< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

97/12/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تحریک یا جلب عواطف به سوی یتیمان

الآیة الثالثة

«وَلْيخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيةً ضِعَافًا خَافُوا عَلَيهِمْ فَلْيتَّقُوا اللَّهَ وَلْيقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا »[1]

ترجمه: کساني که اگر فرزندان ناتواني از خود بيادگار بگذارند از آينده آنان مي‌ترسند، بايد (از ستم درباره يتيمان مردم) بترسند! از (مخالفت) خدا بپرهيزند، و سخني استوار بگويند.

معنای مفردات آیه

1: «وَلْيخْشَ»: الأمر موجّه إلی ولی الیتیم

2:« خَافُوا»: الفعل جزاء للشرط المتقدم، أعنی:« لَوْ تَرَكُوا»

از نظر مفردات کلمه «وَلْيخْشَ» یکنوع خطاب است به اولیای ایتام، هرچند خودِ «وَلْيخْشَ» امر غائب است (نه خطاب)، ما نتیجه‌اش خطاب است، اولیای ایتام را خطاب می‌کند، به بیان دیگر:« الحکم موجّه إلی ولیّ الیتیم»، اما کلمه « خَافُوا» جواب شرط است، چون « لَوْ تَرَكُوا» شرط است و شرط برای خودش جزا می‌خواهد، جزا و جوابش همان « خَافُوا» است.

در تفسیر این آیه مبارکه وجوه مختلفی گفته‌اند که من از میان آن وجوه مختلف، فقط این معنی را بر گزیده‌ام و اتفاقاً روایات نیز آن را تایید می‌کند، و‌ آن این است که خداوند منان به اولیای یتیم امر می‌کند که اگر با این ایتام به صورت ظالمانه وغیر صحیح عمل کنید، بترسید از روزی که دیگران نیز با یتیم شما همان معامله را بکنند،، ‌یعنی ولی یتیم شما نیز با یتیم شما همان معامله را خواهد کرد، فرض کنید برادری فوت کرده و ایتامی از او بجا مانده، ولی‌ آنها عمو است، این عمو با اموال ایتام به صورت ظالمانه رفتار می‌کند، یعنی اموال ‌آنها را می‌خورد و چیزی به آنها نمی‌ دهد، خداوند می‌فرماید: بترس از روزی که خودت بمیری و فرزندان یتیمی از خود بجا بگذاری که ولی ‌آنها همان رفتار با آنها کند که تو با یتیمان برادر خود کردی، به قول شاعر:

از مکافات عمل غافل مشو *** گندم از گندم بروید جو ز جو.

ما این معنی را انتخاب کردیم، پس معلوم می‌شود که طبیعی، اثر وضعی‌ است، به این معنی که اگر انسان با اولاد کسی بد معامله کند، باید بترسد از روزی که ممکن است دیگران نیز با اولاد او همان رفتار بد را بکنند، یعنی اگر انسان با اولاد دیگران (که زیر نظرش است) ظلم کند، بترسد که روزگاری دیگران نیز با اولاد او ظلم کنند «وَلْيخْشَ الَّذِينَ – یعنی اولیای ایتام- لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ – اگر این اولیا بمیرند و بجای خود ایتام بی پناه بگذارند- ذُرِّيةً ضِعَافًا خَافُوا عَلَيهِم – بر ایتام خود هم بترسند که ممکن است روزی همان معامله‌ای که با ایتام دیگران کرد‌ه‌اند، با ایتام خودشان نیز همان معامله صورت بگیرد- فَلْيتَّقُوا اللَّه – از عذاب خدا بترسید، البته من کراراً گفته ام که کلمه « تقوا» به معنای پرهیز نیست، بلکه به معنای « أخذ الوقایة» است، یعنی اینکه انسان یکنوع وقایه اخذ کند، سپر، اخذ سپر کنید از عذاب خدا- وَلْيقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا » با ایتام که سخن می‌گویید، سخن آرام و سخن روشن بگویید، چون دل ایتام (بخاطر از دست دادن پدر) نازک است ولذا احتیاج به ملاطفت دارد.

پرسش

ممکن است کسی بپرسد که چه ملازمه است بین اینکه اگر من به یتیم کسی ظلم کردم، به یتیم من نیز ظلم بشود؟

پاسخ

پاسخش این است که اگر یک مسأله در جامعه در میان مردم باب شد و رواج پیدا کرد، یعنی زندگی انسانی به گونه‌ای شد که هیچ حلال و حرامی را نشناسند، اگر در واقع مسأله، مسأله رایجی شد و جامعه، جامعه فاسد شد و هر کس مال یتیمی را خورد، قهراً دیگران نیز مال یتیم مرا می‌خورد، یک موقع مسأله نادر است، در آنجا ملازمه نیست، اما اگر یک مسأله در میان مردم رواج پیدا کرد و باب شد در جامعه، و فرهنگ جامعه این شد که به اموال ایتام احترام قائل نشوند، قهراً در یک چنین جامعه‌ای، دیگران نیز به ایتام آنها احترام قائل نخواهند شد، فرق است بین تربیت فردی و بین تربیت جمعی، اگر یکنفر یا دو نفر این کار را بکنند، البته ملازمه نیست، اما اگر تربیت، تربیت جمعی شد، یعنی جمع و جامعه به این حالت در آمدند، یعنی در واقع مال یتیم احترام پیدا نکرد، آنوقت همه مردم دارای چنین صفت خواهند شد.

فإن قلت: إنّه تشترط الصلة و الملازمة بین الشرط و الجزاء، فیقال: إن أکرمک أکرمه، فیکون إکرام الرجل للشخص سبباً لإکرامه له، و أمّا المقام فلا ملازمة بین ظلم أحد لایتام شخص، و بین ظلم الآخرین لایتام ذلک الجائز.

 

قلت: لا ملازمة بین ظلم أحد علی یتیم و بین ظلم الأخرین علی یتیم ذلک الظالم، و لکن إذا صار هذا العمل أمراً رائجاً شائعاً، یکون سنّة اجتماعیة سائدة فی جمیع الأحوال، فیعامل مع أموال الیتامی معاملة جائرة لا فرق بین یتیم احد و ایتام الآخرین، و بذلک تظهر الملازمة بین التجاوزین.[2]

یقول السید الطباطبائی: « الناس یتسالمون فی الجملة أنّ الإنسان إنّما یجنی – می‌چیند - ثمرة عمله و أنّ المحسن الخیّر من الناس یسعد حیاته و الظالم الشریر لا یلبث دون أن یذوق وبال عمله، ثمّ استشهد بعدد من الآیات، فقال: إنّ عمل الإنسان خیراً أو شراً ربما عاد إلیه فی ذریّته و أعقابه، قال تعالی:« وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلَامَينِ يتِيمَينِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيسْتَخْرِجَا كَنْزَهُمَا رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ...»[3] ، فظاهر الآیة أنّ لصلاح أبیهما دخلاً فیما أراد الله بهما»[4]

جناب خضر دید که دیواری در حال افتادن است، به موسی گفت باید این دیوار را بالا ببریم، چرا؟ چون در زیر این دیوار گنجی است که مال یتیم است، پدر اینها صالح بود، خداوند منان خواسته که این دیوار استوار بماند تا این گنج پیدا نشود، تا بچه‌های او از این گنج استفاده کنند. پس معلوم می‌شود که نیک و خوب پدر، در ذریه‌اش مؤثر است.

و فی نهایة الآیة یأمر سبحانه الأولیاء بأمرین:

1:« فَلْيتَّقُوا اللَّهَ»، أی عن مخالفته أو عقابه فی الأموال التی للأیتام و هی تحت أیدیهم.

2:« وَلْيقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا » أزید به الجری العملی، و الابتعاد عن هضم حقوق الأیتام، نظیر قوله سبحانه:« وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا»[5] ، کما یحتمل أن یُراد به القول المعروف الخالی عن الخشونة المقرون بالعطف و الحنان، فإنّ الأیتام أشدّ حاجة للتودّد و الترحم نظیر استحقاقهم إلی الکسوة و الطعام.

پس جمله: « وَلْيقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا » دو معنی پیدا کرد، یکی اینکه حقوق آنها (ایتام) را حذف نکنید، دوم اینکه با آنها با آرامی سخن بگویید.

الآیة الرابعة

«إِنَّ الَّذِينَ يأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا يأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَيصْلَوْنَ سَعِيرًا»[6]

ترجمه: کساني که اموال يتيمان را به ظلم و ستم مي‌خورند، (در حقيقت،) تنها آتش مي‌خورند؛ و بزودي در شعله‌هاي آتش (دوزخ) مي‌سوزند.

معنای مفردات آیه

1:« سَيصْلَوْنَ»: الصلی: الإیقاد بالنار، یقال: صلی بالنار، و صلیت الشاة: شویتها، و ربما یفسّر بالدخول فی النار، یقال: صلی النار: دخل فیها، قال تعالی:« فَسَوْفَ نُصْلِيهِ نَارًا[7]

2: «سَعِيرًا»: السعیر: الحمیم، فالفعیل بمعنی المفعول.

من در باره یتیم آیاتی را آورده‌ام که از آنها تا حدی حکم شرعی استفاده می‌شود و یکی از آن آیات، همین آیه است، این آ‌یه می‌گوید کسانی که مال یتیم را می‌خورند، به ظاهر چلو کباب می‌خورند، اما در واقع آتش می‌خورند، مال یتیم را می‌دهند و چلو کباب می‌خورند، به ظاهر چلوکباب است، ولی همین چلو کباب در واقع آتش است «إِنَّ الَّذِينَ يأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيتَامَى ظُلْمًا » کلمه « ظُلْمًا » را برای این آورده تا بفهماند که افراد فقیر می‌توانند به اندازه خدمت شان به «یتیم» از مال ‌آنها بخورند.

«وَسَيصْلَوْنَ سَعِيرًا»، کلمه « صَلی» در قرآن دو معنی دارد:

الف؛ سوخته شدن، «إوَسَيصْلَوْنَ سَعِيرًا» یعنی سوخته می‌شوند در جهنم.

ب؛ به معنای دخول، « وَسَيصْلَوْنَ سَعِيرًا» أی سیدخلون سعیراً.

ولی مناسب در اینجا معنای دوم است،« وَسَيصْلَوْنَ سَعِيرًا» یعنی سیدخلون سعیرا، البته «صلی» به معنی احتراق و سوزانده شدن هم آمده، منتها مناسب در اینجا همان دخول است.

معنی حقیقی آیه از نظر سید مرتضی علم الهدی

حال باید ببینیم که معنی آیه چیست، یعنی چه کسی که با مال یتیم چلو کباب می‌خورد، در واقع آتش می‌خورد؟

مرحوم سید مرتضی علم الهدی کتابی دارد بنام:« تلخیص البیان فی مجازات القرآن» خیلی کتاب خوب و ارزشمند است، ایشان می‌فرماید از قبیل مجاز است،«إِنَّ الَّذِينَ يأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا يأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَيصْلَوْنَ سَعِيرًا» چون این چلو کباب سبب آ‌تش آخرت خواهد بود،« اطلاق المسبب و إرادة‌ السبب»، إِنَّمَا يأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا» یعنی در ظاهر چلو کباب می‌خورند، ولی همین چلو کباب سبب می‌شود برای آتش آخرت، « أطلق المسبب و أرید السبب»، مراد از اکل آتش، یعنی اکل چیزی که سبب آتش در آخرت خواهد بود.

البته جناب سید علم الهدی آیه را این گونه معنی کرده که بیان شد و این معنی، معنی بدی هم نیست، ولی بلاغت قرآن فوق این چیز‌هاست، البته ممکن است معنای آیه همان باشد که جناب سید کرده، یعنی ما منکر آن نیستیم، یعنی ممکن است از قبیل مجاز مرسل باشد، چون المجاز علی قسمین:

1: مجاز استعاره.

2: مجاز مرسل.

‌اگر رابطه شباهت باشد، به آن مجاز استعاره می‌گویند، اما اگر رابطه یکی از آن شباهت‌های بیست و پنج گانه شد، آن را مجاز مرسل می‌نامند، جناب سید می‌گوید از قبیل مجاز مرسل است، «اطلق المسبب و أرید السبب» در واقع معنای:« إِنَّمَا يأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا » می شود: «إِنَّمَا يأْكُلُونَ» چیزی را که سبب آتش خواهد شد.

ولی من فکر می‌کنم آیه معنی دیگری هم داشته باشد و آن از قبیل تجسم اعمال است، تجسم اعمال چیست؟

اهل معرفت می‌گویند: کار‌هایی که بشر انجام می‌دهد، دو نوع تجلی دارد، یک تجلی دنیوی دارد و یک تجلی أخروی، مثلا تجلی دنیوی نماز عبارت است از: قیام، قعود، خم شدن،‌ راست شدن، رکوع و سجود، اینها لباس دنیوی نماز است، اما همین نماز در آخرت لباس دیگر و تجلی دیگری هم دارد، و آن اینکه همین نماز در آخرت به صورت نور تجلی می‌کند، افعال انسان دو نوع تجلی و دو نوع لباس دارد، یک تجلی‌اش همین است که در این دنیا می‌بینیم، اما در آخرت لباس دیگر و تجلی دیگری دارد، چنانکه قرآن کریم در جای دیگر نظیر این را می‌فرماید:

«وَالَّذِينَ يكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا ينْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ ***يوْمَ يحْمَى عَلَيهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَذَا مَا كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا مَا كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ»[8]

«هَذَا مَا كَنَزْتُمْ» یهمی این آ‌تشی را که می‌بینید، این همان درهم و دینار دنیاست که « صَفْرَاءُ فَاقِعٌ لَوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِينَ»[9] ، ولی همین درهم و دینار – اگر از راه حرام به دست آمده باشند – در آخرت به صورت آتش مجسم می‌شوند، یعنی همین سکه‌ بهار آزادی - اگر غصبی باشد - دراین دنیا « صَفْرَاءُ فَاقِعٌ لَوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِينَ»، اما همین سکه بهار آزادی در آخرت برای انسان تبدیل به آتش می‌شود«هَذَا مَا كَنَزْتُمْ» یعنی این آتشی که می‌بینید و دارد شما را می‌سوزاند، این همان درهم و دیناری است که از راه حرام به دست آورده بودید، ولذا بعید نیست که آیه مبارکه از این قبیل باشد، درواقع این مال یتیمی که می‌خورند – البته مراد از خوردن، تصرف است، یعنی خوردن هر نوع تصرف را شامل می‌شود، مثلاً کسی با مال یتیم فرش می‌خرد، پتو می‌خرد، خانه، میز و چیز‌های دیگر می‌خرد، به همه اینها خوردن صدق می‌کند - در این دنیا لباسش همین است، ولی در آخرت به صورت آتش از درونش بیرون می‌آید، بعید نیست که آیه مبارکه از قبیل تجسم اعمال باشد، البته معاد منحصر به تجسم اعمال نیست، بلکه بخشی از «معاد» تجسم اعمال است، و الا معاد به صورت گسترده است.

التفسیر

أکّد سبحانه علی الأمانة فی مورد أموال الیتامی فی قوله تعالی:« وَآتُوا الْيتَامَى أَمْوَالَهُمْ» و لم یقتصر بذلک حتی أکّد فی الآیة المتقدمة بأنّ عمل کلّ إنسان فی ذریة شخص ینعکس علی زریته حتّی جاء البیان القرآنی، یهدّد الظالمین المتجاوزین علی حقوق الیتامی أشدّ التهدید، و یقول: «إِنَّ الَّذِينَ يأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيتَامَى ظُلْمًا...» أی أکلاً علی طریق الظلم، خرج ما إذا کان فقیراً یأکل بمقدار حاجته فی طریق حفظ أموال الیتامی و تنمیتها « إِنَّمَا يأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا »

فالمفسرون فی تفسیر الفقرة علی رأیین:

أحدهما: أنّ المراد بأکل النار، أکل ما یوجب العذاب بالنار، فهو من باب اطلاق المسبب - و هو النار - علی السبب - و هو أکل الحرام -، و فی الحدیث:« أشدّ الناس عذاباً: حاکم جائر، و آکل مال الیتیم، و شاهد الزور»، و هذا هو خیرة السید الشریف الرضی، یقول:« و المعنی لما أکلوا المال المؤدّی إلی عذاب النار، شبّهوا من هذا الوجه بالآکلین من النار»[10]

الثانی: أنّ الآیة من مقولة تجسم الأعمال و أنّ قوله: « إِنَّمَا يأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا » کلام علی الحقیقة دون المجاز، فهو عمل واحد و لکن له تجلِّیانِ:‌ تجلّ فی الدنیا و هو أکل مال الیتیم ظلماً، و تجلّ فی الآخرة و هو الظهور بصورة أکل النار.

و بعبارة أخری: إنّ‌ لعمل واحد سواء أکان خیراً، أم شراً وجودین، بالنسبة إلی الظروف التی یقع فیها، فأکل المال الیتیم له وجود د نیویّ واضح، و له وجود أخرویّ و هو أکل النار.

ثمّ إنّ لأصاحب السلوک و المعرفة بحوثاً قیّمة فی تجسم الأعمال، و أنّ شیئاً واحداً له ظهوردنیوی و له ظهور أخروی، غیر أنّ الظهور الأخروی لا یدرک فی الدنیا، لأنّه یحتاج إلی حسّ خاصّ یفقده الإنسان المادی، یقول تعالی: يوْمَ يحْمَى عَلَيهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَذَا مَا كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا مَا كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ» فإنّ قوله:« هَذَا مَا كَنَزْتُمْ» إشارة إلی الدراهم و الدنانیر التی اکتنزوها فی الحیاة الدنیا فهی فی نفس الحیاة دنانیر « صَفْرَاءُ فَاقِعٌ لَوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِينَ»، و فی الحیاة الأخرویة نار تکوی بها الجباه و الجنوب.

مثلاً بچه‌ پنج ساله معنای شهوت را نمی‌فهمد، چرا؟‌چون این حس را ندارد، گاهی انسان فاقد یک حس است، چنانکه بچه پنج ساله اصلاً احساس شهوت نمی‌کند، چون فاقد شهوت است- البته افرادی که دارای کمالات هستند، از این قاعده ‌مستنثی‌اند – ولذا معنی شهوت را درک نمی‌کند.

نقل تاریخ

عثمان نشسته بود که یکنفر از مشرکین آمد، گفت: جناب عثمان، پدر من مشرک بود و مرده، در قرآن شما آمده: کسانی که مشرکند در دوزخ هستند، نگاه کن به این استخوان، این استخوان پدرِ مشرک من است که کاملاً یخ و سرد است و حال آنکه قرآن شما می‌گوید:« وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ»[11] ، یعنی حالا محیط است بر کافرین، اما این استخوان پدرمن که مشرک بود، کاملاً یخ و سرد است.

عثمان گفت: «جئنی بعلیّ بن أبی طالب» علی (ع) را بخواهید، حضرت علی (ع) تشریف آوردند، مشرک سوالش را مطرح کرد و گفت شما می‌گویید مشرکی که بمیرد در آتش است، پدرِ من مشرک بود و مرده و این هم استخوان پدر من است که کاملاً یخ است، کدام آتش؟

امیر المؤمین (ع) فرمود برای من یک سنگ چخماق بیاورید – از آن به عنوان فندک استفاده می‌کردند - سنگ را آوردند، بعد آهن خواست، فرمود: جناب مشرک، این سنگ را می‌بینی که کاملاً سرد سرد است؟ گفت: بله، آیا این آهن را می‌بینی که کاملاً سرد است؟ گفت:‌بله، سرد است، بعد حضرت آن دو را بهم زد، آتش از میان آنها بیرون آمد، فرمود این آتش در کجا بود؟ درعین حالی که آتش بود، ولی ما لمس نمی‌کردیم، ولذا چه مانع دارد که آیه از این قبیل باشد، الآن همین استخوانی که ما لمس می‌کنیم یخ است، ولی در واقع دررونش آتش باشد، ولی چون ما فاقد آن حس هستیم ولذا درک نمی‌کنیم.

بنابراین، مانع ندارد که انسان دو نوع تجلی داشته باشد، واقعاً همین مالی یتیمی را که می‌خورد، پیراهنی که از مال یتیم خریده و خیلی هم شیک است، روز قیامت تبدیل به آ‌تش بشود.

قوله تعالی: «وَسَيصْلَوْنَ سَعِيرًا» أی یدخلون النار.

روی عن الإمام الباقر (ع) أنّه قال:« قال رسول الله (ص) یُبعثُ أناس من قبورهم یوم القیامة تُؤجّج أفواهم ناراً، فقیل له: یا ر سول الله من هؤلاء؟ قال: «إِنَّ الَّذِينَ يأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا يأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَيصْلَوْنَ سَعِيرًا»[12]

و روی الکلینی عن الإمام الباقر (ع): فی حدیث طویل:« إنّ آکل مال الیتیم یجیء یوم القیامة و النار تلتهب فی بطنه، حتّی یخرج لهب النار من فیه حتّی یعرفه کلّ أهل الجمع أنّه آکل مال الیتیم»[13]

 


[2] شاید جواب بهتر این باشد که بگوییم هرچند بین این دو ملازمه عقلی نیست، اما ملازمه شرعی و عرفی است (حسنی).

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo