< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

98/02/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دادگاه خانواده

الآیة الثانیة:

« وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ ۖ فَلَا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ ۚ وَإِنْ تُصْلِحُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا »[1]

ترجمه: شما هرگز نمی‌توانید میان زنان به عدالت رفتار کنید هر چند راغب و حریص (بر عدل و درستی) باشید، پس به تمام میل خود یکی را بهره‌مند و آن دیگر را محروم نکنید تا او را معلّق و بلا تکلیف گذارید. و اگر سازش کنید و پرهیزکار باشید همانا خدا بخشنده و مهربان است.

تا کنون در باره نشوز مرد و زن بحث می‌کردیم، اینک بحث ما در این است که اگر زن و مرد نتوانستند با همدیگر توافق کنند، باید یک دادگاه خانواده تشکیل بشود، ما این مسأله را در کتاب نکاح نیاوردیم، ‌چون این ‌آیه در کتاب طلاق است.

بنابراین، اینکه در جلسه گذشته وعده کردیم که این بحث در آیه سوم خواهد آمد ، ‌آیه سوم چون مناسب با کتاب طلاق است و لذا در آنجا آمده است، چون گاهی از اوقات دادگاه خانواده موفق به صلح نمی‌شوند ولذا منجر به طلاق می‌شود ولذا آیه را به باب طلاق بردیم، آیه‌ای را که الآن می‌خوانیم، خیلی زیباست، البته همه آیات قرآن زیباست، آن این است که خلاق متعال در اول سوره نساء می‌فرماید: «فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَىٰ وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ ۖ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً»، اگر نمی‌ توانید بین تعدد ازواج عدالت را رعایت کند، فقط یک زن بگیرید، در این آیه مبارکه هم می‌فرماید:

« وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ ۖ فَلَا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ ۚ وَإِنْ تُصْلِحُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا »

معنای مفردات آیه

1: « وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا»: الاستطاعة: القوّة.

2:« كَالْمُعَلَّقَةِ»: المرأة التی یهجرها زوجها هجراً طویلاً، فلا هی مطلقة و لا هی مزوّجة.

کسانی که اهل مغالطه هستند، به ضمیمه این دو آیه مبارکه، گفته‌ اند اسلام بیش از یک زن را تجویز نکرده است. چرا؟ چون در آیه اول فرموده: « وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَىٰ فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَىٰ وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ ۖ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ۚ ذَٰلِكَ أَدْنَىٰ أَلَّا تَعُولُوا»[2]

در آیه مورد بحث هم خبر می‌دهد که عدالت امکان پذیر نیست، پس باید یک زن گرفت، قبل از انقلاب محمد رضا شاه (لعنة الله علیه)، چند کتاب نوشته بود، در یکی از آنها اصرار کرده بود که مرد نباید بیش از یک زن بگیرد. چرا؟ به همین آیه استدلال کرده بود: « وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ ۖ فَلَا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ ۚ وَإِنْ تُصْلِحُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا »

معلوم می‌شود که این گونه افراد اهل مطالعه و تحقیق نیستند، این اشکال در زمان امام صادق (علیه السلام) مطرح شده، ابن أبی العوجاج که در زمان حضرت زندگی می‌کرد و ایشان سبب شد که امام صادق (علیه السلام) رساله توحید مفضل را تعلیم کند و یا بنویسد، مفضل می‌گوید در کنار قبر پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و‌اله) بودم، دیدم که ابن أبی العوجاء تبلیغ الحاد و بی دینی می‌کند، قدرت جوابش را نداشتم، خدمت امام صادق‌ (علیه السلام) آمدم، حضرت فرمود فردا همراه با قلم و کاغذ پیش من بیا، چند روزی با قلم و کاغذ خدمت امام آمدم و توحید مفضل را نوشتم،‌ این اشکال مال اوست.

