< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

97/12/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نذر از نظر آیات

 

12 النذر

النذر:- کما فی المفردات – أن توجب علی نفسک ما لیس بواجب لحدوث أمر، یقال نذرت لله أمراً.

قال المحقق:« النذر إمّا برّ أو زجر، أو تبرّع، فالبرّ: قد یکون شکراً للنعمة، کقوله: إن أعطیت مالاً، أو ولداً، أوقدم المسافر فلله علیّ کذا ...، و قد یکون دفعاً لبلیة، کقوله: إنّ برئ المریض أو تخطأنی المکروه فلله علیّ کذا.و التبرّع: أن یقول لله علیّ کذا.

و لا ریب فی انعقاد النذر بالأولیین، و فی الثالثة خلاف، و الانعقاد أصح»[1]

و قد وردت أحکام النذر فی عدد من الآیات سندرسها تالیاً.

«وَمَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُمْ مِنْ نَذْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ يعْلَمُهُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ»[2]

ترجمه: و هر چيز را که انفاق مي‌کنيد، يا (اموالي را که) نذر کرده‌ايد (در راه خدا انفاق کنيد)، خداوند آنها را مي‌داند. و ستمگران ياوري ندارند.

نذر را در لغة چنین معنی می‌کنند:« أن توجب علی نفسک ما لیس بواجب لحدوث أمر، یقال: نذرت لله أمراً».

در واقع معنی نذر این است: چیزی که بر انسان واجب نیست، بر خودش واجب کند. چرا؟ لحدوث أمر، البته حدوث امر را معنی خواهم کرد.

 

اقسام نذر

مرحوم محقق می‌فرماید: نذر بر سه قسم است:

الف؛ نذر برّی.

ب؛ نذر زجری.

ج؛ نذر تبرّعی.

معنی نذر برّی

نذر بِرّی این است که انسان نذر کند که: خدایا، اگر من عمل و کار خیری را انجام دادم، فلان مبلغ را به فقیر بدهم، یا نذر کند و بگوید: خدایا، اگر من به زیارت حضرت رضا (ع) موفق شدم، در آنجا قصد اقامه کنم و دو روز را روزه بگیرم، به این را می‌گویند:« نذر برّی»، که در واقع بخاطر شکرانه یک عمل انجام می‌گیرد.

یا نذر می‌کند که: خدایا، من اگر از فلان بیماری و مرض بهبودی پیدا کردم، فلان مبلغ را به فقیر بدهیم، این هم نذر بری است، اتفاقاً نذری که رسول خدا همراه حضرت علی و فاطمه در باره امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) کردند، از قبیل نذر بری بود، یعنی نذر کرده بودند که اگر این دو ریحانه با فضیلت خوب شدند، سه روز را روزه بگیرند.

نذر زجری چیست؟

در مقابل برّی، نذر زجری داریم، نذر زجری در واقع بخاطر کنترل کردن نفس از ارتکاب کارهای قبیح و بد انجام می‌گیرد، مثل اینکه انسان نذر کند که: خدایا، اگر من به سیگار لب زدم یا فلان عمل قبیح را مرتکب شدم، فلان مبلغ را به فقیر بدهم، این نذر زجری است.

یا نذر می‌کند که: خدایا، اگر من غیبت کسی را کردم یا به غیبت کسی گوش دادم‌، فلان مبلغ را به فقیر بدهم، به این می‌گویند:« نذر زجری».

تفسیر نذر تبرّعی

نذر تبرعی ‌این است که انسان ابتداءً می‌گوید:« لله علیّ أن أصوم یوماً»، منتها در نذر تبرّعی بحث است که آیا نذر تبرعی منعقد می‌شود یا نه؟

مرحوم محقق می‌فرماید:« فیه خلاف، و الأصحّ هو الانعقاد»، ضمناً تعریفی که جناب مفردات برای نذر کرده بود، فقط دوتای اول را شامل است، یعنی تعریف ایشان، یا نذر شکری (برّی) را می‌گیرد یا نذر زجری را، اما شامل نذر تبرّعی نمی‌شود، ولی بعداً خواهیم گفت که نذر را در تبرع هم به کار برده‌اند، یعنی کسانی هستند که ابتداءً برای خود نذر می‌کنند بدون اینکه نذر شان معلق به چیزی باشد.

اولین آیه که در باره نذر است،‌ این آیه است: «وَمَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُمْ مِنْ نَذْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ يعْلَمُهُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ»

کلمه «مَا » در جمله: «وَمَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ» موصوله است،«وَمَا » یعنی چیزی که: « أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ» می‌خواهد آن چیز نذر باشد یا نذر نباشد، مثلاً مبلغی را به مسجد می‌دهد، یا مبلغی را به فقیر می‌دهد، جمله: «وَمَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ» هردو را شامل می‌شود.

«أَوْ نَذَرْتُمْ مِنْ نَذْرٍ» یا اینکه نذر کردی که اگر من از فلان مریضی و بیماری بهبودی پیدا کردم، فلان مبلغ را به فقیر بدهم، اولی انفاق مطلق است، ولی دومی انفاق نذری است،« فَإِنَّ اللَّهَ يعْلَمُهُ» خدا از ‌آن آگاه است، بعداً می‌فرماید:

« وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ» حال باید ببینیم که ارتباط این جمله با قبلش چیست؟

در ارتباط این فرازِ از آ‌یه مبارکه با جمله ماقلبش، چند احتمال وجود دارد:

1: احتمال اول این است که مراد کسانی هستند که نذر شان در معصیت است، مثلاً نذر می‌کنند که اگر در فلان عمل و کار موفق شدم، به فلان مرکز «فحشا فساد» فلان مبلغ را بدهم، معلوم می‌شود که در دوران جاهلیت از این گونه نذر‌ها بوده است، و جمله:« وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ» اعم از این است که نذر انسان در طاعت باشد یا نذرش در معصیت باشد.

2: احتمال دوم اینکه مراد از جمله: « وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ» کسانی هستند که زیر نذر شان می‌زنند، یعنی به نذر خود عمل نمی‌کنند، مثلاً نذر‌ می‌کنند که اگر بچه‌ام از فلان بیماری خوب شد و بهبودی پیدا کرد، فلان مبلغ را به فقیر بدهم، یا یک مسجد بسازم، ولی بعداً زیر نذر خودشان می‌زنند، یعنی به نذر شان عمل نمی‌کنند.

پس ما برای جمله: « وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ» دو معنی ذکر کردیم، گاهی می‌گویند معنای اعم مراد است « وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ» یعنی اعم از آنکه نذرش در طاعت باشد یا در معصیت، معنای دوم اینکه: نذر کنند و بعداً زیر نذر شان بزنند، ولی معنای دوم اظهر است.

3: احتمال سوم اینکه اصلاً انفاق نمی‌کنند حتّی نفقه واجب را، « وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ».

آیا از نظر آیات عمل به نذر واجب است؟

نکته دیگر اینکه آیا عمل به نذر واجب است یا نه، یعنی از این آیه استفاده می‌شود که عمل به نذر واجب است ؟

از دو جهت استفاده می‌شود:

الف؛« فَإِنَّ اللَّهَ يعْلَمُهُ» یکنوع اشاره به ترجیح است، این نشانه وجوب نیست، بلکه اشاره ترجیح است، اما از جای دیگر استفاده وجوب می‌شود، از کجا؟ از « وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ» به شرط اینکه معنی کنیم کسی که نذر می‌کنند، اما به عمل نذر نمی‌کنند، آن ظالم است.

بنابراین، از این آیه مبارکه وجوب عمل به نذر را از دو جهت استفاده کردیم، البته اولی فقط رجحان را می‌رساند، اما دومی - بنابراینکه مراد از جمله: « وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ» کسانی باشند که نذر بکنند و انفاق نکنند، یعنی زیر نذر شان بزنند - معلوم می‌شود که عمل به نذر واجب است.

ولی در اینجا یک طریق و راه سومی هم وجود دارد، یعنی غیر از« فَإِنَّ اللَّهَ يعْلَمُهُ» و غیر از « وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ»، یک راه سومی هم وجود دارد،‌کسانی که لمعه را تدریس می‌کنند، می‌دانند که:« یشترط فی متعلق النذر الرجحان» یعنی منهای نذر، باید متعلَّق نذر رجحان هم داشته باشد ، باید چیزی باشد که رجحان داشته باشد، معلوم می‌شود که منهای نذر، رجحان دارد، پس نذر چه کاره است؟ نذر آن را واجب می‌کند، و الا اگر نذر آن را واجب نکند، قبل از نذر هم رجحان داشته،« لله علیّ» که اگر بچه‌ام از فلان بیماری خوب شد و بهبودی پیدا کرد، سه روز روزه بگیرم، رزوه گرفتن مستحب است، من از راه سوم استفاده کردم، عرض کردم که متعلق نذر رجحان می خواهد، بر خلاف قسم، در قسم متعلقش رجحان نمی‌خواهد، اما در نذر حتماً متعلقش رجحان می‌خواهد، رجحان، یعنی مستحب، یعنی معنای نذر مستحب است، اگر با نذر هم مستحب باشد که می‌شود عین همان، پس معلوم می‌شود که نذر ایجاب آور است.

الآیة الثانیة

«يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيخَافُونَ يوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا»[3]

ترجمه: آنها به نذر خود وفا مي‌کنند، و از روزي که شر و عذابش گسترده است مي‌ترسند.

قبل از این ‌آیه مبارکه، چند آیه دیگر است که خدواند برای ابرار چند صفت بیان می‌کند:

1: «إِنَّ الْأَبْرَارَ يشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا ***

به يقين ابرار (و نيکان) از جامي مي‌نوشند که با عطر خوشي آميخته است،

2: «عَينًا يشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ يفَجِّرُونَهَا تَفْجِيرًا ***

از چشمه‌اي که بندگان خاص خدا از آن مي‌نوشند، و از هر جا بخواهند آن را جاري مي‌سازند!

3:«يوفُونَ بِالنَّذْرِ»

4: «وَيخَافُونَ يوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا ***

باید کلمه «مُسْتَطِيرًا» را معنی کنیم.

«مُسْتَطِيرًا» اسم فاعل من استطار، إذا فشا و انتشر فی الأقطار غایة الانتشار، و هو فی المقام کنایة عن بلوغ شدائده و أهواله غایتها.

«وَيخَافُونَ يوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرً یعنی فراگیر است، آتش فراگیر است، ترس فرار گیر است، لغت همین را می‌گوید.

ما از این آیه استفاده می‌کنیم که عمل به نذر واجب است، البته شأن نزول آ‌یه در باره حسنین (علیهما السلام) است که مریض بودند و پیغمبر اکرم یا امیر المؤمنین یا فاطمه (علیهم السلام) نذر کردند که اگرفرزندان شان بهبودی پیدا کردند، سه روز را روزه بگیرند، شب اول را روزه گرفتند، غذا آماده بوده که فقیری در زد، غذای خود را به فقیر دادند و خود با آب افطار نمودند، شب سوم مسکینی آمد، غذای شان را به مسکین داد، شب سوم هم اسیر آمد و غذای شان را به اسیر دادند.

در هر صورت از این آیه مبارکه استفاده می‌شود که عمل به نذر واجب است. چرا؟ چون در مطول خوانده‌اید که جمله فعلیه «أوقع فی بیان الوجوب» یک موقع انسان به پسرش می‌ گوید:« صلِّ»، یک موقع می‌گوید: پسر من:« یصلّی» نماز خواندن پسرش را در خارج می‌بیند، آنچنان یقین به نماز خواندن پسرش دارد که کأنِّه در خارج تحقق پیدا کرده، آیه مبارکه نیز می‌فرماید:« يوفُونَ بِالنَّذْرِ» معلوم می‌شود که وفا به نذر واجب است، علاوه بر آن سه دلیلی که قبلاً گفتیم، این آیه هم دلیل بر وجوب عمل به نذر است.

اشکال

اهل سنت غالباً می‌گویند که این آیات در باره اهل بیت (ع) نازل شده‌اند، اما بعضی از آنها (اهل سنت) می‌گویند این آیات در باره اهل بیت (ع) نازل نشده‌اند. چرا؟ چون این سوره در مکه (قبل از هجرت رسول خدا) نازل شده، در مکه که امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) متولد نشده بودند.

جواب

البته این نوع اشکالات، اشکالات ضعیفی‌ می‌باشند، چون چه مانع دارد که یک آیه، دوبار نازل بشود، در قرآن مجید آیاتی داریم که مکرر نازل شده‌اند.

علاوه براین، مرحوم کند علامه طباطبائی می‌فرماید در خود این سوره دلیل داریم که در مدینه نازل شده‌اند، آن دلیل کدام است؟ کلمه:« أَسِيرًا» چون می‌فرماید: «وَيطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيتِيمًا وَأَسِيرًا» در مکه مسلمانان اسیر نداشتند، مسلمانان خود شان در مکه اسیر بودند، نه اینکه اسیر داشتند، کلمه:«أَسِيرًا» قرینه براین است که این آیات در مدینه نازل شده‌اند و در مدینه مسلمانان اسیر فراوان داشتند، زیرا مسلمانان می‌رفتند و جهاد می‌کردند وعده‌ای را هم اسیر می‌گرفتند، خداوند به ما چشم بصیرت بدهد که فضائل قطعی اهل بیت را انکار نکنیم.

التفسیر

یصف الله سبحانه طائفة معیّنة (و الأبرار) فی هذه الآیة بوصفین:

1: « يوفُونَ بِالنَّذْرِ»: أی یحترمون عهودهم مع الله سبحانه مهما ثقلت علیهم، و لا یسأمون تکالیفها.

2:«وَيخَافُونَ يوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا» أی یطیعون الله خوفاً من یوم یعمّ شرّه العظیم کلّ من عصی الله و خالفه فی حکم من الأحکام، و المراد بالشرّ هنا، أهوال یوم القیامة و شدائده.

ووجه دلالة الآیه علی الوجوب الوفاء، أمرین:

1: أنّها خرجت مخرج المدح لهم ( أعنی: أهل البیت علیهم السلام)، وذلک دلیل رجحان الوفاءء بالنذر.

2:إرداف الوفاء بخوف شرّ یوم القیامة، و فیه دلالة علی وجوب الوفاء، إذ المندوب لا یخاف من ترکه العقاب و «المستطیر» هو المنتشر»[4]

و یمکن أن یقال: فی وجه الوجوب هو أنّ المنذور فی الأقسام الثلاثة – نذر برّی، زجری و تبرّعی - لا یخلو من رجحان مساو للنذر و الاستحباب، فعلی هذا یجب أن تکون الغایة من النذر شیئاً وراء الرجحان، و هو وجوب الوفاء.

اما اینکه اگر کسی مخالفت نذر کرد، باید کفاره بدهد، این جهتش از آیه مبارکه استفاده نمی‌ شود، بلکه از روایات استفاده می‌شود، کفاره نذر، همان کفاره ماه رمضان است.

بقی الکلام فی القسم الثالث الذی أشار إلیه المحقق وهو التبرّع، کأن یقول:« لله علیّ کذا» بلا شرط، فهل یجب الوفاء به أو لا؟

نقل عن المرتضی بعدم انعقاده مدّعیاً الإجماع، و لأنّ غلام ثعلب نقل أنّ النذر – لغة – وَعدٌ بشرط، فیکون کذلک شرعاً لأنّه جاء بلغتهم و الأصل عدم النقل»[5]

یعنی از جناب سید مرتضی نقل شده که در نذر حتماً یا باید جنبی شکری پیدا کند یا جنبه زجری، ابتداءً نذر معنی ندارد، یعنی نذر ابتدائی منعقد نمی‌شود وایشان روی این مسأله پا فشاری می‌کند، حتی از بعضی از اهل لغت نقل می‌کند که در نذر تعلیق شرط است.

 

اما بعضی‌ها در لغت عرب پیدا کرده‌اند که کلمه نذر را در تبرّع به کار برده‌اند، در یک شعر شاعر، در این شعر شاعر، نذر در تبرع به کار رفته است، شاعر می‌گوید: دشمنان من نذر کرده‌اند که مرا بکشند و به قتل برسانند، یعنی به معشوقه خودش خطاب می‌کند و می‌گوید: دشمنان من نذر کرده‌اند که مرا بکشند و به قتل برسانند.

و أجیب عنه بمنع الإجماع، لعدم تحقّقه، و منع النقل، بل هو موضوع للالتزام الجامع بین الشرط و عدمه و قد استدلّ بقول الشاعر:

فلیت رجالاً فیک قد نذروا دمی *** و همّوا بقتلی یابُثین لقونی

قوله: «یابُثین» منادی مرخم، أصله:«یابُثینة»

عرب هنگامی که شروع به شعر می‌کند، یا خطاب به معشوقه‌اش می‌کند، یا خطاب به دیوار و جایی که سابقاً در ‌آنجا نشسته‌اند، ایشان در اینجا خطاب به معشوقه‌اش می‌کند که اسمش أثینة بوده، بُثین بوده، شاعر هم اسمش جمیل است، به این می‌گویند منادی مرخم، بثین بوده، بثینه کرده، منادای مرخم این است که: آخر منادی را تصرف کنند.

بنابراین، این شعر دلیل بر این است که نذر تبرعی هم در لغت عرب است، ولذا مرحوم محقق فرمود که: «و الانعقاد أصح»

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo