< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

97/10/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جهاد ابتدایی

بحث ما در باره جهاد ابتدایی است، در این زمینه دو آیه را خواندیم، منتها در آیه دوم محل بحث مشرکین نیست، بلکه محل بحث اهل کتاب است، اهل کتاب از نظر قرآن چهار طائفه‌ است، آیه‌ای داریم که اهل کتاب را برای ما معرفی کرده است:

«إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئِينَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يفْصِلُ بَينَهُمْ يوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيءٍ شَهِيدٌ»[1]

ترجمه: مسلما کساني که ايمان آورده‌اند، و يهود و صابئان [= ستاره‌پرستان‌] و نصاري و مجوس و مشرکان، خداوند در ميان آنان روز قيامت داوري مي‌کند؛ (و حق را از باطل جدا مي‌سازد؛) خداوند بر هر چيز گواه (و از همه چيز آگاه) است.

در این آیه مبارکه، مجوس را در ردیف اهل کتاب ذکر کرده است، البته کتابی که در اختیار مجوس است با کتاب اصلی آنها خیلی فرق دارد، در هر صورت اسم مجوس نیز در سوره حج آمده است.

تا کنون بحث قرآنی ما در باره مشرکین بود، اما در این آیه مبارکه طرف بحث ما اهل کتاب هستند‌، رسول گرامی اسلام سراغ اهل کتاب می‌رود که یا باید ایمان بیاورند و یا جزیه بدهند، یعنی اگر ایمان نیاوردند، باید جزیه بپردازند.

پرسش

ممکن است این پرسش به ذهن انسان برسد که چرا پیغمبر اکرم (ص) سراغ اهل کتاب رفته، مشرکین حساب شان معلوم است، چون مشرکین وثنی و بت پرست هستند، اصلاً انبیا و پیغمبران وثنیت و بت پرستی را به رسمیت نشناخته‌اند، ولی پرسش این است که چرا سراغ این چهار طائفه رفته است؟

پاسخ

پاسخش این است که اسلام یک دین عالمی و جهانی است، نه دین منطقه‌ای، در قرآن کریم گاهی مخاطب مؤمنین است و لذا گاهی می‌فرماید:« يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا» و گاهی می‌فرماید:« يا أَيهَا النَّاسُ»، این نشان می‌دهد که اسلام دین عالمی و جهانی است، به این معنی که نمی‌خواهد فقط در یک جغرافیای خاص محصور بماند، بلکه می‌خواهد همه کره زمین و همه مردم جهان را به سعادت دنیوی و اخروی برساند.

مسلماً یک چنین آیین و دینی که می‌خواهد جهانی و فراگیر بشود، قهراً در یک چنین دینی، مشرکین رسمیت نخواهند داشت، اما اهل کتاب رسمیت دارند، منتها باید خود را تحت حکومت اسلامی قرار بدهند تا تحت حکومت اسلامی با امنیت زندگی کنند، اسلام هم متعهد می‌شود که از مال و جان آنها دفاع کند، منتها مشروط به اینکه حکومت اسلامی را کمک مالی کنند، همانطور که مسلمان کمک مالی می‌کنند، مثلا زکات و خمس و صدقات و کفارات می‌دهند، چنانچه ما در مباحث گذشته منابع مالی اسلام را هفده تا شمردیم، اما اهل کتاب مجبور نیستند که اسلام بیاورند، بلکه در دین خود آزاد هستند و اسلام هم از آنها دفاع می‌کند، منتها با دو شرط:

اوّلاً؛ آنها باید خودشان تحت یک قراردادی بنام « ذمه» قرار بدهند، وآن قرار داد را امضا کنند،.

ثانیاً؛ باید یک کمک مالی هم بنام:« جزیه» به حکومت اسلامی بپردازند، البته مقدارِ« جزیه» نسبت به هزینه‌ای (که مسلمانان می‌پردازند) بسیار کم، ناچیز و اندک است.

بنابراین، اگر اسلام سراغ اهل کتاب می‌رود، چون «اسلام» دین و آیین منطقه‌ای نیست، بلکه دین جهانی و عالمی است.

با روشن شدن این مطلب که پیغمبر اسلام نیامده تا تنها یک منطقه و یک نقطه را تحت آیین توحید در بیاورد و سپس سراغ کارش برود، بلکه ایشان از جانب خدا ماموریت دارد تا حتی الإمکان همه بشریت را نجات بدهد ولذا قرآن می‌فرماید:« هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»[2] ، چرا سراغ اهل کتاب می‌رود و می‌فرماید با آنها بجنگید؟

زیرا آنها دارای چند عیب‌اند که باید بخاطر آن عیب‌ها با آنها جهاد کرد و جنگید، آن چند عیب عبارتند از:

1:آنان به خدا و روز آخرت ایمان ندارند (قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيوْمِ الْآخِرِ)

2: عیب دوم آنها این است که حرام‌های خدا را حرام نمی‌دانند (وَلَا يحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ)

3: عیب سوم آنها این است که زیر بار دین حق نمی‌روند (وَلَا يدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ)

با آنان که به خدا و روز قیامت ایمان ندارند مقاتله کنید، ممکن است کسی بگوید که نصارا و یهود خدا را قبول دارند، چطور با آنها بجنگیم؟

چون خدایی که مسیحی‌ها و یهودی‌ها قبول دارند، خدای واقعی نیست، زیرا یهودی‌ها فرزندی بنام عزیر برای خدا تصویر کرده‌اند، خدایی که دارای بچه باشد، خدای واقعی نیست.

مسیحی‌ها شب تولد حضرت عیسی را جشن می‌گیرند و می‌گویند در این چنین شبی عیسی متولد می‌شود، اگر بپرسیم که حضرت عیسی خداست؟ می‌گویند: بله، یعنی عیسی خداست، آیا خدا هم متولد می‌شود؟ گیر می‌کنند و نمی‌توانند جواب بدهند ، پس قبل از تولد، این خدا کجا بود، نصارا معتقد به سه خدا هستند، خدای پدر، خدای پسر، خدای روح القدس.

دربعضی از کتاب‌ها یک جمله‌ای نوشته‌اند و می‌گویند اینکه می‌گویید: خدای پدر، خدای پسر، و خدای روح القدس، آیا هر کدام اینها خدای تام هستند؟ یا شرکت سهامی دارند؟ اگر بگویید خدای تام‌اند، این شرک شد، و حال آنکه شما از مشرکین جدا هستید.

اگر بگویید هر کدام شان جزء از خدا هستند، یعنی هر سه تای شان رویهم رفته خدای تام را تشکیل می‌دهند، این می‌شود مرکب، معلوم می‌شود که هیچکدام به تنهایی خدای مستقل نیست.

بنابراین، اصلاً خدایی که آ‌نها معتقدند با هیچ معیاری صحیح نیست، خواه بگویند عزیر بن الله است، آقایان مسیحی‌ها می‌ گویند خدای پدر، خدای پسر و روح القدس، آیا هر یک خدای مستقل هستند، پس می‌شوند مشرک، اگر سه تای شان یک خدا هستند، این می‌شود مرکب، نمی‌توانند مسئله را حل کنند ولذا قرآن کریم می‌فرماید: « قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيوْمِ الْآخِرِ وَلَا يحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يعْطُوا الْجِزْيةَ عَنْ يدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ»[3]

به آن خدای حقیقی معتقد نیستند، بنابراین، ما تناقض نگفتیم، واقعاً تناقض نیست چون خدایی را که آنها می‌گویند، غیر از خدای حقیقی است، در تورات اگر بگردید فقط یک جا راجع به معاد بحث کرده و در آن یک کمی اشاره است، اصلاً اعتقاد به معاد در تشکیلات یهودی خیلی کم است ولذا گاهی که معتقد به معاد هستند، می‌گویند:« وَقَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيامًا مَعْدُودَةً »[4]

اگر به معاد هم قائلند،‌ به چنین معادی قائلند که چند روزی در جهنم هستیم، بعداً بیرون می‌شویم، این چه معادی است، اما معادی که نصارای قائلند، کشیش‌ها می‌توانند با اوراق مغفرت همه اینها را ببخشند و لذا می‌ گوید: «الَّذِينَ لَا يؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيوْمِ الْآخِرِ»

آفرین بر پیغمبر اکرم أمیّ درس نخوانده که حقایق را از عالم بالا می‌گیرد و می‌فرماید: «الَّذِينَ لَا يؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيوْمِ الْآخِرِ» آن ایمان به خدای حقیقی و آخرت حقیقی در میان آنها نیست، سومین عیبی که دارند این است که: «وَلَا يحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ» حرام های خدا و حرام های رسول خدا را تحریم نمی‌کنند.

مراد از کلمه:« وَرَسُولُهُ» چه کسی است؟ اگر بگوییم حضرت موسی و حضرت مسیح است، مسلّماً اینها (یهودی‌ها و مسیحی‌ها) عمل به تورات نمی‌کنند، چون «ربا» در تورات حرام است و اینها مرتکب حرام می‌شوند، یعنی ربا می‌خورند، و هکذا خمر در تورات حرام است و حال آنکه نصارا خمر را می‌خورند.

بنابراین، اگر بگوییم مراد از کلمه:«وَرَسُولُهُ» حضرت موسی و حضرت مسیح است، واقعاً آنها (یهودی‌ها و مسیحی‌ها) به کتاب تورات و انجیل عمل نمی‌کنند، حتی جناب مسیح هم شریعت ندارد، شریعت حضرت مسیح، همان شریعت حضرت موسی است، منتها مواردی را استثنا کرده است، اما بقیه سر جایش باقی است، هیچوقت اینها (یهودی‌ها) به تورات عمل نمی‌ کنند، بلکه «اکل مال به باطل» یکی از کار‌های آنهاست.

پس تمام آنچه را قرآن در باره آنها (یهود و نصارا) می‌گوید واقعیت دارد، نه این که (نعوذ بالله) دروغ باشد،« قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يؤْمِنُونَ بِاللَّهِ» آن خدایی که یهود و نصاری به ‌او معتقدند، غیر از «الله» و خدای حقیقی است، وَلَا بِالْيوْمِ الْآخِرِ» ، عرض کردم که معاد در یهود خیلی کم است، مسیحی‌ها هم که به معاد معتقدند، معاد حقیقی نیست، در اینجا همه آنها با خرید و فروش آزاد می‌شوند «وَلَا يحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ» اگر مراد حضرت موسی و حضرت مسیح باشد.

اما اگر بگوییم: مراد از «وَرَسُولُهُ» پیغمبر اسلام است، مسلّماً اینها (یهودی‌ها و مسیحی‌ها) به احکام اسلام عمل نمی‌کنند، چون خمر در اسلام حرام است و حال آنکه آنها خمر را می‌خورند، کلب و خنزیر نجس و حرام است، اینها معامله حلال با آنها می‌کنند، نتیجه اینکه: «وَلَا يدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ»

این جمله (وَلَا يدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ) در حقیقت عصاره و جمع بندی مطالب است، نه اینکه یک چیز چهارمی باشد، مطالب و معایب عبارت بودند از:

الف: لَا يؤْمِنُونَ بِاللَّهِ»

ب؛ «وَلَا بِالْيوْمِ الْآخِرِ»

ج؛ «وَلَا يحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ»

نتیجه و جمع بندی:

«وَلَا يدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ»

آنها دین حق را متدین نیستند.

گویا کسی در اینجا سوال می‌کند که اینها چه کسانی هستند؟

در جواب می‌فرماید:

« مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يعْطُوا الْجِزْيةَ عَنْ يدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ» کلمه «من»‌در اینجا بیانه است، اینها کسانی هستند که «أُوتُوا الْكِتَابَ» کتاب به آنها داده شده، کتاب یهود تورات است، کتاب مسیحی‌ها هم انجیل می‌باشد، مجوس هم کتابی دارد بنام أویستا.

« قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيوْمِ الْآخِرِ وَلَا يحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ»

تا کی و تا چه زمانی با آنها بجنگیم؟ «حَتَّى يعْطُوا الْجِزْيةَ عَنْ يدٍ » وَهُمْ صَاغِرُونَ» یهود و نصاری با مشرکین فرق می‌کند ، به این معنی که اینها مجبور نیستند که اسلام بیاورند، منتها باید جزیه بدهند، یعنی تا آن زمان که راضی به دادن جزیه بشوند و تحت ذمه اسلام دربیایند با آنها بجنگید، دولت اسلامی با آنها قرار داد می‌بندد که آنها بر آیین خود باشند، به شرط اینکه بر محرمات اسلامی تظاهر نکنند، کتابی که بین آنها و حاکم اسلامی نوشته می‌شود، قید می‌شود که آنها در درون خود آزادند، اما نباید در بیرون (کوچه و بازار) تظاهر به شرب الخمر بکنند، و نباید زن‌های شان سر برهنه در خیابان‌ها و بازار ظاهر بشوند «حَتَّى يعْطُوا الْجِزْيةَ عَنْ يدٍ » مراد از کلمه: « يدٍ » قدرت است « عَنْ يدٍ » أی عن قدرة، کلمه « يدٍ » را در اینجا به معنای قدرت می‌گیریم، اگر احیاناً بعضی از آنها توان جزیه دادن را ندارند، در این صورت مشکلی نیست، یعنی از آنها جزیه گرفته نمی‌شود.

بعضی‌ها «« عَنْ يدٍ » را این گونه معنی کرده، یعنی با همین دستش بدهد، ولی این معنی با شأن و فصاحت و بلاغت قرآن نمی‌سازد، چون قرآن از نظر فصاحت و بلاغت خیلی بالاست، در لمعه و غیر لمعه آن مقداری که در خاطرم ماند، آیه را چنین معنی می‌کند، « عَنْ يدٍ » با دستش بدهد، وَهُمْ صَاغِرُونَ» مثلاً گردنش را هم پایین بیاورد، ما این معنی را قبول ندرایم، و معنی آیه این نیست، زیرا حقتعالی خیلی بالاتر از این است که این گونه حرف بزند، بلکه معنی آیه این است: « عَنْ يدٍ » عن قدرة، وَهُمْ صَاغِرُونَ» أی خاضعون لدین الإسلام، خضوع کنند به دین اسلام.

ولی کسانی که از یهود و نصاری عقده دارند، آیه این گونه معنی می‌کنند که با دستش بدهد، سرش را هم پایین بیاورند، و حال آنکه معنی آیه این نیست.

خلاصه مطالب گذشته

چرا اسلام سراغ اهل کتاب رفت؟ چون اسلام دین جهانی و عالمی است، خطاباتش جهانی و به عنوان: « يا أَيهَا النَّاسُ» است، دین عالمی نمی‌تواند نسبت به اهل کتاب بی تفاوت باشد، اینها با مشرکین فرق دارند، مشرک قابلیت پذیرش ندارد، مشرک یا باید ایمان بیاورد و یاکشته بشود، اما اهل کتاب قابلیت همزیستی دارند، چرا سراغ اینها می‌رویم، چون اینها انحرافات دارند هم نسبت به خدا و هم نسبت به یوم آخرت، نسبت به محرمات الاهی که رسولش گفته، اینها را می‌پذیریم، منتها با یک قراردادی که با حاکم اسلامی می‌بندد، یک مبلغی را بدهند «عَنْ يدٍ » أی عن قدرة، «وَهُمْ صَاغِرُونَ» أی وهم خاضعون، شخصی بنام ابن راوندی داریم که شیعه بوده، با معتزله می‌جنگد، خیلی از چیز‌ها به ابن رواندی نسبت می‌دهند و می‌گویند ابن رواندی ملحد، فخر رازی و دیگران از ابن رواندی این شبهه را نقل می‌کنند، من نمی‌دانم که ابن راوندی گفته یا نه؟ اشعار ذیل از جناب ابن راوندی است:

كَمْ عاقِلٍ عاقِلٍ اَعْیَتْ مَذاهِبُهُ      وَ جاهِلٍ جاهِلٍ تَلْقیهُ مَرْزوقا

هذَا الَّذی تَرَكَ الْاَوْهامَ حائِرَةً      وَ صَیَّرَ الْعالِمَ النِّحْریرَ زِنْدیقا

یعنی چه بسیار عاقل و فهمیده كه راههای زندگی آنها را عاجز كرده، هرچه می روند به سعادت و خوشی نمی رسند، و چقدر جاهلهای احمق كه می بینید صاحب همه چیزند، این است آن چیزی كه عقلها را پریشان كرده و یك دانای باریك بین را زندیق و بی دین كرده است.

این اشعار را به او نسبت می‌دهند، ایشان در اینجا یک اشکالی کرده، ‌اشکالش این است، می‌گوید این چه اسلامی است: «تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا *** أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمَنِ وَلَدًا»[5]

ترجمه: نزديک است به خاطر اين سخن آسمانها از هم متلاشي گردد، و زمين شکافته شود، و کوه‌ها بشدت فرو ريزد...

می‌گوید قرآن شما می‌گوید مسیحیان که می‌گوید خدا پسر دارد، این به قدری کلام بدی است که نزدیک است آسمان‌ها بشکافد و بر سر مردم بریزد، هنگامی که یک نفر می‌گوید خدا پسر دارد، این به قدری اثر بدی دارد که: «تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا *** أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمَنِ وَلَدًا» همین که می‌گوید خدا پسر دارد، این خیلی کلمه بدی است به گونه‌ای بد است که نزدیک است تاق مسجد فرو بریزد و همه ما زیر آن بمانیم، بعد می‌گوید همان کسی که می‌گوید: «تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا *** أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمَنِ وَلَدًا» به قدری بد است که نزدیک است آسمان بر سرش فروز بریزد، ولی همین که دوازده درهم داد کار تمام شد،‌جزیه در زمان پیغمبر (ص) دوازده درهم بوده همین که دوازده درهم داد، همه چیز تمام می‌شود، آن شدت کجا و این رقت کجا؟!!

این اشکال را به ابن راوندی نسبت داده‌اند، این آدم غفلت کرده، البته اگر کسی بگوید خدا فرزندی دارد، این حرف، بسیار حرف بدی است، به گونه‌ای بد است که جا دارد آسمان بر سرش فرو بریزد، اما اگر قرار داد می‌بندد که نسبت به احکام اسلام ظاهراً معتقد باشد، البته در باطن مخیر است، برای این است که مدتی بماند، شاید هدایت بشود، احتمال هدایت در او است، نه اینکه از آن آیه اول صرف نظر کرده، منتها ‌این نرمش را که نشان داده،‌ بخاطر این است که لعل در این مدت، جناب موسوی (پیروان حضرت موسی) و جناب عیسوی (پیروان حضرت عیسی) هدایت پیدا کنند و بر گردند و مسلمان بشوند، این مهلتی است برای اینها.

و نقل الرازی اعتراضاً عن ابن الراوندی علی قوله سبحانه: «تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا *** أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمَنِ وَلَدًا» فبیّن أنّ إظهارهم لهذا القول بلغ إلی هذا الحدّ، و مع ذلک لما أخذ منهم دیناراً واحداً قرّرهم علیه و ما منعهم منه.

و أجاب عنه و قال: لیس المقصود من أخذ الجزیة تقریره علی الکفر، بل المقصود منها حقن دمه و إمهاله مدّة، رجاء أنّه ربما وقف فی هذه المدّة علی محاسن الإسلام و قوّة دلائله.

ولذا منطقه شام همه شان مسیحی بودند، منطقه مصر غالباً مسیحی بودند، این کشور‌های غرب اسلام است همه مسیحی بودند،‌ایران هم مجوسی بودند، ‌همین جزیه‌ای که از آنها می‌گرفتند و قرار دادی که می‌بستند، به تدریج همه شان اسلام آوردند ولذا اگر اجداد ما را در نظر بگیریم یا مجوسی بوده‌اند یا مسیحی و یا یهودی.

بنابراین، جزیه گرفتن به این معنی نیست که از آن اهداف مقدس خودش صرف نظر کرده است، بلکه یکنوع امهال است که بر عقیده اسلام بر گردند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo