَ أَزْواجَکَ اللاَّتي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَ ما مَلَکَتْ يَمينُکَ مِمَّا أَفاءَ اللَّهُ عَلَيْکَ.... وَ امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْکِحَها خالِصَةً لَکَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنينَ».
ما در این آیه مبارکه، دو مطلب را متذکر شدیم:
اولاً؛ زنانی که ازدواج با آنان حلال است بیان شده.
ثانیا؛ مطلب دوم راجع به خصائص النبی است.
«قَدْ عَلِمْنا ما فَرَضْنا عَلَيْهِمْ في أَزْواجِهِمْ وَ ما مَلَکَتْ أَيْمانُهُمْ لِکَيْلا يَکُونَ عَلَيْکَ حَرَجٌ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً» این بخش را خود شما مطالعه کنید، این بخش بر میگردد به صدر آیه، صدر آیه در باره دو طائفه سخن گفت، یکی ازواج، دیگری هم ملک یمین.
این حاکی از آن است که فقره اول از خصائص النبی نیست، بلکه مال همه است، چون بعداً میفرماید: «قَدْ عَلِمْنا ما فَرَضْنا عَلَيْهِمْ في أَزْواجِهِمْ وَ ما مَلَکَتْ أَيْمانُهُمْ» لِکَيْلا يَکُونَ عَلَيْکَ حَرَجٌ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً» .
بعداً علت تجویز آنها را بیان میکند و میفرماید: «لِکَيْلا يَکُونَ عَلَيْکَ حَرَجٌ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً» باز این فقره اخیر را مجمع را مطالعه کنید.
الآیة التاسعة:«تُرْجي مَنْ تَشاءُ مِنْهُنَّ وَ تُؤْوي إِلَيْکَ مَنْ تَشاءُ وَ مَنِ ابْتَغَيْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلا جُناحَ عَلَيْکَ ذلِکَ أَدْني أَنْ تَقَرَّ أَعْيُنُهُنَّ وَ لا يَحْزَنَّ وَ يَرْضَيْنَ بِما آتَيْتَهُنَّ کُلُّهُنَّ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما في قُلُوبِکُمْ وَ کانَ اللَّهُ عَليماً حَليماً»[2]
ترجمه: بر تو رواست که نوبت همبسترى با هر یک از همسرانت را که بخواهى به تأخیر افکنى و هر کدام را که بخواهى به سوى خود فراخوانى، و نیز رواست که از آنان کناره گیرى کنى و نوبت همبسترى مقرّر ندارى. و بر تو گناهى نیست که از آنان که کناره گیرى کرده اى هر کدام را خواستى به سوى خود فراخوانى و براى او نوبت همبسترى مقرر دارى. این شیوه نزدیک تر است به این که آنان شادمان شوند و اندوهگین نشوند و همگیشان به آنچه به آنان داده اى خشنود گردند. و خداوند به آنچه در قلب هاى شماست آگاهى دارد، و خداوند مصلحت بندگان را مى داند و در کیفر تبهکاران شتاب نمى کند.
وقتی پیغمبر اکرم خیبر را فتح کرد،غنائم زیادی به دست مسلمانان افتاد، زنان پیغمبر اکرم در مشربه ام ابراهیم اعتصاب کردند و مشربه أمّ ابراهیم تا این اواخر بود، ولی متاسفانه شنیدم که مشربه ام ابراهیم را در این بعدیها خراب کردهاند، بیست و نه روز در آنجا اعتصاب کردند و میگفتند از این غنائم باید به ما بدهی، پیغمبر اکرم هم سراغ آنان نرفت، این آیه مبارکه ناظر بر آن است و میفرماید: ای رسول خدا، حالا که زنان چنین و چنان هستند، شما مختار هستید، یعنی میتوانی هر کدام را که میخواهی بر گزینی، هر کدام را هم که میخواهی میتوانی رها کنی، البته همه آنان بعداً از رأی شان بر گشتند و گفتند ما پیغمبر را میخواهیم، غنائم دنیوی را نمیخواهیم.
«تُرْجي مَنْ تَشاءُ مِنْهُنَّ»: أی تُؤخّر، رجا به معنی تاخیر است، یعنی طلاق میدهی،« وَ تُؤْوي إِلَيْکَ مَنْ تَشاءُ» یعنی خانه میدهی، «إیواء» به معنی خانه دادن است، هر کدام را که دلت خواست میتوانی عقب بزنی، هر کدام را که دلت خواست، میتوانی به خانه بیاوری.
«وَ مَنِ ابْتَغَيْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ» آنهایی را که جدا کردی، اگر مایل شدی، آنها را هم میتوانی بیاوری،« فَلا جُناحَ عَلَيْکَ» چرا این کار را میکنی؟ «ذلِکَ أَدْني أَنْ تَقَرَّ أَعْيُنُهُنَّ» تا چشم آنها روشن بشود، هر کدام را که میخواهی بیاور، هر کدام را که نمیخواهی عقب بزن، حتی آنها را هم که جدا کرده بودی، دوباره میتوانی آنها را بیاوری، چرا؟ این کار را میکنیم؟ «ذلِکَ أَدْني أَنْ تَقَرَّ أَعْيُنُهُنَّ» تا این زنان شما چشم شان روشن بشود، ببیند که همه را ترک نکردی، بعضی را گرفتی و بعضی را رها کردی.
«وَ لا يَحْزَنَّ وَ يَرْضَيْنَ بِما آتَيْتَهُنَّ کُلُّهُنَّ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما في قُلُوبِکُمْ وَ کانَ اللَّهُ عَليماً حَليماً».
ما از همه این آیات یک نکته را استفاده کردیم و آن اینکه زنان پیغمبر اکرم نه تنها معصوم نبودند، بلکه حتی در آن درجه از جایگاه و مقام هم نبودند که نشود در باره آنها چیزی گفت، و ما این را قرینه گرفتیم که آیه: «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ» نمیتواند مربوط به این گونه زنان باشد.
الآیة العاشرة:«لا يَحِلُّ لَکَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ إِلاَّ ما مَلَکَتْ يَمينُکَ وَ کانَ اللَّهُ عَلي کُلِّ شَيْءٍ رَقيباً»[3]
ترجمه: بعد از این زنان که اکنون همسر تواَند و خدا و رسولش را بر دنیا و زیورهاى آن برگزیده اند، زنان دیگر بر تو حلال نیستند ] از این پس نباید همسرى برگزینى، و نیز بر تو روا نیست که با طلاق دادن آنان زنان دیگرى را به جاى آنان به همسرى بگیرى، هر چند زیبایى شان تو را به شگفت آورد، مگر این که بخواهى کنیزى را به مِلک خود درآورى که این بر تو حلال است. از مخالفت خدا باید برحذر بود، که خدا بر هر چیزى نگهبان است.
این آیه آمده است تا به تزویج پیغمبر اکرم خاتمه بدهد، رسول خدا تا نه زن را گرفته است، البته از این نه زن فقط یکی از آنها باکره بوده که همان عایشه باشد حتی حضرت خدیجه محل بحث است که آیا باکره بوده یا نه؟ اما سایر زنان آن حضرت یا شوهران شان شهید شده بوده یا گرفتاریهای داشتهاند، آنها را گرفته تا زیر نظرش باشد و به آنها خدمت کند و بلا تکلیف نمانند.
یکی از مسائلی که آقایان میتوانند در باره آن تحقیق کنند، مسأله زوجات النبی است، یعنی علل و عواملی که پیغمبر اکرم با آنها ازدواج کرده است.
البته اهل کتاب (علمای یهود و نصارا) در این باره یک چیزهایی را از پیش خود بافته اند و گفتهاند مسائل جنسی باعث شده است که پیغمبر اکرم با آنها ازدواج کند و حال آنکه واقعیت چیز دیگری است، پیغمبر اکرم تا نه تا زن یا طبق بعضی از روایات تا یازده زن داشته یا میتوانسته داشته باشد، این آیه مبارکه میفرماید این مسأله از این به بعد تمام است «لا يَحِلُّ لَکَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ » از این بعد ازدواج باطل است. «وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ» این فراز میگوید اگر ما نه تا را برای تو جایز کردیم، حق نداری که یکی را طلاق بدهی و دیگری را جای او بگذاری، اگر ما گفتیم نه تا (نه ده تا) معنایش این است که حق گرفتن دهمی را نداری و حتی حق نداری که این نه تا را عوض و بدل کنی، یعنی یکی را طلاق بدهی و دیگری را جایگزین او کنی «وَ لَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ» اینجاست که جنبه بشری پیغمبر اکرم را اظهار میکند، پیغمبر اکرم هم یک بشر است ولذا گاهی از یک زنی بخاطر جمالی که دارد خوشش میآید و جنبه حسن او برایش مطرح است، نباید خیال کنیم که پیغمبر اکرم ملک بوده، اصلا این گونه مسائل برای او مطرح نبوده، اگر این باشد، فضیلت محسوب نمیشود، فضیلت در یوسف است که دارای قوه جنسی بالاست و در عین از گناه خود داریکند، اما اگر ملک باشد و خود داری کند، مهم نیست، مهم این است که بشر باشد و تمام قوای بشری بر او حاکم باشد و در عین حال از خط اسلام حتی به اندازه سر سوزن تجاوز نکند.
« إِلاَّ ما مَلَکَتْ يَمينُکَ» گاهی از اوقات که جایی را فتح میکردند وکنیزها را تقسیم میکردند، آن حضرت هم سهمی داشت، در آخر میفرماید:« وَ کانَ اللَّهُ عَلي کُلِّ شَيْءٍ رَقيباً»
الآیة الحادیة عشر:«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلاَّ أَنْ يُؤْذَنَ لَکُمْ إِلي طَعامٍ غَيْرَ ناظِرينَ إِناهُ وَ لکِنْ إِذا دُعيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسينَ لِحَديثٍ إِنَّ ذلِکُمْ کانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيي مِنْکُمْ وَ اللَّهُ لا يَسْتَحْيي مِنَ الْحَقِّ وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ وَ ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِکُمْ کانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيماً»[4]
ترجمه: اى کسانى که ایمان آورده اید، داخل اتاق هاى پیامبر نشوید، مگر این که به شما اجازه داده شود که براى خوردن طعامى به آن جا روید; ولى پیش از موعد به خانه او داخل نشوید تا در انتظار وقت غذا، ماندنِ شما به درازا کشد، بلکه همان زمان که دعوت شده اید به خانه او درآیید، و وقتى غذا خوردید پراکنده شوید و به هیچ سخنى دل نسپارید و سرگرم نشوید، زیرا درنگ شما او را آزار مى دهد و از شما شرم مى کند که بگوید بیرون بروید، ولى خدا از گفتن حق شرم ندارد. و چون از همسران پیامبر کالایى خواستید و ناچار شدید با آنان سخن بگویید، از پشت حجابى از آنان بخواهید و از پس پرده با آنان سخن بگویید. این شیوه براى دل هاى شما و دل هاى آنان پاکیزه تر است. و شما حق ندارید پیامبر خدا را آزار دهید، و پس از او نباید هیچ گاه با همسرانش ازدواج کنید، که این کار نزد خدا گناهى بزرگ است.
گاهی پیغمبر اکرم چند نفری را برای غذا خوردن در خانهآش دعوت میکرد، آنها خیلی زود میآمدند، قرآن میفرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلاَّ أَنْ يُؤْذَنَ لَکُمْ إِلي طَعامٍ» سر ساعت بروید « غَيْرَ ناظِرينَ إِناهُ» منتظر پخته شدن غذا نباشید، دو ساعت طول میکشد تا غذا پخته بشود، میآمدند وقت آن حضرت را میگرفتند، کلمه «إِناهُ» به معنی پختن است.
«وَ لکِنْ إِذا دُعيتُمْ فَادْخُلُوا» هر موقع که فرمود بیایید، شما هم بیایید « فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا» وقتی غذا را خوردید، پراکنده بشوید و سراغ کار خود بروید، یعنی لم ندهید « وَ لا مُسْتَأْنِسينَ لِحَديثٍ» استیناس به حدیث نکنید،« إِنَّ ذلِکُمْ کانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيي مِنْکُمْ وَ اللَّهُ لا يَسْتَحْيي مِنَ الْحَقِّ» کلمه «ذلِکُمْ» مرکب از دو کلمه است، یکی کلمه «ذا» ودیگری هم کلمه:« کُم»، «إنّ ذا»، یعنی این کار شما – که زودتر از موعد میآیید و بعد خوردن غذا هم مینشینید و با همدیگر قصه میگویید -، کُم، یعنی:« أیها المخاطبون»، کلمه «ذا» اشاره به مطلب است، لفظ «کُم» اشاره به مخاطب میباشد.
یعنی جلوس شما در این مجلس، ایها المخاطبون « يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيي مِنْکُمْ» او (رسول خدا) از شما خجالت میکشد که بگوید حالا که غذای تان خوردید، پس بلنید شوید و به خانههای خود بروید «وَ اللَّهُ لا يَسْتَحْيي مِنَ الْحَقِّ» اما خدا ازگفتن حق حیا نمیکند.
سوالسوال این است که چرا پیغمبر اکرم از گفتن حق خجالت میکشید وحال آنکه خدا میفرماید من از گفتن حق خجالت نمیکشم، اما پیغمبر اکرم از گفتن حق خجالت میکشید، این در واقع یکنوع عیب است که پیغمبر اکرم از گفتن حق خجالت بکشد؟
جوابجوابش این است که مراد از این حق، آن حقی که در مقابل باطل باشد، نیست، بلکه به معنی آداب است، صاحب خانه یک آدابی دارد، میهمان هم برای خودش آداب دیگری دارد،خداوند متعال داخل در خانه نیست ولذا میفرماید من این مطلب را میگویم، اما پیغمبر اکرم که داخل خانه است، از گفتن این مطلب - هر چند حق است- خجالت میکشد چون به میهمانان بر میخورد و آنها را ناراحت میکند، حق در اینجا در مقابل باطل نیست، چون آن حضرت قطعاً در مقابل باطل، حق را میگفت، زیرا بعثت آن حضرت برای گفتن حق است، ولی در اینجا مراد از این حق، آداب داخل خانه است، پیغمبر اکرم خجالت میکشد چون صاحب خانه است، اما خداوند که صاحب همه هستی است ولذا او خجالت نمیکشد.
«وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ» بعضیها این آیه را دلیل بر وجوب حجاب میگیرند و میگویند بر زنان حجاب واجب است، آیا این آیه مبارکه، دلیل براین است که زن باید محجّبه باشد یا این آیه دلیل براین است که باید زنان پشت پرده باشند و از پشت پرده سخن بگویند، یعنی آنها (زنان) این طرف باشد، اینها (مردان) هم این طرف باشند؟
ظاهراً معنی دوم بهتر است، البته معنی اول هم احتمالش میرود و ممکن است هردو باشد.
«ذلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ وَ ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ» مسلّماً پیغمبر اکرم ناراحت میشود وقتی بشنود که زنانش با مردان بیگانه آشکارا سخن بگویند، یعنی من وراء حجاب نباشد، آدم غیور راضی نمیشود که همسرش بی پرده با دیگران سخن بگوید.
در آخر میفرماید:« وَ لا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِکُمْ کانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيماً» بعد از رحلت رسول خدا، حق ازدواج با همسران او را ندارید، مسیحیها این فرازِ آیه را نقطه ضعف گرفتهاند و میگویند معلوم میشود که پیغمبر اکرم از روی غیرت فرموده که حق ندارید بعد از من با همسران من ازدواج کنید، البته شوهرانی هستند که به همسران شان میگویند که بعد از مردن من ، حق نداری که با دیگری ازواج کنید، خیال میکنند که این مسئله از آن قبیل است، جوابش این است که این مطلب جنبه سیاسی دارد، زنان پیغمبر اکرم مقام بسیار عالی در جامعه و دربین مردم داشتند، ولذا اگر چنانچه طلحه و زبیر آن لکشر جرّار را به سمت بصره آورد تا با حضرت علی بجنگند، بخاطر این بود که عایشه در میان آنها بود، اگر عایشه در میان آنها نبود، طلحه و زبیر نمیتوانستند این همه مردم و جمعیت را فریب بدهند و به میدان بیاورند، برای اینکه از زنان پیغمبر اکرم سوء استفاده نکنند، ازدواج آنان با دیگران ممنوع شد و الا اگر زنان پیغمبر را دیگران میگرفتند، هر کدام یک داعیه داشتند و برای رسیدن به داعیه و هدف خود، حرم آن حضرت بهانه میکردند و مردم را به راههای بد میکشاندند، ولذا ا ین مطلب جنبه سیاسی دارد، این از باب تغایر نیست، یعنی پیغمبر اکرم نمیخواهد اظهار غیرت کند، بلکه این مطلب یک وحی آسمانی است و برای این است که زنان آن حضرت بخاطر جایگاه و مقامی که در میان مردم داشتند، ازدواج آنها را ممنوع کرد، ولذا وقتی علیّ (علیه السلام) عایشه را از جمل پایین آورد، حضرت با عایشه محترمانه سخن گفت، فرمود: تو چه کارهای، تو از طائفه تَیم هستی،عثمان از امویهاست، چه ارتباطی با عثمان داری که این آتش جنگ را بر افروختی، آنگاه با کمال احترام عایشه را به مدینه بر گرداند.
«إِنَّ ذلِکُمْ» مرکب از کلمه « ذا» و لفظ « کُم» است، «إنّ ذا» یعنی این تزویج با زنان پیغمبر اکرم، «کُم» یعنی ایها المخاطبون، « کانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيماً» گناه بزرگی است در پیشگاه خداوند.