درس خارج فقه آیت الله سبحانی
98/02/07
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ورثه زوج باید زندگی مادر بچه را در دوران شیردهی تأمین کنند
«لا تُضَارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها وَ لا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَ عَلَي الْوارِثِ مِثْلُ ذلِکَ»یعنی اگر شوهر بمیرد، اما زوجهاش با بچه شیرخوارش هستند ، باید وارث از ترکه زوج همان مبلغ را به این زن بدهد، یعنی فکر نکند که اگر شوهر این زن مرد، نفقه این زن قطع میشود، چون این زن به بچه زوج شیر می دهد، از نظر شیر دادن باید نفقه او را بدهد.
البته «المتوفی عنها زوجها» نفقه ندارد، نفقه مال طلاق رجعی است، یعنی اگر زوج بمیرد، مسلّما زوجة نفقه ندارد، اما این زن چون مرضعه است، قهراً باید همان نفقه قبلی را بدهد تا بتواند بچه را شیر بدهد « وَ عَلَي الْوارِثِ مِثْلُ ذلِکَ» همان نفقهای را که زمان حیات شوهر میپرداختند، ورثه باید بپردازند.
« فَإِنْ أَرادا فِصالاً عَنْ تَراضٍ مِنْهُما» اگر و ضعیت به گونهای است که طرفین میخواهند بچه را از شیر بگیرند و حال آنکه هنوز حولین تمام نشده، میفرماید خودشان تصمیم نگیرند، بلکه باید با همدیگر و با دیگران مشورت هم بکنند، چون ممکن است فصال به ضرر بچه باشد، مثلاً بچه چهارده ماهه یا شانزده ماهه است، اگر میخواهند از شیر بگیرند، بجایش شیر گاو، گوسفند، شتر یا شیر خشک بدهند، در این زمینه مشورت کنند، یعنی تراضی طرفین اولاً، مشاوره ثانیاً.
نکته مهم و قابل ذکرلازم است که من در اینجا نکته ای را متذکر شوم و آن اینکه: اسلام و قرآنی که به این جزئیات متوجه است، آیا میشود تصور کرد که پیغمبر اکرم از دنیا برود، اما برای جانشین و خلیفه بعد از خودش فکری نکرد و چارهای نیندیشید؟! بسیار بعید است.
اسلامی که این همه جزئیات را متذکر است، آیا میشود پیغمبر اکرم از دنیا برود و رحلت کند، اما برای بعد از خودش فکر نکرده باشد، یعنی نفرموده باشد که نصب میکنم و یا نفرموده باشد که مسأله خلافت شورای باشد؟! متاسفانه اهل سنت میگویند:« ذهب رسول الله - صلّی الله و علیه و آله- و لم یذکر شیئاً»، ولی این حرف خیلی بعید است، مسلّماً کسی که این همه در مسائل فرعی و جزئی اهمیت میدهد و آنها را بیان میکند، حتماً به یک چنین مسئله مهمً و حیاتی توجه دارد.
« فَإِنْ أَرادا فِصالاً عَنْ تَراضٍ مِنْهُما وَ تَشاوُرٍ » و اگر پدر و مادر با رضایت و مشورت یکدیگر بخواهند فرزندشان را قبل از دو سال از شیر باز گیرند «فَلا جُناحَ عَلَيْهِما »، بر آن دو گناهى نیست.
حال اگر زنی بخاطرمریضی یا مشکل دیگری نمیتواند بچه را شیر بدهد ولذا میخواهند دایه بگیرند، میفرماید این کار اشکال ندارد « وَ إِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلادَکُمْ» اگر تصمیم تان این است که برای بچه خود دایه بگیرید،« فَلا جُناحَ عَلَيْکُمْ» بر شما گناهی نیست، قبلاً عرض کردم که کلمه «جناح» در لغت عرب به معنی میل است، میل به معصیت و میل بر خلاف، اگر واقعاً ماداران بخاطر مریضی یا مشکل دیگر نمیتوانند شیر بدهند، دایه گرفتن اشکال ندارد،« فَلا جُناحَ عَلَيْکُمْ» کی؟ « إِذا سَلَّمْتُمْ ما آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ»، در این فراز آیه، دو احتمال است:
الف؛ یک احتمال این است که دایه گرفتن اشکال ندارد، اما به شرط اینکه همان نفقهای را که به مادر میدادید، پس از دایه گرفتن، همان نفقه را به مادر بدهید، یعنی نفقه مادر را (بخاطر به دایه سپردن بچه) قطع نکنید.
به بیان دیگر؛ به دایه دادن بچه، بهانه برای قطع کردن نفقه مادر نباشد.
ب؛ احتمال دوم این است که اگر بچه را به دایه دادید، همان چیزی که به مادر میدادید، نظیر و مثل آن را به دایه نیز بدهید.
به نظر میرسد که از این دو احتمال، همان احتمال اول بهتر باشد، چون روشن است که تا دایه را راضی نکنند، دایه بچه مردم را قبول نمیکند، دایه ممکن است به کمتر راضی بشود و ممکن است به بیشتر از آنچه که به مادر میداد، راضی بشود، ولذا از بین این دو احتمال، همان احتمال اول صحیح به نظر میرسد.
« وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ» و از حسابرسى خدا و عذاب او پروا کنید، و بدانید که خدا به آنچه مى کنید بیناست.
استئجار المرضعة
قال سبحانه: « وَ إِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلادَکُمْ فَلا جُناحَ عَلَيْکُمْ إِذا سَلَّمْتُمْ ما آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ» ربما تدفع الحاجة أحد الأبوین، أو کلیهما إلی استئجار ظئر لإرضاع الطفل، فلو أرادا ذلک عن رغبة و تشاور« فَلا جُناحَ عَلَيْکُمْ»
نعم هذا مشروط بما یلی:
1:« إِذا سَلَّمْتُمْ ما آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ» أی قمتم بما هو الواجب للأمّ الذی مرّ فی قوله سبحانه: «وَ عَلَي الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ کِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ» فلا یکون استئجار الظئر سبباً لِنُکرانِ ما قامت به الأمّ من الخدمة للولد.
از اینکه به بچه را دادید، مبادا این سبب بشود که خدمات مادر را نادیده بگیرید، نکران، یعنی نادیده گرفتن خدمات مادر.
2: و فسّره الطبرسی بنحو آخر و قال: «إذا سلّمتم إلی الأمّ أجرة المثل مقدار ما ارضعت»
ثمّ إنّه سبحانه ختم الآیة بقوله: « وَ اتَّقُوا اللَّه» أی التزموا بالعمل بالأحکام بأنّه وقایة لکم عن العذاب « وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ»
بحث جانبیدر عصر و زمان ما بین مردم رسم شده، هنگامی که بچه دو ماهه یا سه ماهه میشود، مادر بچه برای اینکه زیبایی خود را از دست ندهد، بچه را از شیر میگیرد و بجای آن شیر خشک میدهد، آیا کدام مصلحت و بهتر است؟
از نظر روایات و هکذا از نظر علم طب، هیچ چیزی جایگزین شیر مادر نمیشود و به شیر مادر نمیرسد، چرا؟ بچه هنگامی که در شکم مادر بود، خون مادر را میمکید، الآن که متولد شده، خون مادر تبدیل به شیر میشود و از آن استفاده میکند.
بنابراین، همان غذای قبلی مناسب تر است، سابقاً به صورت خون بود، الآن به صورت شیر درآمده است، اینکه بجای شیر مادر، شیر دیگری به بچه بدهید، ممکن است بچه توان آن را نداشته باشد، چه بهتر که همان غذای اول را بدهید.
اما اگر شیر مادر را ندهیم، و بجای آن شیر خشک بدهیم، معلوم نیست که عواطف و روحیات مادر به بچه منتقل بشود،چون تمام روحیات و عواطف مادر از طریق شیر به بچه منتقل میگردد، بچه مادامی که از شیر مادر تغذیه میکند، روحیات و ملکات و اخلاق مادر به بچه منتقل میشود، اما اگر از شیر خشک به بچه بدهند، معلوم نیست که اخلاق، روحیات و عواطف همان عواطف مادر باشد، مادر مؤمنه،بچهاش مومن میشود، مادر عفیف بچهاش عفیف میشود، تمام روحیات مادر از طریق شیر به بچه منتقل میشود ولذا میفرماید: «وَ الْوالِداتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ کامِلَيْنِ» شیر مادر حتی در معنویات بچه هم اثر دارد.
بقی هنا بحثان:1: أهمّیة لبن الأمّ للمولود
اتفق الأطبّاء علی أنّ حلیب الأمّ، هو أفضل ما یحتاجه المولود فی أوّل سنوات عمره، حیث إنّ الولد حینما کان فی رحم أمّه، یتغذّی علی دمها، و بعد ولادته ینقلب دمها لبناً فیتغذّی علیه المولود، وعندئذ یکون الولد مادام یعیش من لبنها کجزء من الأمّ و لا یختلف عنها فی العواطف و الروحیات، بخلاف ما إذا ترکته الأمّ و دفعته إلی دُورِالحضانة فعندئذ یرتضع علی الحلیب المجفّف، و بینه و بین لبن الأمّ فرق شاسع، فلا بُعد أن یختلف الولد مع الأمّ فی العواطف و الروحیات، ولذلک یُوصِی القرآن الکریم الوالدات بارضاع الأولاد حولین کاملین.
شرائط مرضعه از روایاتدر روایات ما آمده که اگر میخواهید برای بچه دایه بگیرید، مبادا دایه یهودیه باشد، مبادا مسیحیه و مجوسیه باشد، اگر یهودیه و مسیحیه و مجوسیه باشد، تمام روحیات آنها به بچه مسلمان منتقل میشود.
بنابراین، کسانی که در خارج زندگی می کنند و مسلمان هستند، باید حواس شان جمع باشند که بچههای شان را به دایههای یهودیه و مسیحیه و مجوسیه ندهند، خیال نکنند که فقط بچه را از نظر جسمانی تغذیه میکنند، بلکه از نظر روحانی هم اثر میپذیرند.
2: شروط المرضعة
إذا اضطر الوالدان إلی استئجار ظئر فیجب علیهما الاحتیاط فی انتخاب المرضعة، لأنّ لبن الظئر یؤثّر فی خلق الولد و أدبه، و بما أنّ حیاة الإنسان رهن کون لبنه طاهراً، فقط أکّد الشرع علی الاجتناب عن لبن الظئر الّتی صارت ذات لبن عن زنا، و إلیک ما روی فی ذلک:
1: روی الکلینی عن علیّ بن جعفر عن أخیه أبی الحسن (علیه السلام)، قال:« سألته عن امرأة ولدت من الزنی، هل یصلح أن یسترضع بلبنها؟ قال: لا یصلح و لا لبن ابنتها الّتی ولدت من الزنی»[1]
2: و روی أیضاً عن سعید بن یسار عن أبی عبد الله (علیه السلام)، قال: «لا تسترضع بالصبّی المجوسیة، و تسترضع الیهودیة و النصرانیة و لا یشربن الخمر، یمنعن من ذلک»[2]
معلوم میشود که مجوسیه بدتر از یهودیه و مسیحیه است.
3: و روی أیضاً عن أبی عبد الله (علیه السلام)، قال: قال أمیر المؤمنین علیه السلام :انظروا من یرضع أولادکم فإنّ الولد یشبّ علیه»[3]
4: و فی روایة أخری: قال علیه السلام:« لا تسترضعوا الحمقاء فإنّ اللبن یغلب علیه، قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله) لا تسترضعوا الحمقاء، فإنّ اللبن یُشب علیه»[4]
الآیات المتعلقة بنساء النبی صلّی الله علیه و آله:البته ما کتاب نکاح را تمام کردیم و هنوز وارد کتاب طلاق نشدیم، منتها یک بخشی باقی مانده که در این چند روز میخوانیم و آن عبارت است از آیاتی که در شأن زنان پیغمبر اکرم نازل شده است، البته این آیات گاهی مخصوص زنان خودِ پیغمبر اکرم است، یعنی ارتباطی به قانون مشترک ندارد، ما باید آیاتی را بخوانیم که جنبه اشتراکی داشته باشد، بعضی از این آیات مربوط است به زنان پیغمبر، یعنی در واقع احکام مختص به آنهاست، اما بعضی از آیاتی که در باره آنهاست، در باره همه زنان جاری، ولی من همه آیات را میخوانم، منتها گاهی تفسیر میکنم و گاهی تفسیر نمیکنیم، آنجا که فقط مخصوص زنان پیغمبر اکرم است، فقط آیه را میخوانم، اگر در وسط مشکلی پیدا شد، مشکلش را برطرف می کنم.
إنّ الغایة من دراسة آیات الأحکام، هی العثور علی الأحکام المشترکة بین عامة المکلّفین من الرجال و النساء، و أمّا الایات المتعلقة بصنف خاص من النساء، فدراستها و إن کانت أهمّ لما فیها من النکات الأخلاقیة و الاجتماعیه، لکنّها تفقد ما هی الغایة من الدارسة (أعنی الوقوف علی الأحکام المشترکة) و مع ذلک نحن نشیر إلی نفس الآیات بلا تفسیر إلّا فی موارد خاصّة، و من أراد الوقوف علی تفسیرها فلیرجع إلی کتب التفسیر.
ما در اینجا سه آیه در باره زنان پیغمبر داریم که لحن آنها لحن مذمت است، یعنی لحن مدح نیست، این مسأله در آینده برای ما پایه استنباط است.
الآیة الأولی:قال سبحانه:« يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ زينَتَها فَتَعالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَ أُسَرِّحْكُنَّ سَراحاً»[5]
ترجمه: ای پیامبر!به همسرانت بگو اگر روالتان بر این است که زندگی دنیا و [زیور و] زینت آن را میخواهید پس بیایید تا شما را بهرهمند سازم و [خوش و] خرم شما را رها سازم.
شأن نزولشأن نزول آیه این است که زنان پیغمبر در یک محلهای جمع شده بودند و هر کدام شان خواستهای از آن حضرت داشتند،یکی خدمتگزار تقاضا میکرد، یکی افزایش در نفقه را میخواست، یکی پارچه مخصوص یمنی را تقاضا داشت، چون میدیدند که زنان انصار همه چیز دارند، اما آنها چیزی ندارند، ولذا شروع کردند به اینکه از پیغمبر اکرم چیزهایی را درخواست کنند، این آیه نازل شد که:« يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ زينَتَها فَتَعالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَ أُسَرِّحْكُنَّ سَراحاً»
الآیة الثانیة:
«وَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْكُنَّ أَجْراً عَظيماً»[6]
ترجمه: و اگر چنین هستید که خدا و رسولش و سرای آخرت را میخواهید، پس به یقین خداوند برای نیکوکارانِ از شما اجری عظیم آماده کرده است.
الآیة الثالثة:« يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ ۚ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا»[7]
ترجمه: ای زنان پیغمبر، از شما هر که به کار ناروای آشکاری دانسته اقدام کند او را دو برابر دیگران عذاب کنند و این بر خدا سهل و آسان است.
من از این آیه یک نکته میفهمم و آن اینکه: همانطور که اگر زنان پیغمبر اکرم گناه کنند، عذاب شان دو برابر است، زنان علما و بزرگان دین نیز از همین قبیل است، چون اگر زن یک عالم بزرگ، کار قبیحی انجام بدهد، آبروی آن عالم و آن شخصیت بزرگ از بین میرود و این به حساب دین گذاشته میشود، مردم به آن عالم و آن شخصیت بدبین میشوند و میگویند: عجب، زن فلان عالم چنین و چنان است، مردم فرق نمیگذارند که این زن چه ارتباطی به آن عالم و آن شخصیت دارد، یا گناه پسر فلان عالم چه ارتباطی به این عالم دارد، مردم این گونه فکر نمیکنند.
درست است که این آیات در باره زنان پغمبر نازل شده است، اما شامل زنان شخصیتهای علمی و سیاسی هم میشوند.
با این بیانی که کردیم، اگر بگوییم آیه تطهیر (که در وسط آیات مربوط به زنان پیغمیر اکرم قرار گرفته) در حق زنان پیغمبر نازل شده است، اصلاً با این آیات سوره احزاب نمیسازد، هرچند آیه تطهیر در وسط آیاتی است که در باره زوجات نبی قرار گرفته است، در عین حال اینها با همدیگر سازگاری ندارد، یعنی معنی ندارد که از یک طرف بفرماید: « يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ» معلوم میشود که یک چنین زمینهای در آنان بوده هرچند انجام نداده باشند، بعداً بفرماید:« إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهيراً» با هم سازگاری و همخوانی ندارند.
الآیة الرابعة:
«وَ مَنْ يَقْنُتْ مِنْکُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَيْنِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً کَريماً»[8]
ترجمه: و هر کس از شما، خاضعانه خدا و رسولش را فرمان بَرَد و کارى شایسته کند، پاداشش را دو چندان به او مى دهیم و بهشت را که روزىِ ارزشمندى است براى او آماده ساخته ایم.
الآیة الخامسة:«يا نِساءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذي في قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً»[9]
ترجمه: اى همسران پیامبر، اگر شما تقوا پیشه کنید، مانند هیچ یک از زنان دیگر نیستید، زیرا شما منزلتى والاتر دارید; پس مبادا در حضور مردان به ناز و نرمى سخن گویید که آن کس که در دلش بیمارى است و ایمانش سست است، طمع مىورزد; باید با لحنى متعارف که فسادانگیز نیست سخن بگویید.
اولاد علما و شصخیتهای علمی و سیاسی نیز چنین است، یعنی تکلیف شان با افراد عادی فرق میکند، میشود از این آیات اینها را استفاده کرد، اگر اینها کار خوب انجام دادند، حق تعالی ثواب شان را دو برابر میدهد.
الآیة السادسة«وَ قَرْنَ في بُيُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولي وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتينَ الزَّکاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهيراً» [10]
ترجمه: و در خانه هاى خویش بمانید و آن گونه که زنان در روزگار جاهلیتِ نخست نمایان مى شدند، در میان مردم نمایان نشوید و نماز را به پا دارید و زکات بدهید و از خدا و رسولش اطاعت کنید. جز این نیست که خدا مى خواهد پلیدى را از شما اهل بیت بزداید و شما را از آثار آن به طور کامل پاک دارد.
الآیة السابعة«وَ اذْکُرْنَ ما يُتْلي في بُيُوتِکُنَّ مِنْ آياتِ اللَّهِ وَ الْحِکْمَةِ إِنَّ اللَّهَ کانَ لَطيفاً خَبيراً»[11]
ترجمه: اى همسران پیامبر، آنچه از آیات خدا و معارف الهى که در خانه هاى شما تلاوت مى شود، به خاطر بسپارید و از آنها غفلت نکنید، که علم و قدرت خدا نافذ است و او به هر چیزى آگاهى دارد.
الآیة الثامنة:«يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنا لَکَ أَزْواجَکَ اللاَّتي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَ ما مَلَکَتْ يَمينُکَ مِمَّا أَفاءَ اللَّهُ عَلَيْکَ وَ بَناتِ عَمِّکَ وَ بَناتِ عَمَّاتِکَ وَ بَناتِ خالِکَ وَ بَناتِ خالاتِکَ اللاَّتي هاجَرْنَ مَعَکَ وَ امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْکِحَها خالِصَةً لَکَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنينَ قَدْ عَلِمْنا ما فَرَضْنا عَلَيْهِمْ في أَزْواجِهِمْ وَ ما مَلَکَتْ أَيْمانُهُمْ لِکَيْلا يَکُونَ عَلَيْکَ حَرَجٌ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً»[12]
ترجمه: ای پیامبر! همانا ما بر تو حلال کردیم همسرانت را که مَهریهشان را دادهای و آنان که صاحب اختیارشان شدهای [= تحت ملکیت و زیر دست تو هستند] از آنچه که خدا بر تو ارزانی داشت، و «دخترعمو»هایت و «دخترعمه»هایت و «دختردایی»هایت و «دخترخاله»هایت که با تو هجرت کردهاند، و زن مومنی، اگر خود را به پیامبر ببخشد، اگر پیامبر بخواهد که او را به همسری بگیرد، [این حکم] تنها برای تو و نه سایر مومنان [است] – که میدانیم بر آنان در مورد همسرانشان و آنچه صاحب اختیارشان هستند، چه واجب کردهایم – تا بر تو حَرَجی نباشد؛ و خداوند بسیار آمرزنده و دارای رحمتی همیشگی بوده است.
از این آیات استفاده میشود، آیاتی که در باره زنان پیغمبر اکرم نازل شدهاند، لحن شان لحن ذم است نه لحن مدح.