درس خارج فقه آیت الله سبحانی
97/10/15
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: شرائط جهاد ابتدایی
آیاتی که مربوط به دفاعی بود، مفصلاً خواندیم، و هکذا آیاتی را که مربوط به جهاد ابتدایی بود را بررسی نمودیم، الآن شروط را جهاد ابتدایی را بحث میکنیم، البته جهاد بیش از یک شرط ندارد، چون در بقیه شروط با جهاد دفاعی مشترک است، منتها جهاد ابتدایی یک شرطی دارد که فقط مال خودش است و آن عبارت است از وجود معصوم (ع)، یعنی یا باید به امر پیغمبر اکرم (ص) یا به امر ائمه معصومین (ع) انجام بگیرد.
دیدگاه صاحب شرائع راجع به جهاد ابتداییمرحوم صاحب شرائع میفرماید شرط جهاد ابتدایی وجود معصوم (ع) است، یعنی یا باید نبی (ص) باشد یا امام (ع).
گفتار شهید ثانی در مسالککتاب مسالک که شرح شرائع محقق حلی است، کمی مطلب را توسعه داده و میفرماید هر امامی هم کافی نیست، بلکه امامی که مبسوط الید باشد، و الا اگر امامی مانند امام صادق و امام باقر (ع) که مبسوط الید نیستند، کافی نیست. مرحوم محقق در شرائع میگوید امام معصوم (ع) باشد، مسالک قید دیگری را نیز اضافه میکند و میگوید علاوه بر معصوم بودن، باید مبسوط الید هم باشد تا بتواند امر کند و نهی کند.
دلیل بر وجود معصوم در جهاد ابتدایی چیست؟دلیل آنان یک کلمه بیشتر نیست و آن این که قدر متیقن از آیات و روایات وجود معصوم است، ولی ما میگوییم: مورد مخصِّص نیست، خودِ شما نیز در جاهای دیگر میگویید مورد مخصِّص نیست، اما در اینجا میگویید مورد مخصِّص است، ولذا ما فعلاً در این زمینه بحث نمیکنیم.
دیدگاه کاشف الغطاءکاشف الغطاء کتابی دارد بنام:« کشف الغطاء»، ایشان در آنجا شرائط را پنج دسته کرده که چهار تای آنها مربوطند به جهاد دفاعی، پنجمی مربوط است به جهاد ابتدایی، بقیه مشترک است بین دفاعی و ابتدایی، من چون عبارتش ارزنده است ولذا میخوانم.
الجهادی الإبتدئی و شروطه
المتیقن من الآیآت التی درسناه هو وجوب الجهاد الابتدائی بشرط وجود المعصوم (ع) لأنّ الخطاب فی هذه الآیات للنبی ص) فلا یجوز إلّا مع وجود معصوم مثله، و هذا أیضاً هو الظاهر من المحقق، یقول:« و فرضه علی الکفایة بشرط وجود الإمام أو من نصبه للجهاد»[1] ، و فی المسالک علّق علی عبارة الشرائع بقوله: «أراد من وجوب الإمام کونه ظاهراً مبسوط الیدین متمکّناً من التصرّف»[2] و ما ذکره هو الظاهر من فقهائنا، ولکن المورد لیس مخصِّصاً فلو اقتضت المصلحة، فللفقیه الجامع للشرائط.
ثمّ إنّ الفقیه الأکبر الشیخ جعفر کاشف الغطاء قسّم الجهاد إلی أقسام خمسة، فالأربعة الأولی من أصناف الجهاد الدفاعی، و الخامس هو الجهاد الإبتدائی، أمّا الأربعة فقد ذکرها بشکل مبسوط ثمّ لخّصها بقوله:
1: ما یکنون لحفظ الإسلام إذا أراد الکفّار الهجوم علیها.
2: ما یکون لدفعهم عن بُلدان المسلمین، و قراهم و أراضیهم و إخراجهم منها بعد سلطانهم علیها.
3: ما یکون لدفع الملاعین عن التسلّط علی دماء المسلمین، و هتک أعراضهم علی نحو ما مرّ.
4: ما یکون لدفعهم عن طائفة من المسلمین التقت مع طائفة من الکفّار، فخیف من استیلائهم علیهم.
ثمّ أشاره إلی الجهاد الابتدائی بقوله:
5: ما یکون لأجل الدعوة إلی الإسلام و إقرارهم بشریعة خیر الأنام (ص).
ثمّ ذکر الفروق بین القسم الخامس و الأربعة المتقدّمة علیه، و نشیر إلی بعضها:
1:« یشترط فی القسم الأخیر (جهاد ابتدائی) نیّة التقرّب إلی الله تعالی دون باقی الأقسام.
2: یشترط فی الأخیر (جهاد ابتدایی) الحرّیة و السلامة من العمی و الاقعاد و المرض و عدم بلوغ حدّ الهرم، و الفقر الباعث علی العجز عن مسیره و نفقته و نفقة عیاله.
3: عدم منع أحد الوالدین و عدم حلول الدین مع القدرة علی وفائه.
4: عدم وجود من تقوم به الکفایة لکثرة الکفّار و قلّة المسلمین.
5: الذکورة فلا یجب علی من علم خروجه عن حقیقتها (أی الذکورة) أو شکّ فیه، کالأنثی المشکل.
6: عدم المعارضة لشیء من الواجبات الفوریة من حجّ إسلام أو حجّ نیابة یجب السعی إلیها فوراً.
7: أن لا تتوقف علی تخلفه تهیئة الزاد و الأسباب الّتی تتوقف علیها استقامة عساکر المسلمین»[3]
شرطش این است که اگر من نروم، پشتبانی این لشکر به هم میخورد، مانند غذا آماده کردن، آب فراهم کردن، همه اینها شرط جهاد ابتدایی است، در جهاد دفاعی این شروط نیست.
نظر ایشان این است که جهاد ابتدایی مال امام معصوم(ع) است، ما عرض کردیم که تنها امام معصوم(ع) کافی نیست، کسانی که امام معصوم را شرط میکنند، باید بگویند که مبسوط الید هم باشند، البته علی فرض اینکه بگوییم امام معصوم شرط است.
ولی غالباً فقهای شیعه در وجوب جهاد ابتدایی، وجود امام معصوم را شرط میدانند، یعنی کمتر فقیه و عالمی پیدا میشود که بگویند بر این که فقیه جامع الشرائط هم میتواند این کار را انجام بدهد.
دلیل فقها بر شرط وجود معصوم (ع)دلیل شان همین قدر متیقن است، میگویند قدر متیقن از آیات و روایات وجود معصوم است.
ثمّ إنّه فی موضع آخر عرّف الجهاد الابتدائی و جعله من خواصّ النبیّ و الإمام، و المنصوب الخاصّ منهما دون العام، و إلیک نصّ عباراته:
قال: «جهاد الکفر و التوجّه إلی إلی محالّهم، للردّ إلی الإسلام و الإذعان بما أتی به النبیّ الأمّی المبعوث من عند الملک العلّام، وعلیه و أنّه أفضل الصلاة و السلام»[4]
کیفیة القتال و شروطهآفرین بر این شریعت جامع، در عین حالی که دعوت به جهاد میکند، اما جهادش انضباط و شرائط دارد، همه جور جنگ را تصویب نمیکند، بلکه یک برنامهای برای جهاد دارد، مثل الآن نیست که خانههای مسکونی را هم بمباران کنند، زن و بچه و کودک را هم بکشند، بلکه خیلی محدوده جنگ و جهاد را محدود کرده، یعنی هم آیات محدود کرده و هم روایات.
روایات جهادمن روایات را میخوانم که محدوده جنگ چه مقدار است، مثل زمان نیست که با هر قیمتی که شده باید طرف را شکست داد، سپس آیات را میخوانیم. در جنگ جهانی دوم آقای ترومن رئیس جمهور آمریکا کسی است که فرمان داد بمبهای اتمی را بر سر دو شهر ژاپن بریزد، از او سوال کردند که شما با این فرمان خود دو شهر را از جغرافیای ژاپن پاک کردید، بیش از صد نفر را در یک آنِ واحد کشتید؟
او در جواب گفت اگر این کار را نمیکردم، جنگ به درازا میکشید و طولانی میشد، برای اینکه جنگ طولانی نشود، خواستم یک روزه جنگ را تمام کنم، یکنفر به این مردک نگفت که اصلاً چرا شما جنگ کردید، اصل جنگ شما برای چه بود، جنگ را تصویب میکنید، بعداً برای اینکه جنگ طولانی نشود، دو شهر آنها را بمباران اتمی کردید که جنگ زودتر بپایان برسد.
ولی اسلام برای جنگ خود حد و حدودی دارد، شما این روایت را ملاحظه کنید:
1:روی الکلینی بسنده کالصحیح عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:« كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا أَرَادَ أَنْ يَبْعَثَ سَرِيَّةً دَعَاهُمْ فَأَجْلَسَهُمْ بَيْنَ يَدَيْهِ ثُمَّ يَقُولُ سِيرُوا بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ لَا تَغُلُّوا وَ لَا تُمَثِّلُوا وَ لَا تَغْدِرُوا وَ لَا تَقْتُلُوا شَيْخاً فَانِياً وَ لَا صَبِيّاً وَ لَا امْرَأَةً وَ لَا تَقْطَعُوا شَجَراً إِلَّا أَنْ تُضْطَرُّوا إِلَيْهَا وَ أَيُّمَا رَجُلٍ مِنْ أَدْنَى الْمُسْلِمِينَ أَوْ أَفْضَلِهِمْ نَظَرَ إِلَى أَحَدٍ مِنَ الْمُشْرِكِينَ فَهُوَ جَارٌ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ فَإِنْ تَبِعَكُمْ فَأَخُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ إِنْ أَبَى فَأَبْلِغُوهُ مَأْمَنَهُ وَ اسْتَعِينُوا بِاللَّه»[5]
مظهر عدالت به تمام معنی است، البته برنامه جنگی و کیفیت روبرو با دشمنان اسلام آمده.
آیات جهاد
حال باید ببینیم که آیات چه می گویند:
1: «يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا زَحْفًا فَلَا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَارَ»[6]
اي کساني که ايمان آوردهايد! هنگامي که با انبوه کافران در ميدان نبرد روبهرو شويد، به آنها پشت نکنيد (و فرار ننماييد)!
2: « وَمَنْ يوَلِّهِمْ يوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيزًا إِلَى فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ» الْمَصِيرُ»
و هر کس در آن هنگام به آنها پشت کند -مگر آنکه هدفش کنارهگيري از ميدان براي حمله مجدد، و يا به قصد پيوستن به گروهي (از مجاهدان) بوده باشد- (چنين کسي) به غضب خدا گرفتار خواهد شد؛ و جايگاه او جهنم، و چه بد جايگاهي است!
معنای مفردات آیه1:«لَقِيتُمُ»: من اللقاء و هو الاجتماع علی وجه المقاربة وجهاً لوجه.
2:«زَحْفًا»: الزحف مصدر و هو الدنو قلیلاً قلیلاً کما فی حبو الصبی، و أرید فی المقام مشی المقاتل إلی عدوه فی ساحات القتال باحتراس و ترصد فرصة، ثمّ إنّه یستعمل فی مصطلح الیوم علی الجیوش الکثیرة العدد فیقال: الفرار من الزحف، و هذا مصطلح جدید لا صلة له بالآیة.
3:«الْأَدْبَارَ»: جمع دبر، و هوالخلف و أرید استدبار العدو و استقبال جهة الهزیمة. و إدبار النجوم فی قوله سبحانه:« وَمِنَ اللَّيلِ فَسَبِّحْهُ وَإِدْبَارَ النُّجُومِ » ضد اقبالها.
4: «مُتَحَرِّفًا»: الانحراف من جهة الاستواء إلی الجانب.
5: «مُتَحَيزًا»: و هوأخذ الحیِّز، أی المکان.
6:« فِئَةٍ»: الجماعة من الناس.
کلمه «زحف» به معنای کثرت است، ولی در لغت عرب کلمه «زَحْفًا» به معنی نزدیکی است، دشمن قدم به قدم پیش به سوی شما میآید، امروز میگویند «زحف» همان دشمن قوی و پر توان را زحف میگویند، اما در آیه مبارکه به آن معنی نیست، بلکه «زَحْفًا» یعنی دشمن نزدیک شماست، قدم به قدم پیش شما میآید، زحف را در لغت عرب در باره بچه به کار میبرند، بچه وقتی تازه شروع به راه رفتن میکند، قدم به قدم به سوی مادر میآید، زحفی که امروز در اصطلاح فقهاست و میگویند فرار از «زحف»، یعنی فرار از دشمن قوی، ولی در آیه شریفه به معنی دشمن قوی است، بلکه دشمنی که نزدیک شماست،«زَحْفًا» أی قریباً منکم، « فَلَا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَارَ» فرار نکنید، صرف فرار نکردن، آیا صرف فرار نکردن کافی است؟ خیر، بعداً میفرماید: « وَمَنْ يوَلِّهِمْ يوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيزًا إِلَى فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ» الْمَصِيرُ» کسی که به آنها پشت کند، «فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ» الْمَصِيرُ» .
عمده کلام ما در باره وسط آیه است، من شرطیه است، کلمه: «مَنْ» در این فراز آیه، «مَنِ» شرطیه است و لذا برای خودش جزا میخواهد، این جمله: إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيزًا إِلَى فِئَةٍ» جمله معترضه است ولذا أیه مبارکه چنین است: « وَمَنْ يوَلِّهِمْ يوْمَئِذٍ دُبُرَهُ «فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ» الْمَصِيرُ»
تا اینجا معلوم شد اگر دشمن در یک قدمی ما بود، فرار نکنیم مگر در دو صورت و آن دو صورت عبارتند از:
الف؛ یکی اینکه پشت کردن برای خدعه و فریب دشمن باشد، مثلاً دشمن خیال کند که او فرار میکند، دوباره فوراً بر میگردد و شمشیر میکشد، پشت میکند، چند قدم بر عقب می رود، دشمن خیال میکند که او فرار کرده، وقتی خیال کرد که او فرار میکند، خودش را خلع سلاح میکند، او (سپاه اسلام) بر میگردد و به او حمله میکند و او را به قتل میرساند، این گونه فرار کردن (که برای فریب دشمن باشد) اشکال ندارد.
من در تاریخ خواندم که امیر المؤمنین (ع) هنگامی که با عمرو بن عبدود روبرو شد و شمشیر به یکدیگر میزدند ، حضرت فرمود مگر بنا نبود که به تنهایی به جنگ من بیایی؟ او در جواب گفت: همینطور است، حضرت فرمود: پس آنها چه کسانی هستند، تا سرش بر گرداند که پشت سرش را نگاه کند، حضرت با شمشیر به پای او زد، از حضرت سوال کردند که چرا این کار را کردی، در جواب فرمود:« الحرب خدعة» «إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيزًا إِلَى فِئَةٍ» یعنی کج میشوم تا دوباره بر گردم، تحرُّف یعنی منحرف میشوم، اما منحرف نمیشوم برای فرار، بلکه برای بر گشت دوباره منحرف میشوم.
ب؛ مورد دوم اینکه اگر بدانم من در اینجا بمانم، نمیتوانم کاری انجام بدهم، اما در آنجا دوستان من در آنجاست، به آنها ملحق میشوم تا به آنها کمک کنم « أَوْ مُتَحَيزًا إِلَى فِئَةٍ » مگر اینکه بروم به دوستانم ملحق بشوم و آنها را کمک کنم.
پس در دو صورت عقب نشینی جایز شد، یک صورت اینکه به ظاهر فرار میکنم، اما به قصد بر گشتن دوباره،: إِل «مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ»
صورت دوم: « أَوْ مُتَحَيزًا إِلَى فِئَةٍ»
بنابراین، اولین برنامه اسلام این است که تولی و پشت کردن به دشمن حرام است، مگر در دو صورت، یکی اینکه در ظاهر تولی و پشت کردن به دشمن است و در واقع برگشتن، دوم اینکه ملحق به جمیعت بشود تا آنها را کمک کند.
روایات
1: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي كَلَامٍ لَهُ:« وَ لْيَعْلَمِ الْمُنْهَزِمُ بِأَنَّهُ مُسْخِطٌ رَبَّهُ وَ مُوبِقٌ نَفْسَهُ وَ أَنَّ فِي الْفِرَارِ مَوْجِدَةَ اللَّهِ وَ الذُّلَّ اللَّازِمَ وَ الْعَارَ الْبَاقِيَ وَ إِنَّ الْفَارَّ لَغَيْرُ مَزِيدٍ فِي عُمُرِهِ وَ لَا مَحْجُوزٍ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ يَوْمِهِ وَ لَا يُرْضِي رَبَّهُ وَ لَمَوْتُ الرَّجُلِ مَحْقاً قَبْلَ إِتْيَانِ هَذِهِ الْخِصَالِ خَيْرٌ مِنَ الرِّضَا بِالتَّلَبُّسِ بِهَا وَ الْإِقْرَارِ عَلَيْهَا»[7]
2: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ:« أَنَّ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع كَتَبَ إِلَيْهِ فِيمَا كَتَبَ مِنْ جَوَابِ مَسَائِلِهِ حَرَّمَ اللَّهُ الْفِرَارَ مِنَ الزَّحْفِ لِمَا فِيهِ مِنَ الْوَهْنِ فِي الدِّينِ وَ الِاسْتِخْفَافِ بِالرُّسُلِ وَ الْأَئِمَّةِ الْعَادِلَةِ وَ تَرْكِ نُصْرَتِهِمْ عَلَى الْأَعْدَاءِ وَ الْعُقُوبَةِ لَهُمْ عَلَى تَرْكِ مَا دُعُوا إِلَيْهِ مِنَ الْإِقْرَارِ بِالرُّبُوبِيَّةِ وَ إِظْهَارِ الْعَدْلِ وَ تَرْكِ الْجَوْرِ وَ إِمَاتَةِ الْفَسَادِ لِمَا فِي ذَلِكَ مِنْ جُرْأَةِ الْعَدُوِّ عَلَى الْمُسْلِمِينَ وَ مَا يَكُونُ فِي ذَلِكَ مِنَ السَّبْيِ وَ الْقَتْلِ وَ إِبْطَالِ دِينِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ غَيْرِهِ مِنَ الْفَسَادِ»[8] .