< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

97/10/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شدت عمل در برابر پیمان شکنان بی ایمان

الآیات: السادسة و السابعة و الثامنة و التاسعة

«إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَهُمْ لَا يؤْمِنُونَ *** الَّذِينَ عَاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ ينْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لَا يتَّقُونَ *** فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِي الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ يذَّكَّرُونَ *** وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيانَةً فَانْبِذْ إِلَيهِمْ عَلَى سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لَا يحِبُّ الْخَائِنِينَ»[1]

ترجمه:

55؛ به يقين، بدترين جنبندگان نزد خدا، کساني هستند که کافر شدند و ايمان نمي‌آورند.

56؛ همان کساني که با آنها پيمان بستي؛ سپس هر بار عهد و پيمان خود را مي‌شکنند؛ و (از پيمان شکني و خيانت،) پرهيز ندارند.

57؛ اگر آنها را در (ميدان) جنگ بيابي، آنچنان به آنها حمله کن که جمعيتهايي که پشت سر آنها هستند، پراکنده شوند؛ شايد متذکر گردند (و عبرت گيرند)!

58؛ و هرگاه (با ظهور نشانه‌هايي،) از خيانت گروهي بيم داشته باشي (که عهد خود را شکسته، حمله غافلگيرانه کنند)، بطور عادلانه به آنها اعلام کن که پيمانشان لغو شده است؛ زيرا خداوند، خائنان را دوست نمي‌دارد!

معنای مفردات آیه

1: «الدَّوَابِّ» جمع الدابة: أرید منها کلّ ما یدبّ فی الأرض.

2:« تَثْقَفَنَّهُمْ»: قال ابن فارس: ثقفت به إذا ظفرت به، و الثقافة: المهارة، استعملت فی مهارة الإمساک بالعدو.

3:« فَشَرِّدْ بِهِمْ»: أی نکِّل بهم تنکیلاً و بالغ بالقسوة علیهم و تعذیبهم.

4:« فَانْبِذْ»: النبذ: الطرح.

5: «عَلَى سَوَاءٍ»: أی علی طریق واضح، لا خداع فیه و لا خیانة.

در این چهار آیه مبارکه از طرف خداوند دوتا دستور به پیغمبر اکرم (ص) داده شده است، در مدینه منوره سه طائفه از یهود زندگی می‌کردند:

1: بنی قینُقاع.

2: بنی نضیر.

3: بنی قریظه.

وقتی رسول خدا وارد مدینه شدند، آنها احساس کردند که ضعیف می‌شوند، ولذا با آن حضرت پیمان بستند که در مدینه بمانند و شئون آنها محفوظ باشد، پیغمبر نیز با آن سه طائفه قراد صلح و زندگی مسالمت آمیز بست، علامه مجلسی متن قرارداد را در کتاب « بحار الأنوار» آورده حتی امضای رؤسای هر سه طائفه را آورده است، مثلاً از طرف بنی قریظه شخصی بنام:«کعب بن اسد» آن را امضا کرد، از طرف بنی نضیر شخصی بنام:«حیی بن اخطب» امضا نمود، خیلی قرار داد مهم و محکم بود، و این (قرارداد رسول خدا) برای مسئولان ما الگوست که اگر با بیگانگان قرارداد می‌بندند، باید همه جوانب مسئله را در نظر بگیرند و محکم کاری کنند، و به خنده‌های طرف مقابل فریب نخورند.

متن قرارداد رسول خدا با یهودان مدینه

ثمّ إنّه سبحانه لما وصفهم بشرّ الدوابّ، بیّن« وجهه فی الآیة التالیة و هی تشیر إلی الطوائف الثلاث من الیهود، أعنی بین قینُقاع و بنی النضیر، و بنی قریظة، فقد عقدوا مع رسول الله (ص) معاهدة تشتمل علی بُنود (بُنود، جمع بند است، بند فارسی است، ولی عرب‌ها نیز آن را به همان معنی به کار می‌برند) منها أن لا یعینوا علی ضرر رسول الله (ص) و لا علی أحد من أصحابه بلسان و لا ید و لا بسلاح و لا بکراع (أی الخیل و غیرها من المراکب) فی السرّ و العلانیة لا بلیل و لا بنهار، و الله بذلک علیهم شهید، فإن فعلوا فرسول الله (ص) فی حلّ من سفک دمائهم، و سبی ذراریهم و نسائهم، و أخذ أموالهم.

و قد کتب رسول الله (ص) لکلّ قبیلة من هذه الطوائف الثلاث کتاباً علی حدة علی هذا الغرار، ثم وقّع علیها «حُییّ بن أخطب» عن بنی النضیر، و «المخیریق» عن قبیلة بنی قینُقاع، و «کعب بن أسد» عن بنی قریظة»[2]

رسول گرامی اسلام یک چنین پیمانی را با آنها بست، اما متاسفانه شیوه غالب یهود همیشه پیمان شکنی است، کراراً با پیغمبر اکرم (ص) پیمان شکنی کردند، مثلاً طائفه بنی قینُقاع یک مسلمانی را در بازار مدینه به قتل رساندند، که داستانش از این قرار بود: زنی از مسلمان ظاهراً تخم مرغ یا چیز دیگری می‌فروخت، زرگری دامن آن زن را به پشتش بست، هنگامی که آن زن بلند شد، عورتین او ظاهر شد، مسلمانی که شاهد این صحنه بود، غیرت اسلامی‌اش بجوش آمد و لذا به آن مرد یهودی بی حیا حمله کرد و او را به قتل رساند، آنها هم هجوم آوردند و این مردِ مسلمان را به قتل رساندند و این سبب تیرگی اوضاع شد، آنها (طائفه بنی قینقاع) تا این حد آدم‌های بی حیا بودند.

اما طائفه بنی النضیر، پیغمبر اکرم (ص) برای کمک و صلح بخاطر دیه‌ فردی (که باید هر دو طرف دیه را بپردازند) طرف قلعه‌ آنها آمده بود، طائفه بنی النضیر با خود گفتند که فرصت خوبی برای از بین بردن رسول خدا پیش آمده، پیغمبر در کنار قلعه آنها نشسته، پس برویم یک سنگ آسیا را از بالا بیندازیم و به این طریق او را به قتل برسانیم، جبرئیل آن حضرت را از این قضیه خبردار کرد، پیغمبر یک مرتبه از جایش بلند شد و به مدین بر گشت، آنها فهمیدند که پیغمبر (ص) متوجه نقشه شوم شان شده،.

اما بنی قریظه در جنگب احزاب می‌خواستند به ابو سفیان راه بدهند، یعنی به ده هزار لشکر یهود و مشرک که دور مدینه آمدند و می‌خواستند از قلعه بنی قریظه وارد مدینه بشوند و پیمان شکنی کنند، و این کار را می‌کردند، ولی مسلمانان نگذاشتند که به این کار خود موفق بشوند، آنها یک چنین مردمی بودند ولذا این چند آیه مبارکه در باره آنها نازل شده‌اند:

«إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَهُمْ لَا يؤْمِنُونَ *** الَّذِينَ عَاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ ينْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لَا يتَّقُونَ *** فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِي الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ يذَّكَّرُونَ *** وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيانَةً فَانْبِذْ إِلَيهِمْ عَلَى سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لَا يحِبُّ الْخَائِنِينَ»

بدترین جنبنده نزد خدا کسانی هستند که کافر شدند، چرا می‌فرماید:« كَفَرُوا » چرا نمی‌فرماید:« کانوا کافرین»؟

چون آنها قبل از آنکه پیغمبر اسلام بیایند، به آن حضرت ایمان آورده بودند، حتی به مشرکین می‌گفتند: همین اخیراً از طرف مکه پیغمبری بر انگیخته می‌شود که علیه مشرکان و علیه شما خواهد بود،« وَلَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَكَانُوا مِنْ قَبْلُ يسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ»[3]

ترجمه: و هنگامي که از طرف خداوند، کتابي براي آنها آمد که موافق نشانه‌هايي بود که با خود داشتند، و پيش از اين، به خود نويد پيروزي بر کافران مي‌دادند (که با کمک آن، بر دشمنان پيروز گردند.) با اين همه، هنگامي که اين کتاب، و پيامبري را که از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد، به او کافر شدند؛ لعنت خدا بر کافران باد!

حتی همین یهود طلب پیروزی می‌کردند بر کافرین و مشرکین (وَكَانُوا مِنْ قَبْلُ يسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا )، آیه دیگر می‌فرماید آنها پیغمبر را می‌شناختند همانطور که بچه‌های خود را می‌شناختند «الَّذِينَ آتَينَاهُمُ الْكِتَابَ يعْرِفُونَهُ كَمَا يعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ»[4] .

بنابراین، آنها (یهودی‌های مدینه) به یک معنی مؤمن بودند، اما وقتی پیغمبر اسلام آمدند، یکباره کافر شدند.

بدترین جنبنده نزد خدای کسانی هستند که کافر شدند:« فَهُمْ لَا يؤْمِنُونَ» ای پیغمبر از اینها قطع امید کن، چون این سه طائفه ایمان بیار نیستند، اینها چه کسانی‌ هستند؟ «الَّذِينَ عَاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ ينْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لَا يتَّقُونَ»

آنها همان کساني‌اند که با آنها پيمان بستي؛ سپس هر بار عهد و پيمان خود را مي‌شکنند؛ و (از پيمان شکني و خيانت،) پرهيز ندارند.

بعد از این زمینه سازی، خداوند می‌فرماید:« فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِي الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ يذَّكَّرُونَ» یا رسول الله! هر موقع در میدان جنگ بر آنها دست پیدا کردی، رحم نکن، « فَشَرِّدْ بِهِمْ» در لعمه خوانده‌ اید که:« البعیر الشارد» به آن شتری می‌گویند که فراری باشد:« فَشَرِّدْ بِهِمْ» یعنی جمع آنها را پراکنده و داغون کن، اجتماع آنها را بهم بزن،« فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ» باید اینجا یک چیزی در تقدیر بگیریم و بگوییم:« فَشَرِّدْ بِهِمْ» لیکون عبرة «مَنْ خَلْفَهُمْ» آنها را سرکوب کن، تا برای پشت سری‌ها و بعدی‌های آ‌نها عبرت باشد، معنای آیه این می‌شود، جمع آنها را بهم بزن و پراکنده کن، لیکون عبرة «مَنْ خَلْفَهُمْ» تا ‌آنها پیمان شکنی نکنند.

تا کنون در باره جمیعتی بحث کردیم که پیمان شکن بودند، ولی جمعی بودند که قرائن نشان می‌دهد که آنها نیز در صدد پیمان شکنی هستند، مثلاً تندی می‌کنند و گاه و بیگاه اذیت می‌کنند، ولذا خداوند به پیغمبر اکرم (ص) دستور می‌دهد که تو هم پیمان خود را علناً بشکن، و بگو پیمانی که من با شما بسته بودم کلا پیمان، یعنی منتظر نباش که آنها پیمان شکنی کنند، بلکه شما پیمان خود را پس بگیر «عَلَى سَوَاءٍ» یعنی این پیمان شکنی من، مثل پیمان شکنی شماست، یا رسول الله،‌ نترس و این مطلب را اعلام کن،

ما در اینجا یک نکته را می‌فهمیم و آن عدالت اسلامی است، چون می‌فرماید وقتی آنها پیمان شکنی کردند و یا در صدد پیمان شکنی بر آمدند، شما نیز پیمانت را پس بگیر، و این مطلب را (یعنی این که من نیز پیمان خودم را پس می‌گیرم) به آنها برسان، یعنی به آنها این مطلب را برسان که من نیز پیمان خود را نادیده گرفتم.

« وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيانَةً فَانْبِذْ إِلَيهِمْ عَلَى سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لَا يحِبُّ الْخَائِنِينَ» این قوم غیر از قوم قبلی است، قوم قبلی سه طائفه بودند که پیمان شکن بودند، اما این قوم و طائفه هنوز پیمان خود را نشکسته‌اند، اما علائم و نشانه‌های‌ پیمان شکنی در ‌آنها ظاهر شده، یا رسول الله، اگر می‌ ترسی که بعضی از این اقوام خیانت کنند و پیمان خود را بشکنند، شما نیز «فَانْبِذْ إِلَيهِمْ» پیمانی را که با آنها بسته بودی، به سوی آنها پرت کن و بشکن، «عَلَى سَوَاءٍ» یعنی این پیمان شکنی من، در مقابل آن پیمان شکنی شما (الصّاروخ بالصّاروخ) و این عدالت اسلامی را نشان می‌دهد، پیمانی که بسته بود، به طرف اعلام می‌کند که چون ا آثار پیمان شکنی در شما ظاهر شده، من نیز پیمان خود را نادیده می‌گیرم و پیمان شکنی خود را برای طرف اعلام کن، تا طرف تکلیف خود را بداند « اِنَّ اللَّهَ لَا يحِبُّ الْخَائِنِينَ» زيرا خداوند، خائنان را دوست نمي‌دارد!

التعبئة و الاستعداد التام عن المجتمع الإسلامی

تا اینجا پیغمبر اکرم(ص) مامور بود که چه رقم با دشمن بجنگد، اما آیات که در جلسه آینده می‌خوانیم مربوط به آماده باش است، ارتش و نیروی نظامی دولت اسلامی همیشه باید در حال آماده باش باشند.

«وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يعْلَمُهُمْ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يوَفَّ إِلَيكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ»[5]

ترجمه: هر نيرويي در قدرت داريد، براي مقابله با آنها [= دشمنان‌]، آماده سازيد! و (همچنين) اسبهاي ورزيده (براي ميدان نبرد)، تا به وسيله آن، دشمن خدا و دشمن خويش را بترسانيد! و (همچنين) گروه ديگري غير از اينها را، که شما نمي‌شناسيد و خدا آنها را مي‌شناسد! و هر چه در راه خدا (و تقويت بنيه دفاعي اسلام) انفاق کنيد، بطور کامل به شما بازگردانده مي‌شود، و به شما ستم نخواهد شد!

در این شریفه ابتدا یک قانون کلی را بیان می‌کند و می‌فرماید:« وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» قوه در هر زمان فرق می‌کند، قوه در زمان پیغمبر اکرم شمشیر، تیر و نیزه و امثالش بود، اما در عصر و زمان ما این گونه سلاح‌ها کارآرایی ندارند و کار ساز نیستند، قوه در زمان ما، باید متناسب با خودش باشد، بعداً مصداق بیان می‌کند و می‌فرماید:« وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيلِ» اسب‌هایی که ‌آنها را برای این کار می‌بندند،« تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يعْلَمُهُمْ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يوَفَّ إِلَيكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ»

معلوم می‌شود که مسلمانان دو نوع دشمن داشتند، یک دشمنی که پیغمبر اکرم و مسلمانان آنها را می‌شناختند، یک دشمنانی بود که حتی مسلمانان آنها را نمی‌شناختند، معلوم می‌شود که ما دو نوع دشمن داریم، یک دشمن آشکار و شناخته شده و یک دشمنان پنهان و ناشناخته.

ممکن است کسی بگوید که تهیه وسائل و اسباب نظامی و جنگی سرمایه و بودجه می خواهد، سرمایه و بودجه اش را از کجا کنیم؟ قرآن فرماید « وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يوَفَّ إِلَيكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ» یعنی هر چه در راه خدا (و تقويت بنيه دفاعي اسلام) انفاق کنيد، بطور کامل به شما بازگردانده مي‌شود، و به شما ستم نخواهد شد!

آیه مبارکه بودجه را هم گفته چون جنگ برای خودش هزینه دارد، هزینه و بودجه را به گردن مسلمانان انداخته است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo