درس خارج فقه آیت الله سبحانی
98/01/19
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ازدواج با إماء و کنیزان
الآیة السادسة« وَ مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلاً أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤمِنات فَمِنْ ما مَلَكَتْأَيْمانُكُمْ مِنْ فَتَياتِكُمُ الْمُؤمِناتِ وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِإِيمانِكُمْ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْكِحُوهُنَبِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَ آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَناتٍ غَيْرَ مُسافِحاتٍ وَ لا مُتَّخِذاتِأَخْدانٍ فَإِذا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ ما عَلَى الْمُحْصَناتِ مِنَ الْعَذابِذلِكَ لِمَنْ خَشِىَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ»[1]
ترجمه : و آنها که توانایی ازدواج با زنان (آزاد) پاکدامن باایمان را ندارند، میتوانند با زنان پاکدامن از بردگان باایمانی که در اختیار دارید ازدواج کنند -خدا به ایمان شما آگاهتر است؛ و همگی اعضای یک پیکرید- آنها را با اجازه صاحبان آنان تزویج نمایید، و مهرشان را به خودشان بدهید؛ به شرط آنکه پاکدامن باشند، نه بطور آشکار مرتکب زنا شوند، و نه دوست پنهانی بگیرند. و در صورتی که «محصنه» باشند و مرتکب عمل منافی عفت شوند، نصف مجازات زنان آزاد را خواهند داشت. این (اجازه ازدواج با کنیزان) برای کسانی از شماست که بترسند (از نظر غریزه جنسی) به زحمت بیفتند؛ و (با این حال نیز) خودداری (از ازدواج با آنان) برای شما بهتر است. و خداوند، آمرزنده و مهربان است.
معنای مفردات آیه1:« طَوْلاً»: الطّول – بضمّ الطاء – خلاف العرض، و جمعه أطوال، و أمّا الطَول - بفتح الطاء – فهو القدرة و التمکّن، الظاهر أنّ المعنیین من باب واحد یقول الشیخ الطوسی: الطول الغِنی، و هو مأخوذ من الطول خلاف القصر، فشبّه الغِنی به لأنّه یُنال به معنای الأمور»
2:« فَتَياتِكُمُ»: یقال للأمة فتاة و إن کانت مسنّة.
3:« مُحْصَناتِ»: بمعنی العفیفات بقرینة ما بعده، أعنی قوله:« غَيْرَ مُسافِحاتٍ»
4:« أَخْدانٍ»: جمع خِدن و هم الأخلاء السریین.
5:« أُحْصِنَّ»: تزوجن.
6:« الْمُحْصَناتِ»: و یراد به هنا الحرائر.
7:« الْعَنَتَ»: الجهد و المشقة.
خداوند متعال در آیات قبلی فرمودند« فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْني وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً...»[2] ، و در ضمن حلالها و حرام ها هم معین کردند، فقط یک مسئله باقی ماند و آن اینکه اگر کسی نمیتواند با زنان حرّه و آزاد ازدواج کند، چون زنان آزاد علاوه بر مهریه، نفقه میخواهند و اضافه بر نفقه، یک مسئولیتهای دیگر نیز بر گردن آنسان میآورد که ممکن است هر کس نتواند از عهده آن بر بیاید، حال که ازدواج با زنان آزاد یک چنین مشکلاتی دارد، آیا اسلام برای حل این مسئله (ارضای غریزه جنسی) طرحی ارائه داده یا نه؟
البته جوابش مثبت است، یعنی اسلام برای این مسئله طرحی ارائه داده، طرحش این است که اگر کسی نمیتواند با زنان آزاد ازدواج کند، او میتواند با إماء وکنیزان ازدواج نماید، قرآن کریم بخاطر رعایت ادب، کلمه «إماء» را به کار نمیبرد و بجای آن از کلمه « فَتَياتِكُمُ» بهره میگیرد، «فَتَیَات»: جمع فَتاة، یعنی دختران نوجوان، ولی در اینجا مراد کنیزان است، حتی به کنیزی که پنجاه سالش است فتات میگویند، این در واقع یکنوع ادب قرآن کریم را نشان میدهد که تا چه حدی نسبت به انسان احترام قائل است، چون قرآن میتوانست بفرماید:« إماء»، اما در اینجا کلمه «فَتَیَات» را به کار میبرد، «فَتَیَات» جمع فتات است و فتات عبارت است از دختر جوان، یا زن جوان (هرچند دختر هم نباشد)، حتی اگر انسان کنیزی را بگیرد که چهل ساله است، قرآن به آن میگوید: «فَتَیَات» و این ادب قرآن کریم را نشان می دهد که برای انسان ارزش قائل میشود، از این روست امیر المؤمنین (علیه السلام) که خود قرآن ناطق است به مالک اشتر فرمود: «و اشعر قَلبکَ الرّحمةَ للرّعیّة، و المحبة لَهم، و اللُطف بهم، ولا تَکوننَّ عَلیهم سَبُعاً ضاریاً تَغتنمُ اَکلهُم، فانّهم صِنفانِ: اِمّا اخٌ لکَ فی الدّینِ، او نَظیرٌ لک فی الخَلقِ»
«مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار ده، و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز، چونان حیوان شکاری باشی که خوردن آنان را غنیمت دانی، زیرا مردم دو دستهاند، دستهای برادر دینی تو، و دسته دیگر همانند تو در آفرینش میباشند».
در هر صورت قرآن کریم میفرماید کسانی که نمیتواند زنان آزاد بگیرند، میتوانند از إماء و کنیزان استفاده کنند، منتها هم در «ناکح» سه چیز شرط است و هم در منکوحه، شرط در ناکح این است:
« وَ مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلاً »ما یک «طَوْل» داریم و یک طُول داریم، طُول در مقابل عرض است، اما «طَوْل» به معنی دارائی، بضاعت و قدرت است، جناب شیخ انصاری در مسأله انسداد، یک جملهای دارد و آن اینکه:« رزقنا الاجتهاد فإنّه أشدّ (أو أشقّ) من طَول الجهاد» قدرتی که در جهاد است، در اجتهاد بیشتر است.
بنابراین، طُول – بضم الطاء – در مقابق عرض است، اما طَول – بفتح الطاء - به معنی دارائی، بضاعت و قدرت است.
پرسشممکن است کسی بپرسد که از نظر ادبی کلمه «طَوْلاً» چه نقشی دارد؟
پاسخبعضیها میگویند کلمه «طَوْلاً» مفعول به است، ولی من مفعول به بودنِ «طَوْلاً» را قبول ندرایم، بلکه آن را غلط میدانم است، یعنی «طَوْلاً» مفعول به نیست.
من معتقدم که «طَوْلاً» مفعول لأجله و مفعول له است،« وَ مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلاً»: أی لأجل القدرة، « طَوْلاً»: أی لأجل القدرة، کلمه «طَوْلاً» مفعول له است.
« وَ مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلاً أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤمِنات» در این آیه مبارکه سه بار کلمه «محصنات» تکرار شده است، دوبار با «الف و لام» آمده، در یکجا هم بدون «الف و لام» ذکر شده ا ست، قبلاً گفتیم که کلمه «محصنات» سه استعمال دارد، گاهی مراد از «محصنات» حرائر و زنان آزاد میباشند، گاهی مقصود از «محصنات» زنان عفیفه و پاکدامن هستند ( در مقابل زانیات)، گاهی مراد از « محصنات» زنان شوهردار و متزوجات میباشند، آیهای را که قبلاً خواندیم، «المحصنات» در آنجا به معنی متزوجات بود، ولی باید ببینیم که «محصنات» در این آیه مبارکه، به کدام معنی آمده است؟
هر کجا که «محصنات» با الف و لام آمده، در آنجا به معنی حرائر است، یعنی زنان آزاد، اما آنجا که بدون «الف و لام» آمده، در آنجا به معنی عفائف ا ست، یعنی زنان پاکدامن.
در این آیه مبارکه، با الف و لام آمده، چون فرموده: « وَ مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلاً أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَناتِ»، یعنی حالا که نمیتواند حرائر و زنان ازاد را بگیرد،« فَمِنْ ما مَلَكَتْأَيْمانُكُمْ مِنْ فَتَياتِكُمُ الْمُؤمِناتِ»
آنها که توانایی ازدواج با زنان (آزاد) پاکدامن باایمان را ندارند، میتوانند با زنان پاکدامن از بردگان باایمانی که در اختیار دارید ازدواج کنند، یعنی جوانی که قدرت ازدواج با حرائر را ندارد، میتواند از ملک یمین شما استفاده کند و بهره ببرند.
از این آیه مبارکه معلوم میشود که اگر انسان مسلمان بخواهد با کنیز ازدواج کند، باید با کنیز مسلمان ازدواج کند، یعنی با کنیز مشرک و کتابی نمیتواند ازدواج کند، اما با کتابیه و مشرکه نمیتواند ازدواج کند.
سؤالممکن است کسی سؤال کند و بگوید: من از کجا بدانم که این کنیزمؤمنة است یا مؤمنة نیست؟
جوابقرآن کریم در جواب این سؤال میفرماید: وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِإِيمانِكُمْ » ایمان واقعی را فقط خدا میداند، و شما باید به همان ایمان ظاهری اکتفا کنید.
«بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ»، این جمله (بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ) دفع دخل مقدّر است و آن اینکه در جامعه آن روز، ازدواج با کنیز عیب بود، چطور خداوند منان می فرماید بروید کنیز بگیرید، قرآن کریم میفرماید: « بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ» همه شما سر و ته یک کرباس هستید و از قماش واحدی میباشید، منتها اسم ونامها فرق میکند، نام یکی حرائر است، نام دیگری فتیات و إماء (کنیزان) است، این اسمها و نامها را کنار بزنید، زیرا همه تان حقیقت واحده و هویت واحده دارید ولذا از ازدواج با کنیزان عار و ننگ نداشته باشید.
شرائط ناکح1: شرط اولش این است که: « وَ مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلاً أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤمِنات».
2: شرط دوم اینکه:« فَانْكِحُوهُنَبِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ»، یعنی نمیشود کنیزان را بدون اذن و اجازه مولای شان ازدواج کنیم،
3: شرط سوم اینکه:« وَ آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ» مهریهاش را بدهید.
سؤال این است که آیا مهریه را به کنیز بدهند یا به مولی؟ ظاهر این است که به کنیز بدهند ( نه به مولی)، البته در اینجا نظر فقها فرق میکند، بعضی از فقها میگویند:« العبد لا یملک»، بعضیها میگویند:« العبد یملک»، ولی از ظاهر آیه مبارکه استفاده میشود که باید مهریه را به خود کنیز بدهند، مگر اینکه دلیل قطعی پیدا بشود که باید مهریه را به مولی داد، آنوقت ما بخاطر دلیل قطعی از این ظاهر صرف نظر میکنیم.
ما تا اینجا شرائط ناکح را خواندیم که عبارت بودند از:
الف؛ «وَ مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلاً».
ب؛ « فَانْكِحُوهُنَبِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ».
ج؛ «وَ آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ ».
در اینجا کلمه « أُجُورَهُنَّ » در مهر به کار رفته است، البته یک شرط چهارمی هم برای ناکح است که بعداً خواهد آمد.
شرائط منکوحة1:« مُحْصَناتٍ» عفیفه و پاکدامن باشند.
2: «غَيْرَ مُسافِحاتٍ»: أی غیر زانیات.
3: « وَ لا مُتَّخِذاتِأَخْدانٍ» رفیق نداشته باشد،«أَخْدَان»: جمع خِدْن، رفیق و رفیقه، یعنی «خِدن» به معنای رفیق است، گاهی در میان دختران کسانی پیدا میشوند که ازدواج نکردهاند، اما رفیق دارند.
می فرماید کنیز (منکوحه) سه شرط دارد، یکی اینکه عفیفه و پاکدامن باشد ( مُحْصَناتٍ)، شرط دیگر اینکه: «غَيْرَ مُسافِحاتٍ»: أی غیر زانیات باشد، شرط سوم اینکه رفیق آشکار و پنهانی نداشته باشد ( وَ لا مُتَّخِذاتِأَخْدانٍ)
« مُحْصَناتٍ» به معنای زنان عفیفه و پاکدامن،« مُسافِحاتٍ» زانیات آشکار، «مُتَّخِذاتِأَخْدانٍ» زانیات سری و پنهانی.
قرآن کریم میفرماید: کنیز باید دارای شرائط سه گانه باشد، عفائف باشند، زانیات آشکار نباشند، زانیات سرّی و پنهانی هم نباشند.
ازدواج با زنان زانیهما از اینجا یک مطلب دیگر را میفهمیم که بحث تفصیلیاش بعداً خواهد آمد، و آن اینکه آیا انسان میتواند با زن زانیه ازدواج کند؟
بعضیها میگویند: بله، اما قرآن کریم میفرماید یک جوان حق ندارد که با کنیز زانیه ازدواج کند، معلوم میشود که ازدواج با زانی باطل است مگر اینکه توبه کند، ولی بحث ما در جایی است که توبه نکرده است.
البته بعضیها گاهی سراغ زنان ناپاک میروند و میگویند ما صیغه و عقد موقت میکنیم، پاک میشود، و حال اینکه زانیه حرام است و با خواندن عقد حلال نمیشود.
در هر صورت فتوای من این است انسان زانیه را نمیتواند بگیرد مگر اینکه توبه کند، مادامی که توبه نکرده ازدواج با او حرام و باطل است.
«فَإِذا أُحْصِنَّ» کلمه «أُحْصِنَّ» جمع مؤنث است، حالا اگر کنیز ازدواج کرد، «احصان» که از«أُحْصِنَّ» استفاده میشود در اینجا به معنی ازدواج است، حالا اگر کنیزی ازدواج کرد و بعد از ازدواج متاسفانه زنا کرد، آقایان میدانند زنان شوهر دار اگر زنا کنند، حکمش رجم و سنگسار است، اما امة و کنیز شوهر دار اگر زنا کند، حکمش رجم و سنگسار نیست، یعنی کنیز حکم زنان حرائر و شوهردار را ندارند، ائمه معصومین (علیهم السلام) هم فرمودهاند که رجم و سنگسار مال حرائر است، اما کنیز حتی اگر محصنه هم باشد، رجم ندارد، بلکه حد مجرد بر او جاری میشود، منتها حد مجرد صد تازیانه است، پس حد کنیز نصف حد مجرد میشود که پنجاه تازیانه میشود.
4: شرط چهارم ناکح:« ذلِكَ لِمَنْ خَشِىَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ » اینکه گفتیم اگر حرائر را نمیتواند بگیرد، کنیز را بگیرد و با کنیز ازدواج کند، این راجع به آن جوانی است که میترسد اگر این کار را نکند، ممکن است به زنا بیفتد، «عَنَت» به معنی مشقت است، گاهی میگویند مراد از مشقت این است که جوان میترسد اگر ازدواج نکند ، مریض و بیمار میشود، ولی این حرف و توجیه درست نیست، ظاهراً مراد از «عَنَت» این است که اگر با کنیز ازدواج نکند، به گناه میافتد و گرفتار فسق و فجور میشود.
«وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ » قرآن کریم در عین حالی که اجازه میدهد که با کنیز ازدواج کنیم، میفرماید اگر با کنیز ازدواج نکنید، بهتر است. چرا؟ مگر مقام کنیز را پایین میآورد؟ نه، بلکه مقام کنیز را بالا برد، چون فرمود: «بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ»، اما در عین حال میفرماید: اگر با کنیز ازدواج نکنید، بهتر است. چرا؟ چون وضع کنیز روشن نیست، زیرا ممکن است مولا بطور ناگهانی تصمیم بگیرد، کنیزی را که به عقد شماست به کسی بفروشد، بیعش ابطال نکاح است، آنوقت دست شما خالی میماند «وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ»، البته میفرماید من اجازه دادم و شما میتوانید کنیز را بگیرید «بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ»، ازدواج با کنیز هیچ اشکالی ندارد، منتها ازدواج با کنیز یک عاقبت بدی هم دارد و آن این است که ازدواج با او (کنیز) ازدواج پایدار نیست، ازدواج متزلزل است، چون هر آن ممکن است مولا، این کنیز را بفروشد و اگر مولا این کنیز را بفروشد، نکاحش باطل میشود و کنیز منتقل میشود به ملک مولای دیگر، ولذا باید مولای دوم اجازه بدهد و ممکن است او اجازه ندهد.
خلاصه مطلب اینکه: خیال نکنید که قرآن میخواهد مقام کنیز را پایین بیاورد، بلکه میخواهد بفرماید حرائر عاقبت شان روشن است، اما کنیزها عاقبت شان چندان روشن نیست چون ممکن است مولا یکباره تصمیم به فروختن آنها بگیرد، البته «وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ» به خاطر همان گناهی است که اگر کنیز مرتکب بشود و حد برایش اجرا بشود ولذا میفرماید:« وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ»
این آیه مبارکه بهترین دلیل است که آیه قبلی راجع به عقد موقت است، چرا؟ چون همه حواشی را گفت، حرائر را گفت، کنیز راهم در اینجا گفت، جوانی که بخواهد عقد موقت کند آن را گفت، در واقع ای دو آیه مبارکه در کنار هم همه حواشی نکاح را بیان کرده است، یعنی هم عقد دائم را بیان کرده، هم صداق را گفته و هم عبید و إماء را گفته و هم مسأله عقد موقت را بیان نموده است.
در زمان پیغمبراکرم (صلّی الله علیه و آله) مسئله ازدواج موقت در مدینه خیلی فراوان و رایج بوده است، نمیشود پیغمبر اکرم وارد مدینه بشود و این موضوع شایع را بیان نکند، ولذا نمیتوانیم آن جمله ( فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ ) را به غیر عقد موقت توصیف کنیم، چون معنایش این است که رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) یک پدیده را نادیده گرفته، و حال آنکه یک پدیده شایعی بوده است.