ابن أبی العوجاء هشام بن حکم را دید و گفت این دو آیه متعارض هستند، چون آیه اول می‌گوید:« فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً»، اما این آیه می‌گوید: « وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ» هشام بن حکم آماده جواب نبود، برای دریافت جواب از کوفه حرکت کرد تا در مدینه خدمت امام جعفر صادق (علیه السلام) برود (ابن أبی العوجاء هم در عراق و کوفه بوده) می‌گوید خدمت امام صادق (علیه السلام) رفتم، حضرت وقتی چشمش به من افتاد،‌ فرمود: هشام این چه وقت آمدن است، نه وقت حج است و نه وقت عمره، معلوم می‌شود که در آن زمان مدینه در این دو وقت شلوغ می‌شده، یکی ایام حج و دیگری ایام عمره، الآن نه ایام حج است و نه ایام عمره، هشام می‌گوید خدمت حضرت عرض کردم برای جواب یک سوال تا اینجا آ‌مده‌ام و آن اینکه: این آیه می‌فرماید: « فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً» این نشان می‌دهد که عدالت ممکن است، اما آیه دیگر می‌فرماید: « وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ» این آیه می‌گوید عدالت ممکن نیست، پس باید یک زن را گرفت، یعنی دومی، سومی و چهارمی حرام است، حضرت فرمود: بنشین تا جوابش را برایت بیان کنم، ‌این دو آیه جایش فرق می‌کند، آیه‌ای که می‌گوید: « فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً» راجع به نفقه و هزینه زندگی است، این آیه ناظر به آن است ولذا اگر ذیل آیه را مطالعه کنید، شاهد براین مطلب است که آیه اول راجع به نفقه و هزینه زندگی است، اگر کسی قادر به نفقه و زندگی چند زن است، او می‌تواند بیش از یک زن بگیرد، اما اگر کسی در هفت آسمان حتی یک ستاره هم ندارد، باید به یکی اکتفا کند، این آیه راجع به هزینه و نفقه زن است، هزینه و نفقه برای بعضی‌ها ممکن است و برای بعضی ها ممکن نیست، برای افراد ثروتمند ممکن است، اما برای افراد فقیر ممکن نیست.

اما این آیه که می‌گوید: « وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ» راجع به محبت و مودت قبلی است، محبت و مودت قلبی در اختیار انسان نیست، انسان فرضاً دوتا زن دارد، یک زنش صاحب جمال و کمال است، اما دیگری یک چنین خصوصیتی ندارد، هرچه بخواهد یکسان به هردو محبت بورزد، امکان ندارد. یکسان بودن فقط به هزینه زندگی و نفقه ممکن است نه در محبت و مودت قلبی، محبت قلبی در اختیار انسان نیست ولذا عدالت ممکن است از نظر نفقه و هزینه زندگی، عدالت ممکن نیست از نظر محبت و مودت قلبی.

بعداً می‌فرماید: « فَلَا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ» مبادا به یکی بچسبی و دیگری را رها کنی، تا دیگری بشود: «لا مزوّجة و لا مطلقة» نه شوهر داشتنش معلوم بشود تا بگوییم شوهر دارد و نه شوهر نداشتنش معلوم ‌بشود تا بگوییم شوهر ندارد، بلکه پا در هوا و بلا تکلیف است.

« وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا» أی و لن تقدروا، استطاعت به معنی قدرت است، « أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ» فی الحبّ و المودّة و میل القلب « وَلَوْ حَرَصْتُمْ » و لکن « فَلَا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ» إلی الزوجة المحبوبة و تُحرِمُ الأخری من حقوقها الواجبة التی فی امکانکم « فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ» لا مزوّجة لها ما للزوجات من الحقوق، ولا مطلقة تستطیع الزواج بمن ترید ( نه مانند شوهر داران هستند و نه مثل مطلقات هستند تا بروند شوهر کنند.

تفسیرالنهی عن ترک الزوجة کالمعلّقة

قد تقدّم فی صدر سورة‌ النساء قوله سبحانه: فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَىٰ وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ ۖ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً»، و تقدّم آنفاً قوله سبحانه: «وَ إِنْ تُحْسِنُوا» المعاشرة « وَ تَتَّقُوا» النشوز و الإعراض، فصار ذلک سبباً لبیان حقیقة العدل الذی أشیر إلیه فی الآیتین السابقتین، فبیّن سبحانه أنّه یجب علی الزوج أن یقوم بما یمکنه من التساوی بین الزوجتین، فعلیه أن یسوی بینهما بإتیان الحقوق و المعاشرة الحسنة کالبشاشة و الأنس و ما یشبههما، دون أن یقوم بشیء، یظهر منه کراهة الزوج بالنسبة إلیها و تفضیل أحدهما علی الأخری.

نعم هناک ما لا یتمکن الزوج من اجراء العدالة فیه، کالمحبّة و میل القلب ، فإنّ المساواة فیهما بین الزوجتین أمرغیر مستطاع، فالمرأة الجمیلة تجذب میل الزوج إلیها أکثر ممّا لیست کذلک، ولذک یقول سببحانه: « وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ» فی الحُبّ و المودّة و میل القلب « وَلَوْ حَرَصْتُمْ » و لکن « فَلَا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ» إلی الزوجة المحبوبة و تُحرِمُ الأخری من حقوقها الواجبة التی فی امکانکم « فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ» لا مزوّجة لها ما للزوجات من الحقوق، و لا مطلقة تستطیع الزواج بمن ترید، و قد جاء مضمون الآیة فی موضع آخر، قال تعالی: «الطَّلاَقُ‌ مَرَّتَانِ‌ فَإِمْسَاکٌ‌ بِمَعْرُوفٍ‌ أَوْ تَسْرِيحٌ‌ بِإِحْسَانٍ‌ ... »[3] ، و مضمون الآیة هو العدل الوسط حیث یأمر الزوج ببذل ما یمکنه من الانفاق و حسن المعاشرة، و لا یأمر بالمساواة بما لیس فی إمکانه کالحبّ و المیل.

لا اختلاف بین الآیتین

ربما یتوهّم وجود الاختلاف بین قوله سبحانه فی صدر السورة:« فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً» الّتی تدلّ علی إمکان رعایة العدالة بین الزوجین، و بین آیتنا هذه الّتی یُستظهر منها عدم إمکان رعایتها بینهنّ.

غیر أنّ الاستظهار فی غیر محلّه، نابع عن عدم الدقة فی مفاد الآیتین، أمّا الأولی فیأمر بالعدالة فیما یمکن للمرأ من القیام به کالنفقة و حسن المعاشرة.

و أمّا الآیة الثانیة فَتُخبِرُ عن عدم إمکانها فیما لا یملکه المرأ، کالمیل القلبی و الحبّ و النشاط، و یشترط فی التناقض وحدة الموضوع، و یظهر من الروایات أنّ ابن أبی العوجاء سأل هشام بن الحکم عن الآیة و قال:أخبرنی عن قوله عزّ و جل:« فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَىٰ وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ ۖ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً» ألیس هذا فرض؟ قال: بلی، قال: فأخبرنی عن قوله عزّ وجلّ: « وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ ۖ فَلَا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ»‌أیُّ حکیمٍ یتکلّم بهذا؟ فلم یکن عنده جواب، فرحل إلی المدینة إلی أبی عبد الله (علیه السلام) فقال: یا هشام فی غیر وقت حجّ و لا عمرة؟ قال: نعم جعلت فداک لأمر أهمّنی إنّ ابن أبی العوجاء سألنی عن مسألة لم یکن عندی فیها شیء، قال: و ما هی؟ قال: فأخبره بالقصّة، فقال له أبو عبد الله (علیه السلام) أمّا قوله عزّ و جلّ: « فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَىٰ وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ ۖ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً» یعنی فی النفقة، و أمّا قوله: « وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ فَلَا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ» یعنی فی المودّة، فلما قدم علیه هشام بهذا الجواب و أخبره، قال: والله ما هذا من عندک»[4] [5] ، و قد مرّ الکلام فی ذلک فلاحظ.

 

    

فی حقوق الزوجة علی الزوج فی ذکر الحکیمتمهید

نظرة الإسلام إلی الزواج هو أنّه عبارة عن بناء بیت مقدّس یُرجی بقاؤه مادام الزوجان علی قید الحیاة، و لأجل ذلک جعل لهما حقوقاً متبادلة، فللزوج علی زوجته حقّ، کما أنّ لها علی الزوج حقّ، قال سبحانه: « وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ» ، و هذه الفقرة أورع جملة سمعت بها أُذن البشر، و ساهمت فی حفظ کیان النظام الأسری، فلیس الزوج سیّداً علی الزوجة علی الإطلاق، و لا الزوجة خادمة له، بل کلّ منهما یخدم الآخر، و لکلّ منهما حقّ علی الآخر، و لهذه النظرة یری الإسلام حریّة‌ الزوجین فی التصرّف بأموالهما، یقول سبحانه: « لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا ۖ وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ». و علی هذا فنشیر إلی حقوق الزوجة علی زوجها، فقد مرّ أنّ من حقوقها الانفاق علیها، حتّی جُعِلَ ذلک سبباً لتشریع قیمومة الرجل علی المرأة، کما أنّ للزوجین حقوق متبادلة و للأولاد أیضاً حقوق علی الزوجین، و قد أشار إلیها سبحانه فی الآیة التالیة:

«وَ الْوالِداتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ کامِلَيْنِ لِمَنْ أَرادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضاعَةَ وَ عَلَي الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ کِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لا تُکَلَّفُ نَفْسٌ إِلاَّ وُسْعَها لا تُضَارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها وَ لا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَ عَلَي الْوارِثِ مِثْلُ ذلِکَ فَإِنْ أَرادا فِصالاً عَنْ تَراضٍ مِنْهُما وَ تَشاوُرٍ فَلا جُناحَ عَلَيْهِما وَ إِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلادَکُمْ فَلا جُناحَ عَلَيْکُمْ إِذا سَلَّمْتُمْ ما آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ»[6] .

ترجمه: و مادران ـ هرچند طلاق گرفته باشند ـ فرزندان خود را دو سال تمام شیر مى دهند. این حکم براى کسى است که بخواهد دوران شیرخوارگى را تکمیل کند. و خوراک و پوشاک مادران در حد متعارف برعهده پدر کودک است، و البته هیچ کس جز به اندازه توانش مکلّف نیست. هیچ مادرى نباید از رهگذر فرزندش زیان ببیند، و هیچ پدرى نیز نباید از رهگذر فرزندش زیانى به او برسد. و اگر پدرِ کودک بمیرد، مانند همان تکلیفى که برعهده پدر بود، برعهده وارث اوست. و اگر پدر و مادر با رضایت و مشورت یکدیگر بخواهند فرزندشان را قبل از دو سال از شیر باز گیرند بر آن دو گناهى نیست. و شما پدران اگر خواستید براى فرزندانتان دایه اى بگیرید بر شما گناهى نیست، به شرط آن که حقوقى را که باید به مادر او مى دادید، به خوبى و شایستگى بپردازید. و از حسابرسى خدا و عذاب او پروا کنید، و بدانید که خدا به آنچه مى کنید بیناست.

معنای مفردات آیه

1: «الْوالِداتُ»: جمع الوالدة، عبّر بها دون الأمّهات، لأنّه یشمل الجدّة أیضاً، مشعراً بأنّ ما سیذکر من الأحکام لأجل کون المرأة قد ولدت الطفل مباشرة.

2:«يُرْضِعْنَ»: من الرضع و هو عبارة عن مصّ الثدی لشرب اللبن.

3:« حَوْلَيْنِ»: عبّر به دون السنة و العام، لأنّ الحول مصدر حال، یحول، إذا مضی و تغیّر، فالعام و الحول یطلقان علی صیفة و شتوة کاملتین، و أمّا السنة فهی تبدأ من أی یوم عددته من العام إلی مثله، فلا یجب أن تشتمل علی صیفة و شتوة کاملتین.

4: «کِسْوَتُهُنَّ»: مصدر کسوته ثوبا و کسوةً البسته و المراد اللباس.

5:« وُسْعَها»: الوسع مقدار القدرة.

6:« فِصالاً»: من الفصال، العظام، لانفصال المولود عن الارتضاع بثدی أمّه إلی غیره من الأقوات.

7: «تَشاوُرٍ»: التشاور مأخوذ من الشور، و أرید: استخراج الرأی من المستشار.

8:« تَسْتَرْضِعُوا»: تطلبوا لهم مراضع غیر أمّهاتهم، لإباء أمّهاتهم الرضاع أو لقلّة لبنهنّ.

«وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ ۚ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ ۗ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ»[7]

در این بحث می‌خواهیم حقوق زن و مرد را که در قرآن آ‌مده بررسی کنیم، آقایانی که اهل قلم و تحقیق هستند، همیشه این دو مسأله را به یاد بیاورند، در قرآن دو فقرة داریم، به قدری این دو فقره ارزش دارد که تا کنون گوش روزگار کلامی به این عظمت کم شنیده، به قدری توازن حقوق زن و مرد را روشن کرده که انسان را به تعجب وا می‌دارد، فقره اولی عبارت است از:« وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ» به نفع آنها است در مقابل چیزی که به ضرر آنهاست، زن حقوقی بر شوهر دارد، ظهور نیز حقوقی بر زن دارد « وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ»، اگر صد‌ها امرأ القیس‌ها جمع بشوند، نمی‌توانند کلامی به این زیبایی و پر محتوایی بیاورند،« وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ» به نفع آنها است در مقابل چیزی که به ضرر آنهاست، - البته اینکه من نفع ضرر می‌ گویم، تعبیر من است، قرآن بالاتر از آن را می‌گوید، زن حقوقی بر شوهر دارد، شوهر نیز حقوقی بر زن دارد

فقره دوم عبارت است از:« لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا ۖ وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ»[8] ، تا چندی قبل، زنان فرانسه حق تصرف در اموال شان را نداشتند، کتاب‌هایی که در باره حقوق زن نوشته شده و کسانی که زبان خارجی بلد هستند، تا چندی قبل – تاریخش کاملاً در ذهنم نیست – زنان فرانسه حق تصرف در اموال خود را نداشتند، اما قرآن کریم هزار و پانصد سال قبل می‌فرماید:« لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا ۖ وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ» مردان دراموالش مستقلند، زنان نیز در اموالش مستقل می‌باشند.

فرض کنید زنی هنرمند است، از راه هنر خود درآمد دارد و کارش هم منافی با حقوق شوهرش نیست، شوهر حق ندارد که درآمد حاصل از کار زن را بگیرد، این دو جمله باید با آب طلا نوشته شود:

اولی مانند: «وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ ».

دومی مثل:« لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا ۖ وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ».

حال که این مطلب را فهمدیم، می‌رویم سراغ آیه مورد بحث، این آیه خیلی آیه عجیبی است، یک مثلثی را تصویر می کند، یک طرف مثلث، « والده» است، طرف دیگر مثلث «والد» است، طرف سومش «مولود» است، گاهی مولود و بچه سبب می شود که زن و مرد بهم دیگر ضربه بزنند، «وَ الْوالِداتُ» چرا بجای«وَ الْوالِداتُ» أمهات نفرموده؟ چون أمّهات جدة را هم شامل است، ولی آیه ما جده را نمی‌گوید، یک مثلثی را تصویر می‌کند بنام «وَ الْوالِداتُ» و بنام « مَوْلُودٌ لَهُ» و بنام «ولد»، که گاهی از اوقات زن می‌خواهد یک زهر چشمی به شوهر نشان بدهد ولذا می‌گوید من بچه‌ را شیر نمی‌دهدم، یا شیر می‌دهم با حقوق بیشتر، در واقع می‌خواهد با این کارش شوهر را اذیت کند، قرآن می‌فرماید این کار را نکنید.

گاهی شوهر می‌خواهد یک زهر چشمی از زن بگیرد ولذا می‌گوید من نمی‌خواهم تو بچه را شیر بدهی، می‌خواهم او به دایه بدهم، قرآن کریم می‌خواهد از این کار‌ها جلوگیری کند، یک مثلثی را تصویر می‌کند که یک ضلعش «والده» است، ضلع دومش «مولود ‌له» است، ضلع سومش هم ولد می‌باشد، بعداً می‌فرماید:

«وَ الْوالِداتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ کامِلَيْنِ لِمَنْ أَرادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضاعَةَ»، ممکن است کسی بپرسد که چرا بحای حولین، سنتین یا عامین نگفته؟ چون اگر «عامین» بگوید، حتماً باید بهار، تابستان، پاییز و زمستان داشته باشد، عام به چیزی می‌گویند که چهار فصلی باشد، اگر می‌گفت:« سنتین»، سنتین نیز به چیزی می‌گویند که بهار، تابستان و زمستان داشته باشد، اما حولین می‌گوید، یعنی مقدار، یعنی بیست و چهار ماه، حالا می‌خواهد مشتمل بر همه اینها باشد یا نباشد، این دقایق را باید در نظر بگیریم، اینکه می‌فرماید: «وَ الْوالِداتُ» برای این است که جدة را شامل نشود، چون اگر أمهات می‌ گفت، جده را هم شامل بود، «حولین» می‌گوید که عبارت باشد از بیست و چهار ماه.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo