درس خارج فقه آیت الله سبحانی
97/11/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حکم ربا از نظر آیات
الآیة الرابعة
«الَّذِينَ يأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يقُومُونَ إِلَّا كَمَا يقُومُ الَّذِي يتَخَبَّطُهُ الشَّيطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ»[1]
ترجمه: کساني که ربا ميخورند، (در قيامت) برنميخيزند مگر مانند کسي که بر اثر تماس شيطان، ديوانه شده (و نميتواند تعادل خود را حفظ کند؛ گاهي زمين ميخورد، گاهي بپا ميخيزد). اين، به خاطر آن است که گفتند: «داد و ستد هم مانند ربا است (و تفاوتي ميان آن دو نيست.)» در حالي که خدا بيع را حلال کرده، و ربا را حرام! (زيرا فرق ميان اين دو، بسيار است.) و اگر کسي اندرز الهي به او رسد، و (از رباخواري) خودداري کند، سودهايي که در سابق [= قبل از نزول حکم تحريم] به دست آورده، مال اوست؛ (و اين حکم، گذشته را شامل نميگردد؛) و کار او به خدا واگذار ميشود؛ (و گذشته او را خواهد بخشيد.) اما کساني که بازگردند (و بار ديگر مرتکب اين گناه شوند)، اهل آتشند؛ و هميشه در آن ميمانند.
معنای مفردات آیه
1: «لَا يقُومُونَ»: لا ینهضون
2: « يتَخَبَّطُهُ»: التخبُّط: مطاوع خَبطه إذا ضربه ضرباً شدیداً فاضطرب له، أی تحرّک تحرکاً شدیداً، و لما کان من لازم هذا التحرّک عدم الاتّساق، أطلق التخبّط علی اضطراب الإنسان من غیر اتّساق»[2] و أراد بالاتّساق:التوازن.
3: « الْمَسّ»: کلّ ما ینال الإنسان من أذی، نحو قوله تعالی:« ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ»[3] ، و المعنی المعروف للمس هو مسّ الجنّ للإنسان، یقال فیه: مس و هو ممسوس، و ربما یُستعمل کصفة مدح أیضاً کما فی قول النبی (ص):« لا تسبُّوا علیّاً فإنّه ممسوس فی ذات الله»، و هو تعبیر مبتکر للنبی ( ص)، معناه أنّ إیمانه بلغ حدّ کأنّ الله تعالی مسّه، فهو یستحضره، و لا یعصیه»[4]
بحث ما درباره حرمت ربا از نظر قرآن است، در این آیه مبارکه که میخوانیم باید چند مطلب توضیح داده شود:
مطلب اول؛ اینکه قرآن میفرماید: کسانی که ربا خوارند، بلند نمیشوند مگر مانند یک انسان دیوانه، چطور آدم دیوانه جلو جلو راه میرود، یعنی نا منظم راه میرود، آدم ربا خوار نیز وضعش چنین است ولذا باید آیه را معنی کنیم که منظور از این جمله چیست؟
مطلب دوم؛ چطور قرآن کریم میفرماید «جنون» نتیجه مس شیطان است، و حال آنکه علم امروز ثابت کرده که جنون یکنوع عروض اختلالات در مغز و اعصاب است نه اینکه نتیجه مس شیطان باشد.
مطلب سوم؛ مسیحیها بر قرآن اشکال گرفتهاند و گفتهاند در قرآن شما مسلمانان آمده که:« إِنَّمَا الْبَيعُ مِثْلُ الرِّبَا» وحال آنکه باید بگوید: «إنمّا الربا مثل البیع» چرا عکس گفته است، ما در اینجا هر سه مطلب را تجزیه و تحلیل میکنیم.
دیدگاه مشهور مفسرین در باره مس الشیطان
در اینجا دو سوال مطرح است، یکی از مسائلی که باید به آن توجه کرد مسئله «مس الشیطان» است، بسیاری از مفسرین میگویند مراد از«مسّ الشیطان» جنون است.
ولی ما بر این مطلب - که مراد از« مسّ الشیطان» جنون است- دلیل نداریم ، القرآن یفسّره بعضه بعضاً، قرآن مجید کسانی که مطیع بلا شرط شیطان هستند، میگوید:« مسّه الشیطان»، مانند این آیه مبارکه:« إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ»[5]
ترجمه: پرهيزگاران هنگامي که گرفتار وسوسههاي شيطان شوند، به ياد (خدا و پاداش و کيفر او) ميافتند؛ و (در پرتو ياد او، راه حق را ميبينند و) ناگهان بينا ميگردند.
اگر از کار شیطانی در ذهن آنها آمد، فوراً باید به یاد خدا بیفتند، در این آیه مباکه مراد از:« إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيطَانِ» پیروی کردن از شیطان است، یعنی کسی که پیرو بی قید و شرط شیطان باشد. شما به چه دلیل مس الشیطان را به معنی جنون میگیرید تا اشکال دوم پیدا بشود، بلکه در جمله:« مس الشیطان» دو احتمال وجود دارد:
الف؛ یک احتمال اینکه مراد از «مسّ الشیطان» همان جنون باشد چنانچه معمولاً مردم عوام میگویند.
ب؛ احتمال دوم اینکه مراد از «مسّ الشیطان»، یعنی اینکه شیطان در فکر انسان تصرّف کند وانسان را پیروی خود قرار بدهد، در این آیه مبارکه نیز کلمه:« إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيطَانِ» آمده، «طَائِفٌ» به کسی میگویند که بیاید و برود، هنگامی که شیطان در فکر و ذهن آنها تصرف کند، فوراً متذکر میشوند و میگویند: خدایا، ما را ببخش، بالأخره بعید نیست که مراد این باشد که شیطان اورا مس و متخبط کرده، یعنی در فکر و ذهنش تصرف کرده، همانطور که اگر انسانی ولایت شیطان را به گردن میافکند، شب و روز کار میکند، اصلاً آینده را در نظر نمیگیرد، آدم ربا خوار نیز چنین است، یعنی شب و روز کار میکند، آینده را در نظر نمیگیرد که آیا این کار به صلاح او میباشد یا به صلاح او نمیباشد.
بنابراین، ما این اشکال را ریشهای حل کردیم، اما نوع مفسرین گفتهاند که مراد از:« مس شیطان» جنون است، و حال آنکه این گونه نیست، بلکه مراد از «مس شیطان» یعنی کسانی که شیطان در افکار آنها تصرف کرده و آنها را مطیع و پیرو بی قید و شرط خود نموده است و آنها شب وروز کار میکنند بدون اینکه آینده را در نظر بگیرند، آدم ربا خوار نیز شب و روز کار میکند بدون اینکه آینده را در نظر بگیرد.
پس اشکال از هردو طرف جواب داده شد. اولاً، مراد از « تخبّط» یعنی شب و روز کار کردن است بدون اینکه آینده را در نظر بگیرد، آدمی که جلو جلو کار میکند، آینده را در نظر نمیگیرد، این آدم هم شب و روز قیاماً و قعوداً ربا خواری میکند، آینده را در نظر نمیگیرد، مانند کسی که شیطان در فکر او تصرف کرده ولذا دنبال شیطان میرود بدون اینکه نسبت به آینده فکر کند.« مسّه الشیطان» یعنی شیطان تصرف در اندیشه میکند
قرآن در آیه دیگر میفرماید:
« إِنَّهُ لَيسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يتَوَكَّلُونَ *** إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ »[6]
ترجمه: چرا که او، بر کساني که ايمان دارند و بر پروردگارشان توکل ميکنند، تسلطي ندارد.
تسلط او تنها بر کساني است که او را به سرپرستي خود برگزيدهاند، و آنها که نسبت به او [= خدا] شرک ميورزند (و فرمان شيطان را به جاي فرمان خدا، گردن مينهند).
بنابراین، ما تا کنون از هردو اشکال جواب دادیم، و در نتیجه تفسیر مشهور را قبول نکردیم.
جواب فلسفیفرض کنید که تفسیر مشهور را صحیح دانستیم و گفتیم مراد از « مسّه الشیطان» همان جنون است، شما میگویید علوم تجربی گفته که جنون مال اختلالات مغزی و اعصاب است ولذا ربطی به شیطان ندارد، پس این اشکال را چگونه جواب میدهید؟
این اشکال برای خود جواب فلسفی دارد و آن اینکه علوم تجربی فقط حق اثبات را دارند، یعنی حق نفی را ندارند، علوم تجربی ثابت کرده است که آدمهای مجنون و دیوانه دستگاه تفکر شان اختلال دارد، فقط همین را ثابت میکند، اما اینکه ماوراء این مطلب، چیز دیگری نیست، این جهت را ثابت نمیکند، یعنی اینکه شیطان هم در آن تصرف نکرده، حق نفی را ندارد، این یک قاعده کلی است که تمام علوم تجربی حق اثبات را دارند، اماحق نفی را ندارند، ولذا مادیها آسمان بروند و زمین بروند، نمی توانند بگویند خدا نیست، حق نفی راندارند، چرا؟ چون ابزار و أدوات آنها تجربی است، علوم تجربی فقط می توانند در امور مادی قضاوت کند، اما در ما فوق ماده، نه حق رد را دارد و نه حق اثبات را دارد ( ما این معنی را از استاد مان علامه طباطبائی گرفتیم).
اشکال سوم
اشکال سوم این است که چرا خدا می فرماید: « إِنَّمَا الْبَيعُ مِثْلُ الرِّبَا» باید بگوید «إنّما الربا مثل البیع» چون یهود منطقش این است که ربا هم مثل بیع است، ولی قرآن عکس را نقل کرده و فرموده: « إِنَّمَا الْبَيعُ مِثْلُ الرِّبَا» و حال آنکه بیع محل بحث نیست، بلکه «ربا» محل بحث است، منطق یهود این است که:« إنّما الربا مثل البیع» اگر اسلام بیع را جایز می داند، پس باید ربا را هم جایز بداند.
جوابما در جواب عرض میکنیم اگر کسی منطق یهود را در نظر بگیرد، همین تعبیر قرآن صحیح است، یهود میگوید: پیغمبر اسلام، آدمی که میفروشد چه می کند؟ پارچه را به ده تومان میخرد، بعد آن را به دوازده تومان میفروشد، ده تومان به طرف داده، دوزاده تومان از او میگیرد، ما هم در ربا ده تومان به طرف میدهیم ، دوازده تومان از او میگیریم،« إنّما البیع مثل الربا»، پس اگر شما بیع را صحیح میدانید، باید ربا را نیز صحیح بدانید، بیع این است که کم میدهد و زیاد میگیرد، «ربا خوار» نیز کم میدهد و زیاد میگیرد، پس تعبیر صحیح همان تعبیر قرآن است که میفرماید: « إِنَّمَا الْبَيعُ مِثْلُ الرِّبَا» بیعی که شما جایز و صحیح میدانید، این بیع شما مثل رباست، این نیز همان اشکال ربار را دارد، پس چرا شما ربا را حرام میدانید؟
قرآن کریم میفرماید این منطق غلط و اشتباه است، بلکه:« وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا» للفرق الواضح بین البیع و الربا، فرق واضح این است که جناب بایع یک مرتبه ده تومان به طرف میدهد، دوازده تومان از او میگیرد، یعنی پارچهای را که ده هزار تومان خریده، دوازده هزار تومان به دیگری میفروشد، یکبار این کار را میکند، اما ربا خوار هروز این کار را میکند، فلذا قیاس ربا با بیع، قیاس مع الفرق است، چون جناب بایع یکبار استفاده میکند، کم میدهد و زیاد میگیرد، اما آنهم بخاطر اینکه زحمت کشیده و کرایه داده و آن را آورده، اما ربا خوار در طول سال از آن بهره میگیرد، بنابراین، آیه را تمام کردیم.
چراغ سبز قرآنبعداً قرآن کریم یک چراغ سبزی را روشن میکند تا ربا خواران مایوس نباشند، اسلام همیشه اگر وعید دارد، وعد نیز دارد و بالعکس، یعنی هم مُبشِّر است و هم مُنذِر ، تا کنون مُنذر بود، از این به بعد مُبشّر است، میفرماید: اگر ربا خوار اصل سرمایه را بگیرد، اما افزایش و زیادی را یا نگیرد و یا ببخشد، ما قبول میکنیم:« فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ»
ما از این جمله، یک حکم فقهی را استفاده کردیم و آن اینکه اگر آدمِ «ربا خوار» جاهل به حکم شرعی باشد، یعنی نداند که در اسلام ربا خواری حرام است و با جهل به «حکم» ربا خواری کند و بعد از آنکه حکم شرعی را فهمید، دست از ربا خواری بردارد، گذشتههایش بخشیده میشود و صحیح است، یعنی گذشتهها را پس دادن لازم نیست، کسی که حکم خدا را فهمید و در آینده ربا خواری نکند، گذشتههایش بخشیده میشود، یعنی پس دادن لازم نیست.
لآیتان: الخامسة و السادسةقال سبحانه: «يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَذَرُوا مَا بَقِي مِنَ الرِّبَا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ*** فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِكُمْ لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ»[7]
ترجمه: اي کساني که ايمان آوردهايد! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد، و آنچه از (مطالبات) ربا باقي مانده، رها کنيد؛ اگر ايمان داريد!
اگر (چنين) نميکنيد، بدانيد خدا و رسولش، با شما پيکار خواهند کرد! و اگر توبه کنيد، سرمايههاي شما، از آن شماست [= اصل سرمايه، بدون سود]؛ نه ستم ميکنيد، و نه بر شما ستم وارد ميشود.
معنای مفردات آیه«ذَرُوا»: أی اترکوا، من یذر، أی یترک، و هو من الأفعال الّتی لم تسمع لها صیغة الماضی، کیدع.
ما در لغت عرب دوتا فعل داریم که مضارع دارند، اما فعل ماضی ندارد، یکی «یذر» است، یعنی فعل ماضی بنام «وذر» نداریم، و دیگری «یدع» است که فعل ماضی بنام « ودع» ندارد.
در آیه قبلی آدمِ جاهل به حکم را کرد و فرمود جاهل به حرمت «ربا» بعد از آنکه فهمید ربا حرام است و دست از رباخواری کشید، گذشتهها برایش حلال است.
اما در این آیه مبارکه عالم را میگوید، یعنی این آیه مبارکه در باره کسی است که عالم به حکم رباست و میداند که ربا در اسلام حرام است ولذا اگر کسی از روی علم و آگاهی ربا خواری کرده، حالا میخواهد توبه کند، باید اصل سرمایه را بگیرد، اما افزایش و زیادی را باید به صاحبانش رد کند و برگرداند.
1: روی الکلینی فی الکافی بإسناده عن سماعة، قال: قلت لأبی عبد الله (ع):« إنّی رأیت الله تعالی قد ذکر الربا فی غیر آیة فی غیر آیة و کرّره، فقال: «أو تدری لِمَ ذلک؟ قلت: لا، قال: لئلّا یمتنع الناس من اصطناع المعروف»[8]
2: و روی عن هشام بن سالم عن أبی بکر عبد الله (ص) قال: «إنّما حرّم الله عزّ و جلّ الربا لکی لا یمتنع الناس من اصطناع المعروف»[9]